نگاهى غمین و فکور در چشمانى محترم، پشت عینک سادهاى که هیچ اصرارى براى جلوهگرى ندارد. نگرانى سرک مىکشد و ما از خود مىپرسیم او دلواپس کدام بخش و کدام اتاق و کدام بیمار خوابیده در آغوش کروناست؟ بانوى ارجمند «ساراخاتون تیمورزاده» پرستار جاننثار بیمارستان ابنسیناى مشهد که، چون صدها پرستارجان، در سراسر ایران، شب یلداى امسال ما را تنها گذاشتید، امیدواریم در شبان و روزانى که بر تخت کرونا سروجان به مداوا بخشیده بودید، به بیماران کرونایى بیمارستان کمتر فکر کرده باشید!
امیدواریم چنین باشد، چون از وقتى خبر درگذشتتان را شنیدهایم، سردرگریبان شرمندگى فروبردهایم. خدا کند همه خیالتان در دقایق درگیرى با کووید١٩ در تماشاى تصویرهاى شیرین زندگیتان بوده باشد. باور کنید آرزوى همه ۱۴ هزار پرستار همکارتان در خراسانرضوى، بیماران شفایافته شما در همه سالهاى خدمت، دوستان و بستگان شما همین است. باور کنید آن تبسم شیرین بهوقت وداع شما در بغض گریههاى همکارانتان، همیشه با آنان است.
من تصویر ساراخاتون را در سایتی خبرى دیدم و مثل همه کسانى که آن تصویر و خبر را دیدهاند، عمیقا متاسف و متأثر شدم؛ از آنرو که ما مردم غافل و مسئولان غافل چه جفایى در حق پرستاران ارجمندى، چون شما مىکنیم؛ آنهم در شرایطى که استاندارد جهانى براى وضعیت عادى و نه اضطرارى و آدمکش، چون سونامى کرونا، به ازاى هر ۱۰ هزار تن جمعیت، ۵۰ پرستار است که این رقم در ایران به ۲۰ نفر هم نمىرسد.
با این اوصاف، از ما بهجز شرمندگى در قبال ایثار شما، بهجز قولدادن براى عملکردن به درخواست و تمناى شما در رعایت آییننامههاى اجتماعى و احتیاطى، کارى ساخته نیست که امیدواریم به آن عمل کنیم. مرگ بیش از هزار پرستار تا این لحظه، یک تلخى بىپایان براى همه نادیدهگرفتگان ماسک است. ابتلاى ۴۰ هزار پرستار به کرونا بهعلت بىمبالاتى ما و مسئولان، بهگمان من نابخشودنى است. راست این است که تحمیل و تحمل حجم رنج و درد بیش از یکمیلیونو ۱۰۰ هزار مبتلا به کرونا و بیش از ۵۰ هزار جانباخته کادر درمانى بیمارستانها از طرف برخى و بیشمارى از ما مردم پریشانخاطر از دست روزگار ناسازگار و نیز برخى مسئولان که همیشه با تأخیر صداى آژیر قرمز را مىشنوند، بس ناجوانمردانه است!
یادتان هست اوایلى که کرونا لطف فرموده و از چین به ایران تشریف آورده بودند، پرستاران گرامى چگونه اوقات طاقتسوز نگهدارى از بیماران کووید١٩را با پرکارى و کمى خنده و کمى حرکات موزون و مثلا فرحبخش تحمل مىکردند تا به ما بگویند نگران نباشید، ما در راهروها و روى ویلچر مثلا استراحت مىکنیم و نمىگذاریم بیمارى ناشناخته، جانستانى کند؟ یادتان هست ما مردم معصوم، خندانتر از پسته دامغان، سرخوشانه بدون ماسک، دست در دست یکدیگر در خیابانها قدم مىزدیم تا حوصلهمان سر نرود؟
یادتان هست ما شادکامان تعطیلات کرونایى اگر امکان بار سفر بستن برایمان مقدور نبود، عین سیزدهبهدر بدون ماسک به این پارک و آن پارک مىرفتیم و دورهمى اتلمتلتوتوله بازى مىکردیم تا در فهرست مبتلایان کرونا قرار بگیریم؟
یادتان هست جمعى از ما غافلان بىخیال، عرصه را بر پرستاران چنان تنگ کردیم که جمعى از آنان از خستگى، خود را خانهنشین کردند و بالغبر هزار نفر دیگر تا چند ماه پیش، تقاضاى خروج از کشور را کرده بودند که لابد در چند ماه اخیر، چندصدنفر فزونى یافتهاند و اصلا کار را به جایى رساندیم که به دو هفته بهطور مطلق تعطیل، تذکر و جریمه رسیدیم؟
اکنون پرسش این است که آیا آن پرستاران گرامى که از دست ما به خارج از کشور فرار کرده یا خانهنشین شدهاند، باید بمیرند تا ما زنده بمانیم؟ مثلا همین زندهیاد ساراخاتون و صدها ساراخاتون دیگر باید چشم به روى زندگى مىبستند تا ما زنده بمانیم و شب یلدا دورهم جمع شویم؟ ماسکها را بگذاریم سر تلویزیون، انار دانه کنیم و شکم هندوانه را پاره کنیم و یکقلدوقل بازى کنیم؟
به نظر شما اسم این کار، خودخواهى به قیمت جان کادر درمانى بیمارستانها و دقمرگ کردن اطرافیان از دست بازیگوشىهاى ما نیست؟ بپذیریم که هست. اگر مىپذیریم و باید بپذیریم، پس با رعایت آییننامههای بهداشتی فرصت دهیم خانمها و آقایان پرستار عزیز مراقب حدود ۶ هزار تنى باشند که هماکنون حالشان از دست کرونا وخیم است. همین!
کاش مىتوانستم پرستار ناقابلى براى سلامت زندگى کسانى باشم که زندگى من، لطف آنان را با خود دارد.
کاش مسئولان هم مثل پرستاران، پرستار روز و روزگار مردم باشند.