دستگیری ۳۸۶ متهم به سرقت در اجرای طرح اقتدار امنیت اجتماعی در مشهد زمان برگزاری کنکور سراسری ۱۴۰۴ اعلام شد تلاش‌های ماندگار استاد باقرزاده در توسعه دانشگاه فردوسی و رفاه دانشجویان اختصاص ۲.۲ هزار میلیارد تومان برای تکمیل طرح‌های نیمه‌تمام سیستان و بلوچستان آخرین اخبار از تأثیر معدل در کنکور توصیه‌هایی برای محافظت در برابر آلودگی هوا واژگونی خودرو در بولوار وکیل‌آباد مشهد بدون مصدوم و محبوس تنها نشانه پوکی استخوان «شکستگی» است ستاد حقوق بشر به تصویب قطعنامه پیشنهادی کانادا علیه ایران اعتراض کرد اختلافات مالی بین ۳ دوست در تهران منجر به قتل شد شمارش معکوس برای روشن‌شدن تنور نانوایی در محله عمار یاسر مشهد اعترافات مردی که همسرش را با کلنگ در مشهد به قتل رساند + عکس پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، یکم آذر ۱۴۰۳) | تداوم بارش باران در غالب نقاط استان نگرانی وزیر بهداشت از روند نزولی زادوولد در کشور | ثبت کمتر از یک میلیون تولد در سال ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین اجتماعی فعلاً بیمه تکمیلی ندارند! (یکم آذر ۱۴۰۳) | لطفاً بیمار نشوید انجام ۱۵۰۰ عمل جراحی برای مجروحان حادثه لبنان در ایران تأکید معاون وزیر نیرو بر ضرورت اعمال مدیریت مصرف آب در مشهد افزایش مرگ‌ومیر ناشی از «هاری» در ایران کمبود برخی تجهیزات پزشکی در مشهد که حیات بیمار را به خطر می ‎اندازد ظفرقندی: موافق درمان رایگان سالمندان بالای ۶۵ سال نیستم رمزگشایی از صد‌ها پرونده سرقت در روزهای اخیر | دستگیری ۳۴۱ سارق، کلاهبردار و مالخر اهمیت سرمایه‌گذاری در تحقیقات و فناوری برای رشد علمی ایران| چرا جایگاه علمی‌مان را از دست دادیم؟ ثبت‌نام وام شهریه دانشجویان آغاز شد (یکم آذر ۱۴۰۳) وزیر بهداشت: زیرساخت افزایش ظرفیت پزشکی مهیا نشده است | توضیحات آقای وزیر برای جلوگیری از مهاجرت واکنش کمیسیون اجتماعی مجلس به ابطال بخش غیرقانونی آیین‌نامه متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان اشراف اطلاعاتی، زیرساخت فرایند موفقیت‌های عملیات انتظامی و توسعه امنیت اجتماعی است زمین لرزه نسبتا شدید در برازجان استان بوشهر (یکم آذر ۱۴۰۳) تأثیر قابل‌توجه ارتباط با دوستان بر بهبود سلامت روان ورود سامانه بارشی جدید به کشور از روز دوشنبه (۵ آذر ۱۴۰۳) کاهش افسردگی با خوردن ماهی
سرخط خبرها

بازگشت غمگینانه پدر

  • کد خبر: ۸۴۵۷۷
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۳
بازگشت غمگینانه پدر
محمدرضا امانی - نویسنده

ساعت ۱۲ شب مرز میان شک و یقین بود. تا پیش از آن هنوز شک داشتیم که پدرم گم شده یا خدای ناکرده حادثه‌ای ناگوار برایش رخ داده است؛ اما همین که عقربه‌های ساعت از نیمه شب گذشت و گریه مادرم عیان شد، دیگر حتم پیدا کردیم اتفاقی رخ داده که تا این وقت شب به خانه بازنگشته است.

پدرم سر شب رفته بود تا رادیات خودروش را به تعمیرگاه نشان بدهد و سر راه یک شیشه آب لیمو بخرد و برگردد. آن زمان از تلفن‌های همراه خبری نبود و بی خبری داشت لحظه به لحظه قلبمان را می‌فشرد.
هفده ساله بودم و همه نگاه‌ها به من بود که در آن ساعات شب تنها مرد خانه بودم. در میان بغض خواهر‌ها و اشک مادرم، دوچرخه ام را از گوشه حیاط برداشتم و تا شعاعی که ترس هایم اجازه می‌داد، در کوچه پس کوچه‌های تاریک و تو در تو به دنبال پدر گشتم.

دست آخر هم بی اینکه ردی از او یافته باشم، به خانه برگشتم. مادرم بی حواس میان کوچه ایستاده بود و انگار که پدرم قطعه جواهری گران بها باشد، روی دیوار‌ها و داخل جدول سیمانی به دنبالش می‌گشت.
بالأخره ناچار شدیم زنگ خانه همسایه‌ای را که تلفن داشت، بزنیم و با دایی تماس بگیریم تا بیاید و بیفتیم میان بیمارستان‌ها و کلانتری‌های شهر. پدرم پیش از رسیدن دایی سروکله اش پیدا شد. شیشه آب لیمو را با زحمت از جیب کاپشنش بیرون کشید و، چون همگی مان لال شده بودیم، همان طور ماند که کجا بگذاردش.

آن شب پدرم از یک تکه کاغذ ساده که می‌توانست راز مفقودی آن شب باشد، یک اوریگامی پیچیده هزارتا ساخت. در میان سکوت اهل خانه شرح داد که از روی عمد دیر به خانه آمده و می‌خواسته است ببیند هنوز در این دنیا کسی هست که نگرانش شود یا نه. گفت که این اواخر احساس می‌کرده است هیچ کداممان اصلا وجودش را درک نمی‌کنیم و فقط وقتی سراغش را می‌گیریم که مشکلی برایمان پیش آمده باشد. گفت که از پدربودن خسته شده است.

بعد هم کش و قوسی به بازو‌ها و شانه‌ها داد و رفت تا در اتاق بخوابد. از همان شب پدرم پادشاهی شد که با تنی زخمی از نبردی نابرابر به وطن بازگشته بود و ما که مردمان سرزمینش بودیم، امنیت و زندگی مان را مدیون فداکاری اش بودیم. سال‌ها بعد پدرم فقط برای من اعتراف کرد که آن شب وقت برگشتن به خانه در ترافیک سنگینی گیر کرده و، چون رادیات خودرو خوب کار نمی‌کرده، کنار خیابان پارک کرده است تا کمی از حجم خودرو‌ها کاسته شود. همان جا در خودرو خوابش برده و وقتی بیدار شده بود، ساعت از نیمه شب گذشته بود.

به این اعتراف پدرم هیچ کاری ندارم، صحبت‌های آن شب پدرم، اما حقیقتی بود که سال‌ها بر دلش مانده بود و از گفتنش شرم داشت. چقدر خوب شد که خیال کردیم پدرم گم شده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->