ارائه خدمات درمانی ۲۴ساعته و رایگان هلال‌احمر در ۶۰ هتل مکه مکرمه قطعی برق و هرج‌ومرج در خیابان‌ها | چه کسی مسئول مدیریت و ایمنی تقاطع‌هاست؟ ۲۵ اردیبهشت، روز ملی مرتع و مرتع‌داری شد وزیر کار: احکام حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی، ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ صادر می‌شود جدایی بحرین؛ استقلال یا واگذاری؟ ۲ کارگاه تولید فراورده‌های دارویی گیاهی غیرمجاز در مشهد شناسایی و پلمب شد (۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴) چرا نان‌خامه‌ای دشمن درجه‌یک سلامتی است؟ حمایت ویژه بیمه سلامت از ۲۵۰ بیماری خاص | اعتبار بیش از ۱۲ همتی برای درمان بیماران پیش‌بینی هواشناسی کشور امروز (۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴) | توده گردوخاک عربی در راه ایران افزایش گردش ویروس کرونا در کشور | در اماکن عمومی ماسک بزنید (۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴) «عناب» محافظ طبیعی کبد در برابر چربی و التهاب دارو‌های تقلبی و ادعا‌های دروغین درمان با دارو‌های گیاهی طرح چهاربانده کردن جاده مشهد-سرخس به کجا رسید؟ گازگرفتگی ۱۳ زن در سالن آرایشی! قانون حمایت از جوانی جمعیت سد راه کاهش نرخ باروری شد رمزگشایی از معمای مرگ دختر دانشجو، بعد از آشنایی در سایت همسریابی طوفان شدید کرمان باعث آسیب به تأسیسات برق، خاموشی مضاعف و شکستن درختان شد (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) تغییر ساعت کاری مراکز شماره‌گذاری در کشور عامل حادثه جشن نجف‌آباد سابقه مصرف الکل و شیشه دارد کشف نیم کیلوگرم ماده مخدر شیشه از تبعه بیگانه در مرز مهران دختر ۱۸ ساله قربانی جنایت سیاه شد راز فروش نوزاد در بیمارستان لو رفت عامل سرقت از نیسان آبی اعتراف کرد؛ دستبرد به ۱۰ خودرو با شکستن شیشه حکم پرونده عاملان قتل مدیر موقوفه عادل‌شاهی صادر شد پلمب هزار و ۲۱۲ دفتر املاک متخلف در خراسان رضوی (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) برای ۴۰ درصد از راهبران مدارس تراز، در تابستان دوره برگزار خواهد شد تلاش سازمان منابع طبیعی در جهت رفاه جنگلبانان تمهید جدید آموزش و پرورش برای دانش‌آموزان نیازمند به تحصیل | بیش از ۱۴ هزار تیم یادگیری تشکیل شده است آخرین وضعیت تاثیر معدل در کنکور ۱۴۰۴ اعلام شد | در سال‌های آینده چه تغییراتی رخ خواهد داد؟ فوت ۲ تکنسین فنی هنگام تعمیر بویینگ ۷۳۷ هواپیمایی وارش (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴) دستگیری سرکرده باند سرقت با پابند الکترونیک توسط پلیس مشهد | سرقت با کلت و وینچستر!
سرخط خبرها

آدم باید قدرشناس باشد

  • کد خبر: ۸۴۸۶۵
  • ۲۹ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۲
آدم باید قدرشناس باشد
محمدرضا امانی - نویسنده

از نصیحت‌هایی که همیشه بابا میان صحبت هایش به ما می‌گفت، این بود که اگر در زندگی، کسی یک لیوان آب خالی هم به دستتان داد، آن را در خاطرتان نگه دارید تا یک روز بتوانید همان محبت کوچک و ساده را جبران کنید.

آن شب لحاف تشک‌هایی که وسط خانه عین کوه روی هم ریخته بودیم، برایمان نقش قله اورستی را داشت که با برادرم باید فتحش می‌کردیم. هنوز به میانه‌های قله نرسیده بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. پشت در آقاهاشم بود که از سرما گردن لاغرش را در یقه کاپشنش فرو برده بود. لپم را که کشید، زبری انگشتانش صورتم را خراشید.

گفت: «بابات هست؟» پابرهنه تا داخل خانه دویدم و به بابا که جلو تلویزیون نشسته بود، می‌گویم آقا هاشم جلو در منتظرش است. بابا غرغری می‌کند که چرا به خانه دعوتش نکرده ام و خودش تند از جایش بلند می‌شود و از همان داخل خانه صدایش را بلند می‌کند و آقاهاشم را به خانه تعارف می‌کند.

بیست دقیقه بعد که از جلو در حیاط به داخل خانه برمی گردد، سرما حسابی به جانش نشسته است. خودش را به بخاری می‌چسباند و در مقابل پرسش مامان که آقاهاشم برای چه کاری آمده بود؟! به نقطه‌ای نامعلوم در سقف خیره نگاه می‌کند. کمی که گرما زیر پوستش نفوذ می‌کند، به حرف می‌آید. «بیچاره کمی پول قرض می‌خواست. دارد خانه اش را می‌سازد و لنگ مانده است.»

مامان درحالی که سعی می‌کند با اخم لحاف و تشک‌ها را از زیر دست و پای ما بیرون بکشد، می‌گوید: «حالا داری که قرض بدهی؟!»

بابا درحالی که از گرمای بخاری کیفور می‌شود، دست هایش را به هم می‌مالد و لبخند پهنی بر صورتش می‌نشیند. معنی این لبخند را خوب می‌فهمم. این لبخند همیشه دشوارترین کار‌های دنیا را به آسانی خوردن یک لیوان آب بدل می‌کند.

صبح زود از صدای به هم خوردن استکان نعلبکی‌ها از خواب بیدار می‌شوم. هوا هنوز کامل روشن نشده است. بابا چای را در نعلبکی ریخته است تا زودتر خنک شود و از سرویسش جا نماند. همان طور که چای را هورت می‌کشد، به مامان می‌گوید: «خودم که ندارم. ولی هر طور شده است برایش جور می‌کنم.

این آقا هاشم خیلی به گردن ما حق دارد.» مامان به تکه نان که روی بخاری گرم شده است، پنیر می‌مالد و به دست بابا می‌دهد تا در راه بخورد. مامان می‌گوید: «آن وقت‌هایی که جبهه بودی، زن همین آقا هاشم سر هر ماه یک دبه شیر یا مسکه می‌آورد. تابستان‌ها هم که انباری از خربزه و طالبی خالی نمی‌شد. آقاهاشم آدم قدرشناسی است.

هر کاری می‌توانی برایش بکن.» بابا لقمه را از دست مامان می‌گیرد و می‌گوید: «آدم خوب است قدرشناس باشد.» ظهر که از مدرسه برمی گردم، دسته اسکناسی را کنار تلویزیون می‌بینم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->