محکومان گوشهنشین و تکیدهای هستیم؛ چون تمرکز و تعادل خود را از دست دادهایم؛ چون وحدت عینى و ذهنى خود را بهخاطر رویدادهاى عجیبوغریب و مندرآوردى بر باد دادهایم. به عبارت دیگر از رسیدن به معرفت و آگاهى و حتى عدالت بازماندهایم.
در این روزهاى ماسک و قرنطینه و کرونا و بیمارستان، غیبت واکسن و مردنهاى بدتر از کشتهشدن با تیر و تبر و تشییع غریبانه براى وداع همیشگى با بهار و پرنده و ترانه و کوچه و خیابان، بدیهى است که ما زندهماندگان حالمان بدتر از احوالمان باشد؛ با اینهمه ازآنجایىکه بهجز زدن ماسک و دورى از دوستان و امیدوارى، کارى از ما مردمان مظلوم ساخته نیست، راضى هستیم حتى به اینکه آن مسئول و آن مدیر بالاسرى کج بنشیند و نیمنگاهى به ما نکند، اما راست بگوید. مثلا بگوید خانمها و آقایان محترمتر از واکسن کرونا! قول مىدهیم قول مىدهیم که نگذاریم بهاى یک بسته محتوى آبنباتهاى ریز رنگارنگ که تا پیش از سال جارى ۲ هزار تومان بود و حالا با کیفیت نازلتر به ۱۰ هزار تومان ارتقا یافته است، از این بیشتر شود تا اگر نتوانستید نان و تخممرغ بخورید، دستکم لواش با آبنبات بخورید.
حتى اجازه مىدهیم بخش خصوصى واکسن وارد کند تا پولداران محترم و پارتىداران عزیز و نیز دوستان و بستگان شفیق آنان، نگران تأخیر در دسترسى به واکسن دولتى نباشند. مگر نه اینکه قدرت و ثروت بدون واکسن، عین گلستان بدون شبنم است؟
نکته انحرافى: چه کسانى بهجز پزشکان و پرستاران واکسن زدهاند؟ دستشان را بالا بگیرند! البته همینجا اضافه کنم که نمىدانیم پاکبانهاى خوزستانى که واکسن خود را تقدیم مسئولان شهردارى کردند، در چه حالى هستند؟
راست این است که برخى از ما مردمان معصوم که منتظر باریدن واکسن از آسمان هستیم، حالمان خطخطى، گسسته، زخمى و ترکخورده است. چند تنى از این آسیبدیدگان مثلث بیکارى، گرانى و کرونا که من مىشناسم، پندارى جلو رویشان پرتگاه و پشتسرشان آتش است. آیا دچار اختلالهاى رفتارى، گفتارى، ارتباطى و درک و فهم موضوعات شدهاند؟
یکى از آنان که ۵۳ ساله است، پس از نزدیک ۳۰ سال تأهل، از همسرش خواسته است مدتى به خانه پدرش برود تا ببیند اوضاع چه مىشود. پسر از پدر پرسیده است که پدرجان، چه چیزى چه شود؟ و او جواب داده است: بزرگ که شدید، مىفهمید.
آیا در روزگار سرد و سیاه کرونا با زن نشستن مردان در خانه، موجب تنش افزایى بین خانوادهها شده است؟ کارشناسان با قاطعیت تایید مى کنند که آسیب هاى پدیده کرونا وسیع و عمیق است، به طورى که نقشه راه بهبود روابط درون و برون خانوادگى و اجتماعى کاملا مخدوش و بازیافت ناپذیر شده است؛ البته ناهنجارى، واقعیتى تلخ و ویرانگر در همه دنیاست. افزایش ٢٥درصدى خشونت علیه زنان و قتل ١٤٦زن و کودک در فرانسه که مردمان آرام و آهسته اى دارد در سال گذشته، نمونه اى از آثار روزگار کووید١٩ است.
آمار این اتفاق در ایران، غمی تلخ و سنگین بر جان ماست. گونه هاى متنوع هنجارشکنى هاى ما بسى زیاد است؛ دوست آزارى، همسر و کودک و همسایه و همکارآزارى که طیف گسترده اى را تشکیل مى دهد. یعنى حال همه پاییز در بهار است. مثال: بانوى محترمى به دلیل تذکر به سرنشینان یک خودرو در رامسر که چرا زباله در خیابان مى ریزید، با واکنش تند و دور از شأن جناب راننده روبه رو میشود و راننده او را مصدوم مى کند، تاجایی که مچ دستش مى شکند.
شاید کم کم اعتماد به نفس و احترام و اطمینان به دیگران را هم داریم از دست مى دهیم. گپ وگفتهای دورودیرمان اغلب بارى به هرجهت و با بى حوصلگى همراه است، اما من همچنان امیدوارم که چنین نباشد و نیست؛ چون از هر چه و از هر جا که پریشان و گلهمند هستیم، همه آنها حول یک موضوع مى چرخد؛ مى خواهیم زندگى کنیم. دوباره دور هم باشیم. دوباره به اسارت شیرین عشق درآییم. امیدوارم.
بارى... این خبر کمى عجیب و در روزگار خیلى عجیب ما را اگر نشنیده اید، بخوانید. شاید کمى حالتان شیرین عسل شود؛ سگى در بیمارستان دام پزشکى شهرستان مریوان در استان کردستان، ۲۰ توله کاملا سالم به دنیا آورد. این سگ سال پیش صاحب ۱۴ توله شده بود. به صاحب این سگ ویژه و صاحبان بعدى توله ها، این تولد را تبریک مى گوییم.