بهروز فرهمند | شهرآرانیوز - یکم- پیش از هرچیز و همین سرچراغی، تکلیف خودت را با مخاطب این متن روشن کن و به بانگ بلند بگو که هرگز انتظار نداشتی رسانههای فارسیزبان آنور آب در پوشش خبری ترور سردارسلیمانی سر سوزنی زبانشان به نیکی بچرخد، اما وقتی میبینی، در روز روشن اصل «ترور» بودن حادثه را نیز انکار میکنند، از خودت میپرسی اگر حمله شبانه در نزدیکی فرودگاه بغداد که با هیچ ملاک و معیار نمیتوان «مکان نظامی» خواندش، عملیات ترور نیست، پس چه باید نامیدش؟
دوم- ماجرا برایت از آنجا شروع میشود که درست همان روزهای پس از شهادت سردار، بهعنوان فعال رسانهای خبرها و تحلیلهای چندرسانه پارسیزبان آن سوی آب را پیگیری میکنی تا ببینی درباره ترور سردار ایرانی چه میگویند و ماجرا را چگونه پوشش خبری میدهند. در همان روزها نیز سر سوزنی انتظار نداری زاویه نگاه آنها چنان باشد که رسانههای ایرانی به ماجرای ترور و شهادت سردار مینگرند. دستکم، اما میخواهی ببینی رسانههایی که در مرامنامههای خودشان اصل «بیطرفی» را پیوسته جار میزنند و «سوگیرینداشتن» را برند و اعتبار خودشان برمیشمارند، ماجرای ترور سردار را چگونه روایت میکنند.
سوم- در این میان، نگاه اول و آخر بهسوی رسانه بیبیسی فارسی دوخته میشود. شاید با این استدلال که فریاد «حرفهایگری» و «بیطرفی» اش گوش فلک را کر کرده است. با خودت میگویی چه فرصتی از این بهتر که ادعای بیطرفی بیبیسی فارسی در ترازوی نقد قرار گیرد؛ تا سیه روی شود هرکه در آن غش باشد!
چهارم- رسانههای فارسیزبان دیگر را بیخیال میشوی. چون از نگاهت آنقدر رویکرد خبری و اطلاعرسانیشان آماتوری و بیکلاس و به قول امروزیها «چیپ» است و چنان سهگانه «خبر» و «نظر» و «اراجیف» را درهم میآمیزند و بهجای «بستهخبر» به مخاطب قالب میکنند که در همان ارزیابی اولیه و شتابزدهات هم هیچ جایی ندارند.
پنجم- همان روز اول رخداد است. بیبیسی فارسی زیرنویس میرود و برنامه ویژه تدارک میبیند. مجری خبر این شبکه، اما هرگز از واژه «ترور» استفاده نمیکند. ابتدا خطای شنیداری میپنداریاش و سپس با خودت میگویی شاید این رویه مختص روز اول باشد و در روزهای آینده روندشان را تصحیح کنند.
ششم- گویی، اما مرغ خبری بیبیسی فارسی همچنان یک پا دارد. کمکم در سلامت عقل و برداشت ذهنیات از رخدادها و پدیدهها شک میکنی! از خودت میپرسی حمله شبانه پهپاد آمریکایی به فرمانده بلندپایه ایرانی که مهمان دوستان عراقیاش بوده است، آن هم نه در منطقه جنگی و مهلکه نبرد روزانه، که شب هنگام و در خروجی فرودگاه بغداد، اگر مصداق عملیات «تروریستی» نیست، پس چه نام دارد؟ بهراستی اگر مشابه این ماجرا برای ژنرال مکنزی آمریکایی، فرمانده «سنتکام» (نیروی نظامی آمریکا در غرب و مرکز آسیا و شرق آفریقا) رخ میداد، بیبیسی فارسی چه نام میدادش؟
هفتم- ناگهان ذهنت به سمتوسوی یک «جادوی رسانه»ای کشیده میشود؛ همانکه رسانه چنان در یاختههای مغزی شما دستکاری و برایت انگارهسازی میکند که درباره کارکرد ذهنیات هم به شکوشبهه میافتی و چهبسا یکروز صبح از خواب ناز بیدار شوی و بودن خودت را هم انکار کنی!
هشتم- در همین میان، ناگهان به یافته دیگری میرسی که شگفتانگیز است و پرسشهای فرضیه تو را نیز پررنگتر میکند؛ اینکه رسانههای بیبیسی جهانی، سیانان، تایم، نیویورکتایمز، واشنگتنپست، لسآنجلستایمز، فاکسنیوز (شبکه افراطی و دلخواه ترامپ)، بلومبرگ، فرانس۲۴ و یورونیوز -بارها و بارها- از واژه «Assassination» به معنای «ترور»، در پوشش خبری حمله آمریکاییها به فرمانده ایرانی استفاده کردهاند. در یک نمونه، مجله تایم در گزارشی که رویکردش نیز دفاع از کار ترامپ در بهشهادترساندن سردار ایرانی است، این تیتر را برمیگزیند: «چرا ترامپ، سلیمانی را ترور کرد؟» (روزنامه شرق/ دی ۱۳۹۸).
نهم- وقتی میبینی بیبیسی جهانی که مخاطب چشم آبی و مو بور غربی دارد، از «ترور» فرمانده ایرانی سخن میگوید، اما بیبیسی فارسی که برای مخاطب ایرانی و فارسیزبان تدارک دیده شده است، پرهیز دارد برای یکبار هم که شده، از واژه «ترور» استفاده کند، این پرسش به ذهنت میرسد؛ «چه انگارهای در ذهن مخاطب ایرانی درباره این ماجرا باید شکل بگیرد که مخاطب غربی مشمول آن نمیشود؟»
دهم- کمکم پای این چند کلیدواژه به روایت تو بازمیشود؛ حیا را خوردن و آبرو را قی کردن! حنای رنگ باخته بی بی سی، دروغ بزرگ؛ فریب و دیگر هیچ!
یازدهم- همه باورهایت درباره «افسانه بیطرفی بیبیسی» فرومیریزد و با خودت چنین بلندبلند فکر میکنی: من نه با یک رسانه حرفهای پارسیزبان، بلکه با مجموعهای از هواداران تجزیه و چندپارگی سرزمینم روبهرو هستم که نقاب شیک و مجلسی «بیطرفی» را بر چهره کشیدهاند، اما بهواقع بازوی رسانهای تروریستها در واشنگتن و تلآویو و ریاض هستند.
دوازدهم- شاید این سخن خوشایند برخیها نباشد، اما حالا دیگر باور داری که تاریخ بیبیسی فارسی را میتوان به ۲ بازه «پیش از ترور سردار» و «پس از ترور سردار» تقسیم کرد؛ «بیبیسی با نقاب» و «بیبیسی بدون نقاب»! و کیست که نداند آنچه سبب افتادن این نقاب هشتادساله شد، بیگمان خون سردار شهید ایرانیان بود.