اظهارنظرها در کشور ما یکی از مهمترین مشکلات هستند، اظهارنظرهایی که گاهی خلاف قاعده صورت گرفتهاند و بیهوده بحرانی درست میکنند. وزیری درباره مسئلهای که ارتباطی به او ندارد حرف میزند، نمایندهای درباره مسئلهای که اساسا اهمیت زیادی ندارد نطق میکند و صاحب تریبونی با یک جمله تند، گاهی بخشی از جامعه را درگیر واکنش میکند.اینجاست که باید یادآوری کرد برای مسئولان، عمل به ضربالمثل «کم گوی و گزیده گوی» ضرورتی حیاتی است. نهفقط برای این مسئولان بلکه برای کل جامعه.نمونهاش میشود اظهارات اخیر وزیر نیرو که مشتی است نمونه خروار. البته اینکه رسانهها میتوانند اظهارات آقای وزیر را نقد کنند ودرباره بعضی دیگر باید سکوت کنند، خود، داستان دیگری است اما فعلا به بهانه این اظهارات، میتوان همه صاحبان تریبون را مخاطب قرار داد که پیوسته افکار عمومی را در بیانات خود در نظر بگیرند و حتی اگر میخواهند حرفی کاملا درست بزنند، آن را در جای نادرست مطرح نکنند.
جناب وزیر نیرو در اظهارات جنجالی اخیر خود نکتهای را مطرح کرده است که چندان غیرمنطقی نیست. تاکنون بارها این موضوع بیان شده است که مردم ایران پرمصرف هستند و در بسیاری از کشورها با شرایط مشابه اقتصادی، مردم بیشتر در مصرف خود تدبیر میکنند. با این حال، این اظهارات به گونهای بیان شده که تلقی دیگری از این حرف شده است.بیایید یک بار دیگر حرفهای رضا اردکانیان را مرور کنیم: «تحریمکنندگان فهمیدهاند نقطه ضعف ما مصرف است. ما جامعهای مصرفی هستیم. چرا چین اینگونه تحریم نمیشود؟ چون با یک وعده غذا هم رفع گرسنگی میکنند. علت اینکه تحریم شدیم همین بدعادتی در مصرف است.»اینکه وزیر نیرو که طبیعتا باید آمارهای دقیقی درباره مصرف انرژی در ایران، چین و بسیاری دیگر از کشورها داشته باشد مثال پرمصرفی را به تعداد وعدههای غذایی فروکاهیده است افکارعمومی را دچار سوء تفاهم میکند که مبادا جناب وزیر هم از همان راهبرد قدیمی توصیه به خوردن «اشکنه پیاز» پیروی میکند.از وزیر نیرو انتظار میرفت با دقت بیشتری مثال خود را انتخاب میکرد، اما اگر فرض را بر مناسب بودن همین مثال هم بگیریم، باید به ایشان یادآوری کرد که هیچ مطالعه علمی جامعی درباره چین صورت نگرفته است که نشان دهد همه جمعیت میلیاردی آن تنها یک وعده غذا مصرف میکنند.
در واقع، وزیر محترم دچار یک اشتباه معمول در استدلال شده است که در منطق ریاضی به استنتاج جزءبهکل موسوم است. این خطا وقتی رخ میدهد که مثلا با دیدن چند چینی که تنها یک وعده غذا میخورند، به این نتیجه برسیم که همه چینیها اینگونه هستند. حالا شما فرض کنید یک چینی با دیدن چند ایرانی که در یک سال اخیر اصلا گوشت نخوردهاند، به این نتیجه برسد که همه ایرانیها گوشت نمیخورند و همین گزاره به یک اهرم فشار برای جامعه چینی تبدیل شود که چرا مثل ایرانیها مصرف گوشت را کنترل نمیکنید؟!افزون بر این، استدلال آقای وزیر ضعف دیگری هم دارد و آن این است که در سبک زندگی باید عنصر فرهنگ، تاریخ و جغرافیا را نیز در نظر گرفت و نمیتوان انتظار داشت یکشبه جامعهای به جامعهای دیگر تبدیل شود. طبیعی است پرمصرف بودن خانوارهای ایرانی ریشه در اقتصاد نفتی و فرهنگ مصرفی دارد که سالهاست تبلیغ میشود. بنابراین اگر میخواهیم این الگوی مصرف را تغییر دهیم، باید به جای توصیه مستقیم، از ابزارهای فرهنگی استفاده کنیم.وزارت نیرو بودجه مشخصی برای فرهنگسازی برای کنترل مصرف انرژی دارد که در رسانهها تبلیغاتی در این زمینه منتشر کند. سؤال از آقای وزیر این است که چرا این بودجهها تاکنون به نتیجه روشنی نرسیده است و چرا آقای وزیر با اینکه بخشی از پازل فرهنگسازی است، هنوز از مصرف بالای مردم گلایه میکند.
خلاصه اینکه اگر مشکل ما مردم این است که زیاد مصرف میکنیم، مشکل مسئولان هم این است که به جای عمل، بیشتر سخن میگویند. سخنانی که مردم را نگران میکند که چرا در هر دوره بحران اقتصادی، انگشت اتهام متوجه آنها میشود و چرا دولتمردان به نقش خود در مصائب موجود اشاره نمیکنند. سؤال این است که مشکلات امروز از «مصرف» ما مردم است یا «نیرو»ی مسئولان؟
مصطفی انتظاریهروی
دکتری علوم سیاسی روزنامهنگار و فعال رسانه