پف اوباش اجاره‌ای خوابید!

دستگیری متهمان ضرب‌و‌جرح وحشیانه مرد جوانی که تا یک‌قدمی مرگ رفت و برگشت

سعید جلائیان
 آن‌قدر زخم بر تن داشت که وقتی به بیمارستان رسید، پزشکان با این احتمال که او جان می‌بازد، پیکر نیمه‌‌جانش را به اتاق عمل منتقل کردند. وقتی کادر درمان درباره علت زخم‌های مرد جوان پرسیدند، مشخص شد که چند نفر به او حمله کرده‌اند و او را صدها متر زیر خودروی پراید روی زمین کشیده‌اند. مرد جوان هفته‌ها در بخش مراقبت‌های ویژه در کما بود. بیست روز بعد، خانواده‌اش که دیگر تحمل دیدن این شرایط را نداشتند، فرم اهدای اعضای پیکرش را امضا کردند؛ اما تیم درمان هنوز نسبت به مرگ‌مغزی‌شدن این بیمار شک داشتند و برای همین از تلاش شبانه‌روزی‌شان دست برنداشتند. تلاش‌هایی که بالاخره نتیجه داد و پس از 26‌روز، مرد جوان چشم باز کرد و از کما خارج شد. با هوشیاری مرد جوان که شبیه معجزه بود، پزشکان را بر آن داشت تا به آسیب‌های ریوی، دنده‌های شکسته، لگن و دست‌و‌پای او رسیدگی کنند؛ اما زمانی که این جوان در کما بود، با دستور سرهنگ بیگی، رئیس پلیس آگاهی مشهد، گروهی از کارآگاهان اداره مبارزه با جرائم خشن پلیس مسئول شناسایی و دستگیری ضاربان شدند. تحقیقات ادامه داشت که با برگشت مرد جوان به زندگی، او گره‌های کور پرونده را با اظهاراتش گشود و ضاربان را به پلیس معرفی کرد.
کارآگاهان پلیس آگاهی در پیگیری این پرونده که در بولوار گاز رخ داده بود، با انجام تحقیقات میدانی به تصاویر دوربین‌های مداربسته‌ای دست یافتند که چگونگی آغاز درگیری را نشان می‌داد. این تصاویر همراه با شهادت کسبه و شهروندان، تا حدی روشنگر چگونگی حمله به مرد جوان بود. در همان مراحل اولیه تحقیقات، پلیس به شاگرد یکی از همسایه‌های مغازه تعمیرگاه خودروی شاکی مشکوک شد؛ جوانی نوزده‌ساله که پس از درگیری یک خودروی پراید به نامش سند خورده بود. با این مستندات، مرد جوان به اتهام مشارکت در نزاع دستگیر شد، اما او منکر هرگونه جرمی بود که پس از مواجهه با مستندات پلیس، ضمن اعتراف به جرمش، سه جوان دیگر را به عنوان همدست معرفی کرد. جوانانی که هیچ‌کدام ارتباطی با شاکی نداشتند.


کشف مخفیگاه ضاربان در قرقی
هم‌زمان، حلقه محاصره پلیس در اطراف سه ضارب فراری تنگ‌تر شد. متهمانی که کسی خبری از آن‌ها نداشت. با‌این‌حال، تیم تحقیق با انجام یک‌سری کار اطلاعاتی موفق به ردزنی محل اختفای آن‌ها در گلبهار شد، اما این افراد پس از حدود بیست روز دوباره به مشهد برگشته بودند که مأموران این‌بار رد آن‌ها را در ‌قرقی زدند. با توجه به اینکه متهمان پیش از این هم مخفیگاه خود را تغییر داده بودند، مأموران بدون فوت‌وقت، پس از هماهنگی قضایی در ‌عملیاتی ضربتی آن‌ها را دستگیر کردند.
متهمان پس از دستگیری به ارتکاب جرم اعتراف کردند، اما مدعی بودند کسی پشت این نزاع نبوده و خودشان این کار را کرده‌اند؛ ادعایی که سرانجام در بازجویی فنی پایان یافت و آن‌ها با معرفی دو تبعه افغانستانی اعتراف کردند که این اتباع آن‌ها را اجیر کرده‌اند. با این اعتراف، بلافاصله هماهنگی قضایی انجام شد و دو تبعه افغانستانی در ‌عملیاتی ضربتی، دستگیر و به مقر پلیس منتقل شدند.


