محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - فضای گیشه سینمای ایران در حالی پس از نزدیک به دو سال رکود، دوباره رونق گرفته که فیلمهای دوره قبلی به مرور از پرده سینما پایین میآیند و اغلب راه اکران آنلاین را در پیش میگیرند. در میان این آثار که با پذیرفتن شرایط سخت اکران عمومی در روزگار شیوع کرونا، به نوعی، فداکاری کردند تا سینماها باز بماند، فیلم «سیاه باز» یک اثر متفاوت است. این فیلم، با لحنی تازه، سعی میکند یک کمدی سیاه جلوه کند، اما جای خالی ستارههای سینما، جذاب نبودن موضوع فیلم و البته ضعفهای ساختاری و اجرایی متعدد، نهایتا منجر به این شده اند که «سیاه باز» با جلب رضایت ۵۰ درصدی مخاطبان در شبکه خانگی، دست کم از منظر آن ها، یک فیلم شکست خورده لقب بگیرد.
فیلم نامه «سیاه باز» که کارگردان این فیلم به رشته تحریر درآورده، از منظر ساختار و شیوه طراحی، یک متن بدیع و درخور توجه به شمار میرود، اما خلاقیت در این فیلم نامه به قدری نیست که نقطه قوت اثر محسوب شود و آن را به فیلمی مهم در سینمای ایران تبدیل کند. قصه فیلم، پس از ارائه مقدمهای کوتاه و کلیشه ای، بر اساس یک گره کلاسیک -یعنی تصادف- آغاز میشود و در ادامه به ماجراهای گروگانگیری و اخاذی با انگیزههای شخصی و انتقام میرسد. تلاش نویسنده برای طراحی پیچ و خمهای متعدد در مسیر قصه و رکب زدن چندباره به مخاطب، باعث شده است که ضرباهنگ کلی «سیاه باز» برای بیننده جذاب باشد؛ بنابراین «سیاه باز» به کلی از اتهام کند بودن مبراست، ولی برخی حفرههای اغماض ناپذیر در فیلم نامه این اثر، باعث افت جدی کیفیت فیلم شده است.
شخصیت اصلی این فیلم مردی زرنگ و دغل باز معرفی میشود که در گذشته از افراد مختلفی کلاهبرداری کرده و سکانسهای ابتدایی فیلم نیز به ما اطمینان میدهد که با یک شیاد تمام عیار طرفیم. همین شخصیت اما، در بخشهایی از «سیاه باز» به شدت نادان و ساده لوح ظاهر میشود. به طوری که انتخابها و واکنش هایش نسبت روشنی با مختصات شخصیتی او ندارند. ترس مفرط در وجود این فرد و تمایلش برای باج دادن به گروگانگیرها در طول اثر ناموجه است و حتی باعث میشود که پایان بندی فیلم برای مخاطب پذیرفتنی نیست. ضمن اینکه سکانسهای پایانی مشکل منطق دراماتیک دارند و انگیزه افراد از به راه انداختن این نمایش دقیق و فکر شده، به نحوی سهل انگارانه و مصنوعی تبیین شود.
یکی دیگر از اشتباهات باور نکردنی «سیاه باز» که میتواند مخاطب را حسابی متعجب کند، به سکانس تحویل گرفتن پیتزای شخصیت سهراب بازمی گردد. این یکی از معدود سکانس هادر فیلم است که شخصیت اصلی، یعنی نادر (با بازی سام قریبیان) نه در صحنه حضور دارد و نه حتی از دور نظاره گر ماجراست. با این حال، شیادها آن قدر دروغهای خود را باور کرده اند که حتی در غیاب فردی که میخواهند او را تلکه کنند نیز به ایفای نقش ادامه میدهند. این ترفند گمراه کننده که ماهیتش در پایان فیلم روشن میشود، حاکی از آن است که خالق اثر چندان ابایی از این ندارد که با آدرسهای غلطش بیننده را فریب بدهد و زمینهای فراهم بیاورد که نهایتا امکان غافل گیر کردن مخاطب (به هر روشی) ایجاد شود.
