امید را دوباره باید خلق کرد

محمد مهاجری - روزنامه نگار

این روزها محافل سیاسی و رسانه‌ای پر است از اخبار و گمانه‌زنی‌ها و تحلیل درباره نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری. بازار نسبتا داغی هم هست و افراد متعددی نامشان بر سر زبان‌هاست.اما به‌مصداق «خانه عروس بزن بکوب است، اما خانه دامادسوت‌وکور!» در میان اقشار مختلف مردم شور و انگیزه ای برای حضور در انتخابات دیده نمی‌شود. هرچه رسانه‌ها داغ‌اند، افکار عمومی سرد برخورد می‌کنند.انتخابات جمعه گذشته (مرحله دوم مجلس) نیز در اوج بی‌توجهی رأی‌دهندگان برگزار شد. اسفند گذشته نیز با مشارکت بسیار پایین و بی‌سابقه‌ای در انتخابات مواجه بودیم که گرچه جناح اصول‌گرا ( شاخه نسبتا تندرو) توانست کرسی‌های زیادی به‌دست آورد، اما زنگ خطری که در گوش همه نواخته شد، صدایش به‌مراتب بلندتر از هلهله شادی راه‌یافتگان به بهارستان بود.طبیعتا آن حضور کم‌رنگ تحلیل‌هایی به‌همراه داشت. اصول‌گرایان تندرو ساده‌ترین برداشت را کردند و گفتند دلیل مشارکت پایین، عملکرد اقتصادی دولت است. البته اصل اینکه اوضاع اقتصادی به‌سامان نیست، حرف درستی است، اما معمولا جناحی که در رویارویی با دولت مستقر، به آن حمله می‌کند، باید خیل رأی‌دهندگان را پای صندوق رأی بکشاند. اما دیدیم چنین اتفاقی نیفتاد. معنی این رفتار آن نبود که واجدان شرایط رأی ، از اوضاع اقتصادی راضی‌اند یا دولت را مقصر نمی‌دانند.تحلیل این رفتار البته نیازمند مطالعات بیشتر و نظرسنجی‌های میدانی است، اما آنچه از مشاهدات ظاهری برمی‌آید ، دلیل مردم را باید نوعی دلخوری از نظام سیاسی کشور تعبیر کرد.هرکس پای صندوق رأی می‌رود،انتظار تغییر در اوضاع را دارد. وقتی پای صندوق رأی می‌رود و مثلا به رئیس‌جمهور رأی می‌دهد اما در عمل می‌بیند دولت برآمده از رأی او حتی برای مقولات ساده‌ای چون اف‌ای‌تی‌اف دچار سنگلاخ می‌شود، دچار یأس می‌گردد.این یأس یک معنای سیاسی دارد و آن اینکه شرکت‌کنندگان در انتخابات، رأیشان را مؤثر نمی‌دانند و حضور و عدم حضور برایشان یکسان می‌شود. سخن بر سر این نیست که سایر نهادهای کشور باید از رئیس‌جمهور تمکین کنند و هرآنچه او گفت انجام دهند، اما وقتی می‌بینند صداوسیما از صبح تا شام، شعار اصلی دولت (رسیدن به منافع برجام) را مسخره می‌کند و عملا با تحریمچی‌های غربی هم‌داستان می‌شود، چه انگیزه‌ای باقی می‌ماند؟ تحریم بزرگ‌ترین مشکل اقتصادی کشور است. مشکل اقتصادی بزرگ‌ترین عاملی است که می‌تواند بدبینی بیافریند. بدبینی به دلسردی مردم می‌انجامد. دلسردی بی‌خیالی جامعه را نسبت به سرنوشتش رقم می‌زند. بی‌خیالی ، مردم را به‌دوری از حرکت جمعی و روی‌آوردن به منافع شخصی می‌کشاند و سرانجام یک شکاف اجتماعی پدیدار می‌شود که همه از آن ضرر می‌کنیم ،حال آنکه همه در آن سهیمیم. وقتی چنین حالتی ایجاد شود دیگر با رونق اقتصادی هم جامعه بانشاط نمی‌شود. هرچه هم کارهای ژانگولری انجام بدهی نمی‌خندد. برای پیروزشدن بر این شرایط، راه سختی در پیش است، اما نشدنی نیست. مهم آن است که دست‌اندرکاران سیاسی و فرهنگی و اقتصادی باور کنند که اصل نخست نجات کشور، منافع ملی است و هر مزاحمی که این منفعت را به‌خطر اندازد، باید کنار زده شود.
این نقطه آغازی است که می تواند به‌تدریج جامعه را احیا کند. اگر همدلی و اراده‌اش باشد و مردم حس اعتماد پیدا کنند، عبور از بحران امروز ممکن است.

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->