حمله ناگهانی به بهانه تعمیر گیربکس
دیروز در حاشیه جلسه بازجویی از متهمان در پلیس آگاهی مشهد، این افراد شرور با شاکی روبه‌رو شدند. شاکی پس از مواجهه با متهمان، درباره اتفاقی که برایش رخ داده بود، به خبرنگار ما گفت: روز حادثه ساعت 9‌صبح مغازه‌ام را در حاشیه بولوار گاز باز کردم. پانزده دقیقه بعد، در‌حالی‌که مشغول سروسامان‌دادن به کارهای مغازه بودم، فردی وارد شد و پرسید: «گیربکس پراید تعمیر می‌کنی؟»، جواب مثبت دادم که یک خودروی405 به من نشان داد و گفت گیربکس داخل صندوق عقب است. وقتی به خودرو رسیدیم، مشتری کمی در بازکردن صندوق تعلل کرد، اما پس از نگاهی به اطراف، در صندوق را باز کرد. داخل صندوق یک گیربکس بود که من داشتم بررسی‌اش می‌کردم که متوجه توقف یک پراید پشت‌سرم شدم. ناگهان چهار مرد جوان چوب به دست و با سر‌و‌صورت پوشیده، از آن خارج شدند و به من حمله کردند.
مرد جوان با اشاره به چهار متهم دستگیر‌شده ادامه داد: یکی از این‌ها من را از پشت گرفت و یکی که شاگرد همسایه‌ام بود، با دو نفر دیگر به قصد کشت من را زدند. ضرباتشان آن‌قدر شدید بود که من روی زمین افتادم. با‌وجود‌این، آن‌ها دست‌بردار نبودند تا اینکه شهروندان و کسبه برای متوقف‌کردن ضاربان تلاش کردند. من حتی صدای جیغ زنان را در نانوایی می‌شنیدم، اما همه می‌ترسیدند دخالت کنند. سرانجام آن‌ها از حضور مردم ترسیدند و من را رها کردند. هر چهار نفر با هم سوار خودرو شدند و این‌بار با پراید از روی من رد شدند که بدنم زیر خودرو گیر کرد و دیگر چیزی متوجه نشدم. اما بعدها فهمیدم حدود چهارصد ‌متر من را زیر خودرو کشیده‌اند. بعد از این حادثه نیز مهاجمان با کمک افرادی دیگر از محل فرار کردند.

***

از متهم اصلی می‌ترسیدم!
در فیلم‌های به‌دست‌آمده از این حمله مردی لاغر‌اندام و بلند‌قد دیده می‌شد که پشت فرمان نشسته بود. او تنهاکسی بود که شاکی را می‌شناخته است. باوجوداین، او بیش از همه ضربه می‌زند و در ادامه با خودرو از روی این فرد می‌گذرد. با این متهم نوزده‌ساله که اولین فرد دستگیر‌شده در این پرونده است، به گفت‌و‌‌گو می‌نشینیم.

چرا به این جوان حمله کردی؟
من از این مرد بدی ندیدم، اما اوستای من کینه او را به دل گرفته بود. او من و سه نفر دیگر را اجیر کرد تا این کار را بکنیم. به ما گفت بروید بزنید، خرجتان و دیه او را می‌دهم.

 دلیل این کینه چه بود؟
چند سال است که برای دو تبعه افغانستانی کار می‌کنم. آن‌ها ثروتمند هستند، اما جزو شروران منطقه به حساب می‌آیند. بارها با کسبه دیگر درگیر شده‌اند و همه از آن‌ها می‌ترسند. در این شرایط بود که یک روز یک مشتری آمد و روبه‌روی مغازه ما توی خیابان ایستاد. او روی پل مغازه ما ایستاد، اما داخل نیامد و برای تعمیر خودرویش به مغازه این بنده‌خدا رفت. دو برادر که این را دیدند، شمشیر برداشتند و شیشه خودروی مشتری را شکستند. خودش را هم زدند. مدتی بعد اما چند نفر به مغازه ما آمده بودند و یکی از این دو برادر را زدند. آن‌ها فکر می‌کردند تقصیر جوان همسایه است. ابتدا برادرش را زدند، بعد هم نوبت به برادر دیگر رسید که ما را جلو انداختند.

این نقشه را چه کسی طراحی کرد؟
روز قبل آن‌ها به من گفتند بروم به خانه‌شان تا کبوترهایشان را بگیرم. من رفتم و شب دیدم بچه‌های دیگر هم آمدند. آن شب برای ما غذای خوبی گرفتند و بعد به همه مشروبات الکلی دادند. حین خوردن غذا و مشروب ماجرا را تعریف کردند. همان شب می‌خواستیم برویم، اما در رو‌در‌بایستی ماندیم. هشت صبح فردا یکی از اوستاهای من به نام امیر با یک پراید آمد. او به ما گفت که با این خودرو برویم و خودش وسایل دعوا را تهیه کرده بود.

در ازای این کار چه به تو رسید؟
همان روز خودرو به نام من زدند. من نمی‌توانستم قبول نکنم، از آن‌ها می‌ترسیدم.

چرا بعد از زدن با خودرو از روی او رد شدی؟
ترسیده بودم. می‌خواستم از آنجا سریع‌تر بروم. هل شده بودم.

پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->