امروز توجه به امر کتاب و کتابخوانی در جامعه ما بیشتر شده است. برنامههای رادیویی و تلویزیونی بسیاری در این زمینه پخش میشود، حتی در مطبوعات و رسانههای مجازی هم شعارهای زیادی در راستای ترویج کتاب و کتابخوانی سر داده میشود، اما آیا این حجم تبلیغات و پویشهای گسترده، راه به جایی برده است؟
لااقل در ظاهر اینگونه به نظر نمیرسد که آمار مطالعه کتاب و محتوای کاغذی با این روشها ارتقا یافته باشد. شاید بشود افزایش مراجعه به سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی را یاریگر این آمار قلمداد کرد، اما آیا محتوای غالب در فضای اینترنت، مدیریتشده، علمی و پیشبرنده است یا انبوهی از شایعات بیاساس است که بهجز تشویش اذهان مخاطب عایدی دیگری ندارد؟
امروزه کلیدواژههای «بسترسازی» و «فرهنگسازی» زیربنای توسعه در بیشتر حوزههای تمدنی به شمار میروند. این بستر امروز و به طرز ناسالم و بدون حساب و کتاب، در فضای مجازی فراهم است، یعنی همان اینترنت، ابزار ارتباطی و محتوای انبوه که متولی مشخصی ندارد.
اما در فضای حقیقی که همان کتابخانهها، مراکز مطالعه یا کافهکتابها و... است، آیا بستر به اندازه کافی فراهم است؟
در شهری به بزرگی مشهد با جمعیت بیش از ۳ میلیون نفر، بنا به گفته مسئولان ذیربط، تعداد ۵۶ کتابخانه بزرگ و رسمی وجود دارد که البته مردم از همه آنها شناختی ندارند. سالنهای مطالعه نیز در همین حدود است که نیمی از آنها به دلیل متراژ کم یا استانداردنبودن، غیرکاربردی است و البته نیمی از باقیماندهها نیز توسط بخش خصوصی با اهداف تجاری، به مراکز آمادگی کنکور تبدیل شدهاند که نباید در این آمار محاسبه شوند.
حالا اگر یکسوم جمعیت مشهد را ساکن در محلات حاشیه شهر بدانیم که حتی به امکانات و خدمات عادی شهر نیز دسترسی مناسبی ندارند، باید پرسید که چه مقدار از این بسترهای فرهنگساز مانند کتابخانه و مرکز مطالعه، در آنجا ایجاد شده است؟
به عنوان مثال، شهرک شیرین و کوی آقامصطفی خمینی از محلات حاشیهای و کمتر توسعهیافته اطراف شهر است که به دلیل ضعف دردسترسی به حمل و نقل مناسب، اهالی آن بهویژه قشر دانشآموز که بیشترین انس با کتاب را دارند، امکان استفاده از موارد فوق را ندارند.
سؤال اینجاست که چرا دستگاههای متولی یعنی نهاد کتابخانهها، شهرداری، اوقاف، آستان قدس و دهها بنیاد و سازمان فرهنگی و اجتماعی دیگر که در این زمینه
مأموریت دارند نیمنگاهی به این مناطق نینداختهاند؟
از هیچکدام از این دستگاههای عریض و طویل انتظار نمیرود که در کوتاهمدت طرحهای خاص و اعتبارات ملی برای ایجاد کتابخانه در این مناطق تهیه کنند، همچنان که کتابخانه مرکزی مشهد بیش از ۱۵ سال در این مسیر پیچیده گرفتار شد، اما به نظر میرسد که با دوریگزیدن از بروکراسی نفسگیر اداری و همچنین تغییر مسیر از مرکز به پیرامون، میتوان بسیاری از املاک و اراضی بیاستفاده در این مناطق را به این امر اختصاص داد، البته کتابخانه سیار هم برای کودکان و نوجوانان حاشیه شهر، امیدآفرین است. امروز کمهزینهترین پروژههای عمرانی، همین کتابخانهسازی است. به این وادی حتی میتوان خیران زیادی را وارد کرد یا بخشی از نیم درصد اعتبار تخصیصی شهرداری به نهاد کتابخانهها در ایجاد مراکز فرهنگ محله که شامل کتابخانه و سالن مطالعه است، صرف شود تا بتوان کتاب را به حاشیه شهر برد. شاید نخبهای دیگر همچون نخبههای کنکوری امسال که از همین محله شهرک شیرین بودند، برای مطالعه به حمام خانهاش پناه نبرد!