شاخصههای اجرایی «سیاه باز»، با توجه به اینکه فیلم ساز برای نخستین بار روی صندلی کارگردانی نشسته، در مجموع باکیفیت و استاندارد به نظر میرسند. با این حال، فیلم به لحاظ عناصر مرتبط با طراحی بصری، چند اشتباه اغماض ناپذیر دارد. طراحی شاخصههای ظاهری شخصیتهای مکمل در این فیلم بسیار اغراق شده و دم دستی است؛ به خصوص شخصیت معروف به هویج که از نظر شیوه بیان، طراحی لباس و گریم در حد کلیپهای زرد و آماتورگونه فضای مجازی، خام دستانه طراحی شده است.
سکانس پاشیدن خون از سوی رها بر روی صورت نادر هم یکی از فجایع اجرایی «سیاه باز» است که هم زمان به حرمت مخاطب و هنر سینما پشت پا میزند. در کمال تعجب، این نما هیچ نقشی در پیشرفت درام ندارد و مشخص نیست چرا مخاطب باید چنین تصویری را، در یک فیلم متقاضی حضور در جشنواره فجر، مشاهده کند. سازندگان «سیاه باز»، از منظر فرهنگی و اجتماعی نیز یک اشتباه بزرگ مرتکب شده اند و آن نمایش گروه اخاذها در قالب یک خانواده است. این خانواده، با بی دقتی عوامل فیلم، در میان انبوهی از ویژگیهای ملموس (از سبک لباس پوشیدن گرفته تا نوع گویش و مناسبات میان خواهر و برادر) پیچیده شده اند که ایشان را متعلق به طبقه فرودست جامعه معرفی میکند و این ممکن است برای بخش بزرگی از مردم شریف طبقات اجتماعی پایین، ایجاد سوءتفاهم یا حتی دل خوری کند.
از میان شاخصههای فنی نیز موسیقی فردین خلعتبری متناسب با فضای فیلم به نظر میرسد و حاکی از آگاهی جامع این هنرمند به مدیوم سینماست، اما نقش مسعود جعفری جوزانی، در مقام مشاور کارگردان، چندان ملموس نیست و بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. فیلم برداری این اثر نیز بر عهده اصغر رفیعی جم، مدیر فیلم برداری باسابقه سینمای ایران و فیلم بردار آثار مهمی از قبیل «پرده آخر» واروژ کریم مسیحی، «سلطان» و «اعتراض» از مسعود کیمیایی و «سگ کشی» به کارگردانی بهرام بیضایی بوده است که اگرچه نکته فنی خاصی ندارد، اما انتخابی توأم با احترام و قدرشناسی محسوب میشود.
فیلم اول حمید همتی با سرمایهای اندک تولید شده و طبیعی است که امکان استفاده از ستارههای مهم و درجه اول سینمای ایران برایش فراهم نباشد. نقش اصلی این فیلم به سام قریبیان سپرده شده که سال هاست بازیگری متوسط محسوب میشود و نقشهای ساده ایفا میکند. فرزند یکی از مهمترین بازیگران تاریخ سینمای ایران، نه آن قدر درخشان است که به عنوان بازیگری درجه یک به چشم بیاید و نه آن قدر با دوربین و مقوله بازیگری غریبه است که نقطه ضعف فیلمها لقب گیرد. شاهد احمدلو و المیرا دهقانی بازیگران نقش خواهر و برادری به نامهای سهراب و رها هستند که بازی اولی متوسط و اجرای نفر دوم ضعیف است. هرچند نباید فراموش کنیم که شمایل تیپ گونه یک جوان لات به مراتب سادهتر از ایفای نقش زن قصه بوده است.
در کنار این افراد، مهدی کوشکی به خاطر سنگینی گریم و خصلتهایی که به شخصیتش الصاق شده، فرصت بروز خلاقیت هایش را پیدا نمیکند. این فرصت، اما به خوبی در اختیار افسانه بایگان قرار گرفته تا بتواند در سه نقش مختلف توانایی خود را به رخ بکشد. هرچند او این امکان را هدر میدهد و نقشهای خود را، یکی بدتر از دیگری، مقابل دوربین میبرد. نکته عجیبی که در طراحی اجرای بایگان به چشم میخورد، لکنت زبان شدید این شخصیت در شمایل دوم خود است که اشتباه فاحش «سیاه باز» محسوب میشود. ماجرا از این قرار است که نادر پیشتربا این زن حرف زده، ولی چند ساعت بعد کاملا نمایش مضحک اختلال بیان او را باور میکند و حتی در پرده سوم فیلم، از رفع شدن این مشکل تکلم غافل گیر میشود.