محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - «گشت ۳» در روزهای اخیر پرمخاطبترین فیلم سینمای ایران لقب گرفته و گیشه سینمای پساکرونا را کاملا متحول کرده است. این فیلم، به لحاظ قصه و مضمون، ارتباط نزدیکی با شهر مشهد دارد و در میان عوامل و تولیدکنندگانش نیز نام هنرمندان مشهدی زیادی به چشم میخورد. به همین بهانه، گفتوگویی داشتهایم با حسام سامریزاده، نویسنده مشهدی این فیلم، که درباره نحوه شکلگیری قصه «گشت ۳» و برخی انتقادهایی که به فیلم وارد میشود، با ما صحبت کرده است.
سامریزاده در بیشتر موارد انتقادهای وارد شده به فیلم را نابجا میداند، اما برخلاف اغلب دستاندرکاران فیلمهای پرفروش که به پشتوانه استقبال مردمی از فیلمشان، به منتقدان خود میتازند، در کمال احترام و خوشرویی نقدها را پاسخ داده است. گفتگو با این هنرمند که در ادامه میخوانید، فارغ از نکات محتوایی و اطلاعاتی که ممکن است برای مخاطب جذاب باشند، نشان میدهد که سعهصدر، حفظ احترام متقابل و آمادگی برای برخورد منصفانه با دیدگاههای مخالف، در میان سینماگران ایرانی رو به افزایش است.
به طور کلی، فضای تولید آثار سینمایی در مشهد از لحاظ سختافزاری با مشکل روبهروست. در استان ما هنرمندان درجه یک زیادی حضور دارند که بیشترشان دوستان من هستند، اما سختافزار مناسب برای تولید فیلمهای سینمایی در مشهد کم است. فکر میکنم مشهد به لحاظ نیروهای کارکشته و توانمند جزو برترین شهرهای کشور است، ولی کمتوجهی مسئولان باعث شده شرایط تولید فیلم در مشهد چندان مساعد نباشد. منظورم از کمتوجهی، فقط درباره هنرمندان نیست. بلکه فکر میکنم انعطاف نداشتن در بین تصمیمگیرندگان و میدان ندادن به هنرمندان هم عامل دیگری است که امکان شکوفایی را از ظرفیتهای هنرمندان مشهدی سلب میکند. استقلال هنرمند یک امر بسیار مهم است که میتواند زمینه رونق تولید آثار هنری مختلف در استان را فراهم آورد.
واقعیت این است که من هم با بازیگری تئاتر وارد این عرصه شدم و بسیار به این حوزه علاقهمند بودم، اما از یک جایی به بعد، احساس کردم که شاید در نویسندگی بیشتر از بازیگری میتوانم موفق باشم. درواقع، با خودم به یک جور تفاهم رسیدم. یعنی فکر کردم که باید قید چیزهایی از قبیل شهرت، را بزنم. فکر میکنم اغلب کسانی که میخواهند بازیگر شوند، به شهرت چشم دارند و کسی نیست که از مشهور شدن بدش بیاید، اما من با نویسنده بودن و با این موضوع که شاید به اندازه بازیگران فرعی یک فیلم هم به چشم نیایم، کنار آمدهام و مشکلی ندارم. امروز که با شما صحبت میکنم، واقعا از نویسندگی لذت میبرم و در این انتخاب دوست عزیزم امیراطهر سهیلی نقش مهمی داشت.
نه؛ من اصلا سودای فیلمسازی ندارم. البته ارزشهای این حرفه را زیر سؤال نمیبرم، اما من به هیچ عنوان علاقهای به این کار ندارم و امیدوارم هیچوقت هم تمایلی پیدا نکنم، چون فکر میکنم آدم این حرفه نیستم و بر این باورم هر کسی باید در جای خودش مفید باشد.
من دوست دارم که خودم را به چالش بکشم. همانطور که اشاره کردید، کار قبلی من یعنی «زنانی که با گرگها دویدهاند»، ساخته امیراطهر سهیلی، فضای هنری متفاوت و تلخی داشت، اما بعد از آن، یک فیلمنامه کمدی نوشتم و قصد نداشتم خودم را به یکگونه سینمایی محدود کنم. حتی شاید فیلمنامه بعدی من فضای تازهای داشته باشد. من آدم ماجراجویی هستم و این شاید زیاد هم خوب نباشد مثلا الان دلم میخواهد یک فیلمنامه جنایی بنویسم.
