امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - همیشه کشف و شناخت جهان، برای انسان چالشی عظیم و دغدغهای مداوم بوده است. قلهای که در راه رسیدن به آن، خیل عظیمی از اندیشمندان و عرفا، استخوانها خرد کردهاند. آنها برای داشتن دید وسیعتری به چرایی و چگونگی هستی، راههای بیشماری رفتهاند و حاصل تمام این راهها به یک پاسخ ختم شده است. «هیچ مسیری برای شناخت جهان نیست، مگر آنکه از خود انسان بگذرد.» این بدان معنی است که هیچ کشفی و شهودی اتفاق نمیافتد و کامل نمیشود، مگر اینکه آدم خودش را بهتر بشناسد.
بشر با کشف تواناییها و ظرفیتهای خودش بوده که توانسته است از گردنهها و شیبهای این جاده بگذرد. جادهای اصلی و عریض که صدها مسیر فرعی از آن منشعب میشود و هر کدام با فراز و فرودهای مخصوص به خود، در نهایت به یک مقصد مشترک میرسد. هنر، به عنوان یکی از همین راههای فرعی، برای رسیدن به شناخت خود و جهان، به حساب میآید. هنرمند به عنوان آدمی که این مسیر را برگزیده است، چارهای جز آزمودن شیوههای مختلف برای درک جهان، از راه هنر ندارد.
مسیری که از رنگ و خط و فرم تا نور و تصویر و صوت میگذرد و چه منظرههای بدیع و چشمنوازی را جلوی چشمان هنرمند و دیگر بینندگان، قرار میدهد. کوثر گلابگیر به عنوان هنرمندی که این مسیر را انتخاب کرده، با نمایشگاه «شبیه من» در نگارخانه «بن بست»، به کشف و شهودی از خود پرداخته است. آثاری که بیشترشان کشف تازهای از خود اوست. نقشهایی که او بر بوم تصویر کرده است را از دو زاویه میتوان دید. منظر اول (که به نظر گلابگیر بیشتر روی آن تکیه کرده است) نگاه معنیگرایانه و مفهومی آثارش است.
وقتی نقاش بیشتر از تکنیک و سبک، به مفهوم بیندیشد، نقش زدنش روی بوم چیزی در همین حدود میشود. آثاری شهودی و برآمده از ناخودآگاه، که تلاش اندکی برای فرم دادن به تفکر اولیه در آنها شده است. مخاطب با دیدن یکی از آثار او به این نکته پی میبرد که با هنرمندی روبهروست که رنگ، نور، آناتومی، بافت و اصول را درک کرده است و حالا تصمیم دارد با بههم ریختن قواعد ذهنی خود، به چیزی فراتر از اثری که روی بوم تولید کرده است، برسد.
آثار رنگ روغن او با رنگهایی خشن و بهشدت تحت سلطه دیگری و فرمهایی که به شکل گیجکنندهای، بین خوب و بد، در رفتوآمد هستند، حسی متناقض را در مخاطب بیدار میکنند. انگار نقاش در این آثار سعی در رسیدن به نقطهای ثابت دارد. در جستوجوی خطها و فرمهایی است که گم کرده است. در تمام آثار، اکسپرسیونیسم جاری و دیدنی است. بافتهای زبر و رنگهای براق که به صورت نامنظم روی بوم نشستهاند.
در برخی از آثار فرم و فیگورها چشمنواز هستند. بافتها حساب شدهاند و سوی دیگر، همچون کلیت نمایشگاه، کارها بهشدت به سمت بههمآمیختگیهای اکسپرسیونیسم میل پیدا میکنند. این تلاطم سبک و پرش قلم، در بعضی از آثار بهقدری زیاد است که اگر آثار، در این نمایشگاه نبودند، سخت میشد به گلابگیر نسبتشان داد. ولی از این نکته نباید گذشت که این نمایشگاه، یک تجربه از زیست هنرمند و احوالات گوناگون اوست. جایی که ناخودآگاه نقش بیشتری نسبت به خودآگاه هنرمند بازی میکند.