رضاسلیمان نوری| هشتادوچند سال پیش، زمانی که رئیسجمهور وقت فرانسه متن ترجمهشده به فرانسوی «عهدنامه مالک اشتر با امیرالمومنین(ع)» را خوانده بود، گفته بود که «من نویسنده این عهدنامه را نمیشناسم اما این عهدنامه برای اداره جهان امروز کافی است». بازتاب دیدگاه این سیاستمدار فرانسوی باعث شد دریچهای نو برای شناخت اسلام و البته تشیع در کشور او و در اروپا باز شود، دریچهای که اگر جنگ جهانی دوم و خودخواهیهای سران غربی و دیگربرتربینیهای سران اسلامی نبود، شاید فضای امروز جهان و روابط بین جهان اسلام و غرب را بسیار متفاوت میکرد. و اما این عهدنامه را فردی به فرانسوی ترجمه کرد که در تاریخ معاصر ایران بیش از مترجمی به فعالیت در 2 حوزه سیاست و صدالبته تاریخ شناخته میشود. او کسی جز میرزا احمدعلی خان سپهر، معروف به مورخالدوله سپهر، نیست، مردی که خاندانش نسلاندرنسل اهل تاریخ بودند و اندکی سیاست، و او برعکس پیشینیانش اهل سیاست شد و اندکی تاریخ، و البته فعالیتی خاکستری در این هردو حوزه داشت، چراکه هم همراه دکتر مصدق بود و هم قوامالسلطنه و هم تاریخی نوشت که در آن وقایع سیاسی دورهای از ایران ثبت شده بود و هم در آن آنقدر از خود گفت که برخی از محققان معاصر آن را تلاشی برای کسب قدرت و نه تاریخنویسی میدانند.
به هر روی، احمدعلی سپهر سال ۱۲۶۹ خورشیدی در خانه مورخالسلطنه -پسر میرزا تقیخان سپهر، مورخ نامی عصر ناصرالدین شاه قاجار و نویسنده کتاب معروف «ناسخالتواریخ»- به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس ادب و تحصیلات متوسطه را در مدرسه الیانس فرانسه و تحصیلات عالیه را نزد استادان فرانسوی فرا گرفت که برای تدریس احمدشاه قاجار استخدام شده بودند. همین هم باعث شد تا رابطه ویژهای با احمدشاه داشته باشد، بهگونهای که لقب مورخالدوله را از این آخرین شاه قاجار در حالی گرفت که تا آن زمان اثر مکتوبی در حوزه تاریخ نداشت و تنها به واسطه دوستی دوران تحصیلش با شاه قاجار و پیشینه خانوادگیای که برخی آن را به میرزامهدی خان استرابادی، مورخ عصر نادرشاه افشار، و دیگرانی حتی به میرزا عبدالاعلای اردبیلی، از خواص دستگاه صفویه، رساندهاند و صدالبته که همه بر نوه صاحب ناسخالتواریخ بودن احمدعلی خان اقرار داشتهاند، شاه این لقب را به وی ارزانی داشت. همین لقب هم باعث شد او هم در جهان سیاست پا بگذارد و هم دست به قلم شود و تاریخ بنگارد و البته با توجه به آشنایی با 2 زبان فرانسوی و آلمانی ترجمههایی بکند. آثار مکتوبی که مهمترین و شناختهشدهترینشان همان ترجمه «عهدنامه مالک اشتر با امیرالمؤمنین(ع)» به زبان فرانسوی است که بارها و بارها منتشر شده است و شاید باعث مسلمان شدن بسیاری شده باشد. البته نباید از کتاب «ایران در جنگ بزرگ (بینالمللی اول)» هم غفلت کرد. کتابی که یکی از بزرگترین مراجع موجود برای درک وضعیت ایران در دوران جنگ جهانی اول است، آن هم به روایت فردی که گرایش بسیاری به آلمان داشت و با حضور انگلستان و روسیه در ایران به شدت مخالف بود، انزجاری که تا سالهای بعد از جنگ جهانی اول و حتی دوم هم ادامه داشت و باعث شد او که بسیار دوست داشت در هیئت دولت جایی داشته باشد، تنها 4 ماه در کابینه دوم سهیلی کفیل وزارت پیشه و هنر باشد و بعد از آن به ناگاه به جرم مخالفت با نخستوزیر که وابستگیاش با انگلستان مشهور بود، برکنار و حتی تبعید شد. این ضدانگلیس و روس بودن او در 2 مقطع خاص به داد ایران رسید: یکی هنگامی که در کابینه سپهبد «حاجیعلی رزمآرا» رئیس هیئتمدیره شرکت شیلات شد -سمتی که در دولت دکتر مصدق هم به پاس تلاش ویژهاش برای ملی شدن شیلات و به سرانجام رساندن آن حفظ شد- و دیگر در جریان دولت پنجم و یکروزه قوام که برخی مورخالدوله را نویسنده اعلامیه جنجالی قوامالسلطنه -اعلامیهای که باعث شد 30 تیر 1331 تمام افراد مخالف سلطنت و استبداد کنار هم قرار گیرند و باعث سقوط دولت قوام و بازگشت دکتر مصدق به نخستوزیری شوند- میدانند. براساس این روایت مورخالدوله که به غیرملی بودن قوام یقین پیدا کرده بود با استفاده از اعتماد قوام به خود، اعلامیه را بهگونهای تنظیم کرد که همه مخالفان ملی و مذهبی سلطنت و حضور بیگانگان در کشور اختلافات را کنار گذارند و با هم متحد شوند. همین امر کافی بود که پس از کودتای 28 مرداد حضور مورخالدوله در عرصه سیاسی کشور کمرنگ و کمرنگتر شود؛ آنگونه که وقتی در 28 آبان 1355 درگذشت کمتر کسی او را به عنوان فعال سیاسی به یاد داشت و همگان او را یک تاریخنگار سالهای نخست دهه معاصر و البته مترجم عهدنامه مالک اشتر به زبان فرانسوی و منتشر کننده «کلمات قصار حضرت علی(ع)» به فارسی و فرانسوی
میشناختند.