امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز؛ زمین تکه سنگی سرگردان در جهان بی انتها نیست. زمین مثل مجموعه ساختمان عریض وطویلی است که خانه نوع بشر و میلیونها نوع موجود دیگر است؛ خانهای که همه موجودات از ریزترین آنها تا درشت ترینشان، در همزیستی و هماهنگی کامل و طبق برنامهای ازپیش تعیین شده و مدون، بقای خودشان و دیگر موجودات را روی آن، ممکن میکنند.
به این ترتیب، این سیاره کهنسال و این مجموعه ساختمانی عظیم و پیچیده، تا امروز توانسته است چندمیلیاردسال دوام بیاورد. ولی مثل اینکه مقدر بوده است در، روی پاشنه آرامش نچرخد. همه چیز از زمانی شروع شد که بشر به عنوان مستاجر جدید، وارد بخش کوچکی از آن شد؛ موجودی که خداوند به او حق زندگی روی این سیاره را داد و او با انتخاب هایش، نابودی و اضمحلال خودش را سرعت بخشید. کافی است نگاهی به تاریخچه حضور انسان روی این سیاره بیندازید.
حضوری حداکثر ۳ میلیون ساله که در تاریخ چندمیلیاردساله زمین اصلا عدد درخورتوجهی به حساب نمیآید. بشر که به عنوان مستاجر یکی از بخشهای کوچک این ساختمان عریض وطویل واردش شده بود، گونه غالب شد و اکنون با کمال وقاحت، ادعای مالکیت آن را دارد؛ مستاجری که بدون درنظر گرفتن حق زیست دیگر موجودات، درحال استفاده و نابود کردن تمام منابع این سیاره است.
از معادن مختلف در دل زمین گرفته تا آب اقیانوس ها، از جنگلها و پوشش گیاهی گرفته تا حتی هوای قابل استنشاق، به هیچ چیز و هیچ جانوری رحم نکرده است. اکنون، جنگ بر سر منابع باقی مانده است؛ منابعی که به شدت رو به کاهش است و ازطرفی جمعیت آدمها نیز به صورت فزایندهای درحال رشد است. تغییرات اقلیمی هم تنها نتیجه انتخابهای نادرست و متکبرانه نوع بشر است. مستاجری که خانه پرسخاوت و پرنعمتش را، درحال تبدیل کردن به مخروبهای بی آب و ترسناک است. بازسازی این خانه، احتیاج به هماهنگی و همکاری همه ساکنان آن دارد و همکاری کردن سیاست مداران با یکدیگر تقریبا محال است.
ولی کاش راه دیگری هم وجود داشت؛ مثلا میشد آن را فروخت و یکی دیگر خرید. شوخی فروختن زمین به اندازه کافی تلخ و ناطور است؛ شوخیای که «بیل دی»، کارتونیست آمریکایی و برنده دو جایزه معتبر از انجمن روزنامه نگاران، آن را آن را به تصویر کشیده است. او به سبک وسیاق آگهیهای تلویزیونی و اینترنتی، زمین را به شکل بارکدهایی که روی اقلام میچسبانند، نقش کرده است. زیر آن هم واژه «فروشی» را درج کرده است؛ طنز سیاه و تلخی که با لحنی تند از همکاری نکردن کشورها برای حل مسئلهای با این درجه از اهمیت و تفکر بشر درباره آن انتقاد میکند.
او زمین را به شکل مخزنی خالی شده از نفت، هوا، آب و هر منبع زندگی ساز دیگری تصویر میکند که به هیچ دردی جز فروختن، نمیخورد. ولی خریدار آن چه کسی میتواند باشد؟ شاید استفاده از بارکدها به این معنی است که زمین را میتوانند به آدمهای دیگر بفروشند؛ به نسل بعدی آدمها که ارزش آن را به خوبی درک میکنند و قدر این خانه را بهتر از ما میدانند و برای حفظ منابعش و همزیستی با دیگر جانوران، انگیزه بیشتری دارند، وگرنه حافظه بلندمدت این سیاره، از این ظهور و افولها زیاد دیده است. با این شرایط، بشر به عنوان گونهای که فاصله بین فرایند تکامل و تناسخ را در زمان کمی پیمود، در حافظه زمین، ردی از خودش باقی میگذارد.