ایده فیلم از روزی شکل گرفت که من به تنهایی در جادهای بین شهری در حال حرکت بودم و فضای ذهنم کاملا خالی بود. در عوالم خودم سیر میکردم و حتی در آن روز به فکر فیلمنامه نوشتن هم نبودم. در همین حال و به شکلی کاملا ناگهانی، داستان یک خواننده بدصدا به ذهنم آمد و ایده «گشت۳»، به شکل خام، در ذهنم شکل گرفت. در ادامه، دو نفر از هنرمندان در تبدیل شدن این ایده به فیلمنامه بسیار تأثیرگذار بودند یکی سعید سهیلی در مقام کارگردان که نقشش انکارناپذیر است و دیگری ساعد سهیلی که گفتگوهای من با او به شکلگیری این فیلمنامه کمک زیادی کرد.
برای نگارش متن پروژهای مثل «گشت ۳» که عقبهای دارد و نسخههای قبلی آن به طور گسترده دیده شده، طبیعی است که نویسنده هم زمینه ذهنی کافی را داشته باشد. من هم با بازیگران آشنا بودم و نوشتن بخش اول فیلمنامه را حدوداً از مهر ۹۸ شروع کردم.
نبود آقای فرخنژاد میتواند هم نقطه ضعف باشد و هم نقطه قوت. طبیعتا جای خالی ایشان به عنوان شخصیت اصلی که بار کمدی نسخههای اول و دوم را به دوش میکشیده، احساس میشود. اما از جهتی هم تغییرات میتواند مثبت ارزیابی شود. استقبال از فیلم نشان داده سینما وابسته به فرد نیست و خوشبختانه فیلم مورد توجه مردم قرار گرفته است.
نظر شما محترم است، اما جمعبندی ما به این شکل بود. هرچند میتوان هزاران شکل دیگر هم برای طراحی فیلمنامه پیشنهاد کرد.
با توجه به اینکه فیلم در حال اکران است، ترجیح میدهم به این سؤال پاسخ ندهم. شاید بعدها دربارهاش حرف زدیم.
من نمیخواهم از فیلم دفاع کنم و موضع بگیرم. اما این موضوع را اصلا نمیپذیرم. بسیاری از دوستان سینمایی هم تصدیق میکنند که تمام شوخیهای سیاسی و اجتماعی فیلم بجا و به اندازه هستند. با کمال احترام، این حرفتان را قبول ندارم و معتقدم شوخیهای فیلم به هیچ عنوان بیرون نزدهاند.
ایده این فیلم از همان لحظه اول به ماجرای این خواننده و کنسرت در مشهد گره خورده بود و به هیچ عنوان چیزی نبود که بعدا به کار اضافه شود. مطمئن باشید که هیچ هدف تبلیغاتی و موضوع دیگری در کار نبوده است.
طبیعی است که من مشغول نگارش نسخه سوم از یک سهگانه بودم و به فیلمهای قبلی هم نظر داشتم. اصلا قرار نبوده فکر کنم که باید فیلم نامه جدیدی بنویسم. هرچند که نکات جدید و خلاقیتهایی به قصه اضافه کردهام. طبیعتا باید در همان مسیر قدم برمیداشتم. تغییر لحن نه ممکن بود و نه قصدی برای این کار داشتم.
به نظر من اینها اصلا شعار نیست. بلکه درد جامعه و حرف مردم است که در اینجا به فیلم تبدیل شده است. من در این مدت در هر سالنی که حضور داشتم، شاهد بودم که مردم در این سکانس دست میزنند و فکر میکنم یکی از جذابترین سکانسهای فیلم است. حتی اگر نظر شما را بپذیریم که شعاری بوده، اما باز هم مردم این سکانس را دوست دارند و حس خوبی از آن میگیرند.
من همیشه به این موضوع فکر میکنم که سالن سینما جای خانواده است و به همین دلیل ترمز خودم را در مورد برخی شوخیها میکشم. من اگر میخواستم به قول شما به هر شکلی مخاطب را جذب کنم، میتوانستم شوخیهای جنسی زیادی در متن بگنجانم، اما واقعا این کار را نکردم. من سینما را یک محیط امن برای خانواده میبینم و این نوع شوخیها را اصلا دوست ندارم.
در ادامه بخوانید
نگاهی به فیلم «گشت ۳» | بدون توجیه، بدون توضیح