حدود ۶ ماه پیش که نخستوزیر ژاپن به ایران سفر کرد، برخی امیدواریها ایجاد شد که این سفر بتواند گشایشی در روابط متشنج ایران و ایالات متحده ایجاد کند؛ بهویژه آنکه مدتی پیش از آن، ترامپ به ژاپن سفر کرده بود؛ ولی خیلی زود معلوم شد که آن سفر نیز نتوانست از سردی روابط ایران و آمریکا بکاهد. برخی معتقد بودند ترامپ به علت سیاستهای ضداروپاییاش، دوست ندارد که اروپا واسطه مسئله بهبود روابط ۲ کشور باشد و به همین دلیل ژاپن را ترجیح داده است؛ ولی زمان زیادی نگذشت که مکرون پرچمدار این واسطهگری شد و طرحی چهارمادهای را تهیه کرد که احتمال میرفت در زمان مجمع عمومی سازمان ملل به اجرا درآید. این طرح به تأیید هردو طرف ماجرا رسیده بود؛ تنها مشکل آن هم بیاعتمادی دوطرف به یکدیگر بود که طرف ایرانی خواهان اعلام مفاد آن و لغو تحریمهای توافقشده، پیش از این دیدار بود و طرف آمریکایی این را نمیپذیرفت. این طرح همچنان در دستورکار است، ولی از آن زمان تاکنون ۲ اتفاق مهم رخ داده است که تا حدودی و بهطور موقت آن را از دستورکار خارج کرده است. اتفاق اول، حوادث آبانماه ایران است که موجب گردید کشورهای دیگر نگاهی محتاطانهتر برای حل مشکلات با ایران پیدا کنند. این امر نشان داد که گفتوگوی موفق با جهان خارج تابع قدرت همهجانبه و بیش از هرچیز قدرت مردمی و ثبات سیاسی است. هنگامی که از این نظر دچار مشکل شویم، دیگران از گفتوگوی مبتنی بر اصل «برابری حقوق» پرهیز میکنند.
اتفاق دوم، اما در آمریکا رخ داده و آن هم تصویب استیضاح ترامپ در مجلس نمایندگان آمریکاست که پیرو آن ترامپ باید در مجلس سنا حاضر شود و در مقابل ۲ اتهام واردشده از خود دفاع کند. گفته میشود که او رأی لازم برای نجات از استیضاح را به دست میآورد؛ با این حال این اتفاق موجب شده تا دستکم بهطور موقت مسئله ایران از دستورکار او خارج شود. از این رو انتظار نمیرود که سفر اخیر حسن روحانی به ژاپن بهجز آثار دیپلماتیک عادی واجد دستاورد از پیش برنامهریزیشدهای باشد. این دستاوردها محصول سفر نیستند، بلکه محصول مقدمات و جلسات پیش از سفر هستند که در این مورد خاص گزارشی از مذاکرات مقدماتی وجود ندارد؛ ضمن اینکه ژاپن در مقایسه با اروپا و فرانسه در موقعیت ضعیفتری برای میانجیگری میان ایران و ایالات متحده است؛ بنابراین سفر به این کشور را باید یک سفر معمولی دانست و نه بیشتر و نباید روی آن حساب ویژهای باز کرد.