«پچ‌های ضدخماری» فاقد پشتوانه علمی و تهدیدی برای سلامت است ناکامی بیمه‌ها در تأمین درمان بازنشستگان تأمین اجتماعی تزریق واکسن آنفلوآنزا برای چه افرادی ضروری است؟ آمادگی کامل اورژانس ۱۱۵ مشهد برای خدمت‌رسانی ویژه در دهه پایانی ماه صفر اهدای عضو نوجوان مرگ مغزی در مشهد به ۶ بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) ابلاغ بخشنامه دولت برای واریز باقی‌مانده پاداش پایان خدمت بازنشستگان ۱۴۰۳ دستگیری قاتل فراری جنایت مسلحانه مشهد پس از ۶ ماه تعقیب در اسلام‌شهر انهدام باند حرفه‌ای کیف‌قاپی گردشگران خارجی در مشهد + جزئیات جزئیات جدید از پرونده قتل خونین شیدای ۱۵ ساله در بابل تشکیل گنبد حرارتی قدرتمند در ایران از روز دوشنبه (۲۷ مرداد ۱۴۰۴) جزئیات دریافت کارنامه علمی نتایج کنکور اعلام شد + لینک خدمات درمانی و امدادی به بیش از ۳۱ هزار زائر اربعین در خوزستان گمانه‌زنی‌ها درباره تعطیلی ادارات در روز شنبه (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) | آیا ادارات خراسان رضوی و شهر مشهد تعطیل می‌شوند؟ آمادگی برای ترخیص و جابه‌جایی زائران از مرز‌های ششگانه | ۸۰۰ اتوبوس و ون در مرز مهران مستقر شد نتایج اولیه نوبت دوم کنکور اعلام شد (۲۴ مرداد ۱۴۰۴) هوش مصنوعی از مهرماه وارد دانشگاه می‌شود | الزامی‌شدن گذراندن درس هوش مصنوعی برای فنی‌مهندسی‌ها زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۶ ریشتر شرق روسیه را لرزاند صدور هشدار زرد هواشناسی در خراسان رضوی (۲۴ مرداد ۱۴۰۴) | بارش‌های رگباری و وزش باد مهمان استان در دو روز آینده هلال‌احمر در پی بارش‌های شمال کشور هشدار و آماده‌باش داد (۲۴ مرداد ۱۴۰۴) جنایت هولناک در آمل| داماد ۵ عضو خانواده همسرش را کشت (۲۴ مرداد ۱۴۰۴) انحراف اتوبوس حامل زائران ایرانی در عراق| ۴۳ نفر مصدوم شدند (۲۴ مرداد ۱۴۰۴) سیل در کشمیر ۵۶ کشته برجای گذاشت (۲۴ مرداد ۱۴۰۴) مجتبی امانی: سفر لاریجانی به لبنان در همه ابعاد موفقیت‌آمیز بود آخرین وضعیت ترافیکی مرزهای اربعینی کشور اعلام شد تاکنون ۲ میلیون و ۲۹۸ هزار زائر به کشور بازگشتند ظفرقندی: آزمون‌های بورد، بالاترین سطح آزمون‌های علمی کشور هستند خدمات‌رسانی به بیش از ۲۱ هزار زائر اربعین در نجف کاهش چشمگیر تلفات جاده‌ای در مسیر‌های اربعین | ۱۹ درصد کمتر از سال گذشته واژگونی پراید در گناباد ۸ کشته و مصدوم برجای گذاشت (۲۳ مرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

بازگشت غمگینانه پدر

  • کد خبر: ۸۴۵۷۷
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۳
بازگشت غمگینانه پدر
محمدرضا امانی - نویسنده

ساعت ۱۲ شب مرز میان شک و یقین بود. تا پیش از آن هنوز شک داشتیم که پدرم گم شده یا خدای ناکرده حادثه‌ای ناگوار برایش رخ داده است؛ اما همین که عقربه‌های ساعت از نیمه شب گذشت و گریه مادرم عیان شد، دیگر حتم پیدا کردیم اتفاقی رخ داده که تا این وقت شب به خانه بازنگشته است.

پدرم سر شب رفته بود تا رادیات خودروش را به تعمیرگاه نشان بدهد و سر راه یک شیشه آب لیمو بخرد و برگردد. آن زمان از تلفن‌های همراه خبری نبود و بی خبری داشت لحظه به لحظه قلبمان را می‌فشرد.
هفده ساله بودم و همه نگاه‌ها به من بود که در آن ساعات شب تنها مرد خانه بودم. در میان بغض خواهر‌ها و اشک مادرم، دوچرخه ام را از گوشه حیاط برداشتم و تا شعاعی که ترس هایم اجازه می‌داد، در کوچه پس کوچه‌های تاریک و تو در تو به دنبال پدر گشتم.

دست آخر هم بی اینکه ردی از او یافته باشم، به خانه برگشتم. مادرم بی حواس میان کوچه ایستاده بود و انگار که پدرم قطعه جواهری گران بها باشد، روی دیوار‌ها و داخل جدول سیمانی به دنبالش می‌گشت.
بالأخره ناچار شدیم زنگ خانه همسایه‌ای را که تلفن داشت، بزنیم و با دایی تماس بگیریم تا بیاید و بیفتیم میان بیمارستان‌ها و کلانتری‌های شهر. پدرم پیش از رسیدن دایی سروکله اش پیدا شد. شیشه آب لیمو را با زحمت از جیب کاپشنش بیرون کشید و، چون همگی مان لال شده بودیم، همان طور ماند که کجا بگذاردش.

آن شب پدرم از یک تکه کاغذ ساده که می‌توانست راز مفقودی آن شب باشد، یک اوریگامی پیچیده هزارتا ساخت. در میان سکوت اهل خانه شرح داد که از روی عمد دیر به خانه آمده و می‌خواسته است ببیند هنوز در این دنیا کسی هست که نگرانش شود یا نه. گفت که این اواخر احساس می‌کرده است هیچ کداممان اصلا وجودش را درک نمی‌کنیم و فقط وقتی سراغش را می‌گیریم که مشکلی برایمان پیش آمده باشد. گفت که از پدربودن خسته شده است.

بعد هم کش و قوسی به بازو‌ها و شانه‌ها داد و رفت تا در اتاق بخوابد. از همان شب پدرم پادشاهی شد که با تنی زخمی از نبردی نابرابر به وطن بازگشته بود و ما که مردمان سرزمینش بودیم، امنیت و زندگی مان را مدیون فداکاری اش بودیم. سال‌ها بعد پدرم فقط برای من اعتراف کرد که آن شب وقت برگشتن به خانه در ترافیک سنگینی گیر کرده و، چون رادیات خودرو خوب کار نمی‌کرده، کنار خیابان پارک کرده است تا کمی از حجم خودرو‌ها کاسته شود. همان جا در خودرو خوابش برده و وقتی بیدار شده بود، ساعت از نیمه شب گذشته بود.

به این اعتراف پدرم هیچ کاری ندارم، صحبت‌های آن شب پدرم، اما حقیقتی بود که سال‌ها بر دلش مانده بود و از گفتنش شرم داشت. چقدر خوب شد که خیال کردیم پدرم گم شده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->