آقای جهانگیری، معاوناول رئیسجمهور، در بخشنامهای همه وزرا و استانداران را موظف کرده است تا دستکم یک روز در ماه را به دیدارهای مردمی اختصاص دهند و پای درددل مردم بنشینند. بنده نمیدانم که این بخشنامه ربطی به اتفاقات اخیر داشته یا خیر، ولی اگر این بخشنامه را در پاسخ به اتفاقات اخیر صادر کردهاند، باید گفت که با چنین دیدارهایی مشکل حل نخواهد شد؛ چرا که مسئله تا حدی فراتر از این امور است؛ ولی اگر بهعنوان یک دستور کلی و خارج از چارچوب این مسائل بیان شده است، باید به ۲ نکته توجه کرد. این توصیهها و دستورات در کلیت و سوگیری دولت مفید است، ولی باید مبتنی بر ریشهیابی عمیقتری از وجود مشکل باشد.
اولین نکته این است که اگر این دیدارها ضروری بوده، پس چرا تاکنون همان مسئولانی که مخاطب واقع شدهاند، خودشان این برنامه را اجرا نکردهاند؟ آیا به ذهنشان نمیرسیده؟ چرا تا به حال دولت چنین بخشنامهای را صادر نکرده بود؟ پاسخ به این ۲ پرسش و سؤالات مشابه دیگر نشان خواهد داد که مشکل کجاست. اینکه چرا چنین کاری به ذهن آنها نرسیده بود، پاسخهای گوناگونی دارد؛ ممکن است از ابتدا خود را پاسخگو در برابر مردم تعریف نکردهاند. ممکن است که فکر میکنند قادر به رفع مشکلات و درخواستهای مردم نیستند، یا به دلیل مقررات و کمبود منابع و امکانات ممکن است اصلا کاری به مردم ندارند و برای پست آمده باشند. هرکدام از این پاسخها که باشد، راهحل آن صدور بخشنامه نیست؛ دستکم اینکه بخشنامه بهتنهایی مشکل را حل نمیکند و حتی ممکن است این کار به یک برنامه صوری تبدیل شود و به مرور شاهد مناسکی باشیم که مردم هم از آن گریزان شوند. پرسش مهمتر این است که مگر امور و مشکلات اداری مردم از طریق دیدار خصوصی و حضوری مقامات با مردم حل میشود؟ این کار ضعیفترین نوع حل مسئله است که اتفاقا زمینه فساد و پارتیبازی را هم فراهم میکند. زمانی بود که نوبت چنین دیدارهایی یا مشابه آن خرید و فروش میشد. اگر منظور از این دیدارها راه انداختن کار مردم است، بعید است مفید فایده باشد؛ مشکل مردم و جامعه با ادارات در جای دیگری است.
اولین مشکل این است که برخی از مسئولان درک دقیقی از فضای عمومی جامعه و مردم ندارند. این ضعف با دیدارهای مردمی رفع نمیشود؛ چون در دیدارهای مردمی افراد عادی به گونه دیگری ارتباط برقرار میکنند. آنها میخواهند مشکلشان حل شود و کاری به مسائل دیگر ندارند. برای این کار، مسئولان باید از رسانههای جمعی معتبر استفاده کنند، بهصورت افراد عادی در جامعه زندگی کنند، به خرید بروند، به سفر بروند و در بازار قدم بزنند، در پارک با مردم عادی گفتگو کنند و مثل یک فرد عادی باشند؛ ولی اگر در محفظه امنیتی و افراد بادمجان دور قابچین اطرافشان باشند، هیچ درک مردمی پیدا نخواهند کرد.
برای حل مشکلات مردم باید ادارات دولتی روابطعمومی و بازرسی مورد اعتماد و قوی و تا حدی مستقل داشته باشند. ارتباط نظام اداری با جامعه باید از مرحله فردی و چهره به چهره بودن خارج و نهادمند و حتی الکترونیک شود. مسئولان از طریق رسانهها باید پاسخگو باشند. مشکلات مردم فقط انجام امور اداری شخصی خودشان نیست، بلکه انواع مطالبات عمومی و پرسشهای مهم دارند که مسئولان باید در برابر آنها پاسخگو باشند. اگر یک روزنامهنگار از یک اداره و سازمان دولتی انتقاد کرد، او را بایکوت و تحریم نکنند و سعی در خریدن یا ساکت کردن رسانهها و روزنامهنگاران نداشته باشند. بنابر این مسئله، تغییر نگرش درباره ارتباط با مردم و جامعه است. بسیاری از افراد معتبر حتی اگر نیاز و خواسته بحقی هم داشته باشند، حاضر نیستند به ملاقات مقامات بروند. در این گونه موارد مسئولان باید خودشان اقدام کنند و به دیدار آنان بروند؛ نه فقط حضوری، بلکه از طریق رسانهها.