هنر شهادت در آوای «آوینی»

غلامرضا بنی اسدی | روزنامه نگار
آوینی ماندگار است. اگر به این گزاره باور داشته باشیم که «تنها صداست که می‌ماند»، صدای او، آواز ماندگاری می‌خواند در روایت فتح. اگر قلم ماناست و کلمات جاودانه‌اند، باز مرتضی آوینی، قلمداری است که با کلمات معرفت‌آموز قلندری می‌کند. اگر شهادت، قله ماندگاری است، او به گواه قافله‌سالار روشنی، «سید شهیدان اهل قلم» بود.
او در باور به سیادت و قلم و شهادت، به بلوغی رسیده بود که در کلام بلیغش، خود را نشان می‌داد. این کلمات اوست که با صدایش در گوش جهان می‌پیچد: «حرم عشق کربلاست و چگونه در بند خاک بماند آن که پرواز آموخته‌ است و راه کربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آن کس که می‌داند جان، بهای دیدار است؟»
او اوج معرفت را در این جمله، سرمه چشم اهل بصیرت می‌کند که: «...و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند تا در مقتل کربلای عشق، آسان‌تر بریده شوند؟» او به درکی متعالی از زیستن و مردن می‌رسد و می‌نویسد: «گردش خون در رگ‌های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین‌‌تر است و نگو شیرین‌‌تر، بگو بسیاربسیار شیرین‌‌تر.»
چگونه مردن را هم فهمی تعلیم‌دهنده دارد و راه را نشان می‌دهد که «در ملکوت اعلا جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد، به طفیل شهداست.» او ققنوس در جان دارد و آدمیان را ققنوس‌وار می‌خواهد، لذا به‌صراحت می‌گوید: «سوختن، کمال عشق است اما آن‌ها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق می‌دانند، کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟» او خوب می‌داند و «خوب‌تر» می‌گوید که «در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود.» نمونه اعلای این حقیقت را هم در کربلا آدرس می‌دهد: «سر مبارک امام عشق بر بالای نی، رمزی است بین خدا و عشاق که این است بهای دیدار.»
او شهادت را هنری متعالی و جاودانه می‌داند و می‌گوید: «هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت. مبدأ و منشأ حیات آنانند که چنین مرده‌اند.» این‌گونه است که روز شهادت او به‌حق روز هنر نام می‌گیرد و راستی چه هنری والاتر از شهادت؟

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->