فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ فرزند کمتر مساوی با زندگی بهتر نیست. انگار باید چند دهه طول میکشید تا خانههای خالی از حضور بچهها را ببینیم، آسیبهای تک فرزندی را لمس کنیم، پیش بینیها از پیری کشور و هزینههای سرسام آورش را بشنویم تا سرانجام باورمان شود شعاری که دهههای پیش یک صدا از تریبونهای رسمی کشور پخش میشد، به نفعمان نبوده است.
تلاش برای بازگرداندن این آب رفته به جوی انگیزه میخواهد، همین طور حس مسئولیت، امید به روزهای بهتر و خیلی چیزهای دیگر که از گروههای مردمی برمی آید. اگر حمایت دستگاهها را هم به این تلاشها ضمیمه کنیم، میشود نور علی نور.
آنچه خواندید روایتی کوتاه از تولد ۲ طرح «مهر و ماه» و «برکت خونه» در پرجمعیتترین منطقه شهری مشهد است.
اصرار دارد بگوید کار یک نفره نیست و خیلیها پای کار آمدند تا در گام نخست، ۱۵۰ خانواده واجد شرایط شناسایی شدند؛ خیلیها مثل اداره فرهنگی اجتماعی شهرداری منطقه دو که تمام قد پای حمایت از طرح ایستاد، همین طور امامان جماعت مساجد و شوراهای اجتماعی محلات منطقه. تعارف که نداریم، خیلیها هم پای کار نیامدند. نه فقط نیامدند بلکه طرحها و اهدافش را هم به تمسخر گرفتند. اما هیچ کدام از این بی مهریها در انگیزه «علیرضا مژده» برای پیگیری طرحهایی که خود از طراحانش بود تأثیری نداشت.
خیلی خلاصه میگوید که یک فعال فرهنگی است و مسجد و مجتمع فرهنگی الغدیر واقع در خیام شمالی پاتوق فعالیت هایش به حساب میآید. اصرار که میکنیم چند کلمه دیگر هم اضافه میکند. اینکه دانش آموخته رشته برق است، بافت منطقه دو و معضلات اجتماعی را میشناسد و دوازده سالی میشود که پیگیری دغدغههای فرهنگی را شروع کرده است.
علیرضا میگوید واجدان شرایط این دو طرح، یعنی آنهایی که به عبارتی خلاف جهت جریان عمومی جامعه شنا کرده اند. آن طور که تعریف میکند عروس و دامادهای جوانی که برای متأهل شدن امروز و فردا نکرده اند، بهانههایی مثل ادامه تحصیل را کنار گذاشته اند و چشم روی رسوم دست و پاگیر ازدواج بسته اند مشمول «مهر و ماه» شده اند. خانوادههایی هم که به تازگی چشمشان به فرزند سوم یا بیشتر روشن شده است، در طرح «برکت خونه» گنجانده شده اند.
سازوکار طرحها را که توضیح میدهد ابتدا از سادگی اش جا میخوری، اما هر چه بیشتر در آن عمیق میشوی، میبینی در پس ظاهر ساده اش ریشههای عمیقی وجود دارد و میشود به ثمراتش امید بست اگر کار ادامه داشته باشد و آغاز طرح پایان آن تلقی نشود.
میگویند کسی که بخواهد کاری بکند، بهانه اش را هم پیدا میکند و چه بهانهای بهتر از هفته کتاب؟ از آن دست محصولات فرهنگی است که جان میدهد برای هدیه دادن و رساندن همه حرفهایی که میخواهی بگویی و نمیتوانی، به کسانی که دوستشان داری.
«خانوادههای واجد شرایط رو با کمک ائمه جماعات مساجد و شوراهای اجتماعی محلات شناسایی کردیم. با مساعدت شهرداری منطقه، برای هر خانواده یک گلدون گل طبیعی و یک کتاب در نظر گرفتیم. موضوع کتاب برای زوجهای جوان مهارتهای زندگی بود و برای والدینی که فرزند سوم یا بیشترشون تازه به دنیا اومده بود، کتابی درباره تربیت فرزند.» گام بعدی را بی سؤال توضیح میدهد.
«یه سر شب با حضور امام جماعت مسجد محله و چند نفر از اعضای شورای اجتماعی محلات که پارلمان محله به حساب میآد، خدمت خانواده میرسیم. اگر شرایط فراهم باشه میریم داخل منزل و چند دقیقهای با هم گپ میزنیم و هدایا رو تقدیمشون میکنیم. اگر به دلیل مسائل عمدتا مالی حس کنیم خانواده شرایط پذیرایی حداقلی از مهموناشون رو ندارن، همون دم در هدایا رو تقدیم میکنیم و با چند دقیقه صحبت، با خانواده ارتباط اولیه رو برقرار میکنیم.»
سؤال و جوابهای ما با علیرضا به قسمت «خب که چه بشود؟» رسیده است. سؤالی که فلسفه همه این تکاپوها را در خود جای داده است. «برخلاف تصوری که میشه ما بین خونوادههای شناسایی شده، همه جور قشری داریم. از زوجهای با تحصیلات عالیه و کمتر تا وضعیت مالی خوب و حداقل بگیرها. عروس و داماد ۲۰ و ۲۲ ساله داشتیم که ساده گرفتند و ازدواج کردند؛ همین طور دامادی که دانشجوی دکتری بود و عروس خانم فوق لیسانس و حافظ کل قرآن.
با خونوادهای آشنا شدیم که در محله برخوردار فرامرز عباسی زندگی میکنند و چهارمین فرزندشون به دنیا اومده و در کنارش خانواده بسیار شادی رو شناسایی کردیم که ششمین فرزندشون به دنیا اومده و پدر خانواده سرکارگره. از نظر مذهبی هم متفاوت بودند. خانوادههای متدین رو ملاقات کردیم و خانوادههایی که شاید تا حالا گذرشون به مسجد هم نیفتاده باشه. احیای پیوند محله و ساکنانش با مسجد یکی از هدف هامونه که قدم اولش برداشته شد.»
این فعال فرهنگی میگوید که با دوستانش به گامهای بعدی طرح و استمرار ارتباط با خانوادهها فکر میکنند، به راهکاری مثل تشکیل باشگاه نومزدوجان و چند فرزندیها در فضای مجازی تا هم سرخط فرزندآوری فراموش نشود و هم با برگزاری دورهای آموزشی و دادن خوراک تربیتی به زوجهای جوان و والدین، خلأهای فرهنگی احتمالی پر شود. به بیان دیگر توجه هم زمان به کمیت و کیفیت جمعیت.
سنگی که داخل این آب انداخته شده، توانسته است موج ایجاد کند. خبر گوش به گوش در محلات پخش شده است و فعالان فرهنگی محلات یکی یکی تماس میگیرند و از خانوادههای واجد شرایط و تازه شناسایی شده خبر میدهند. بازخوردی که علیرضا و دوستانش انتظار آن را نداشتند. «محله اسماعیل آباد رو مثال میزنم که توی فصل سرما، مسئولان و خبرنگاران هرشب برای به رخ کشیدن مسئله کارتن خوابی توی محله حاضر و آماده هستند. امروز رابطمون تماس گرفته بود و میپرسید ممکنه چند کتاب و گلدون دیگه هم به ما بدید؟ خونوادههای جدید شناسایی شدند و از مسجد محله مطالبه شده. این ارتباط همون چیزی بود که دنبالش بودیم.»
او ادامه میدهد: «مهروماه و برکت خونه برگرفته از متن روایاته و اجراش واقعا کم هزینه ست. خیلی جای کار داره. دعا کنید بتونیم یک کار جریان ساز رو در شهر مشهد رقم بزنیم و الگو بشه برای کل کشور.»
کوتاه و سریع عبور میکند از گفتن فراز و فرودها، همکاری نکردنها و حتی مسخره کردن برخی که میتوانستند کمک کنند و نکردند؛ همان طور که از این افراد عبور کرد و بی خیال کمک هایشان شد.
«جمله پایانی این فعال فرهنگی از این قرار است: هیچ اسمی از من و مسجد الغدیر هم نیاوردید ایرادی ندارد، اما حمایت شهرداری، شورای اجتماعی محلات و ائمه مساجد را پررنگ بنویسید.»