درست حدس زدید؛ بىنظمى من بىنظمى خوشایندى نبود که برطرف کردن آن را نتیجه هنر مدیریت خود در ساماندهى به آشفتگى بدانم. نه، بىنظمى مخل بود. درواقع من یکى از آن ۴ هموطن معصومى بودم و هستم که صبحها پیش از آنکه حالم به هزارویک دلیل ازجمله آلودگى هوا، پاییز و... خاکستر شود، یک قرص در دهان مىگذارم و یک لیوان آب سر مىکشم تا خیال کنم حالا حالم ته بهار است و چندین قدم تا خزان راه دارم... من راه مىروم. کارهایى انجام مىدهم که نامش عادت است.
بعد، تاریکى سر برمىآورد و بهسرعت خود را در آغوش شب رها مىکند. من باید قرص دوم را بخورم و مىخورم تا همچنان آهسته باشم و عصبیتهاى تحمیلى سرکوفت بخورند. من به تجویز روانپزشک، روزى دو قرص با بىمیلى قورت مىدهم تا اضطرابم را پنهان کنم؛ یعنى کنترل کنم تا مرد آرام و رامى باشم و از هیچ ننالم. شما چطور دوستان صبور؟ خانمهاى محترم و آقایان معزز! شما یکى از هر چهار ایرانىای نیستید که اضطراب یا افسردگى دارند؟ چه خوب که دنیا به کام شماست! اما نکند که خداىنکرده حالتان بدتر از احوالتان باشد و خودتان خبر نداشته باشید! انشاءا... که چنین نیست و حالتان همیشه بنفشه و بهار است، اما یادتان باشد هرکسى آنى نیست که خود مىگوید، بلکه کسى است که دیگران مىگویند.
نتیجه یک پیمایش ملى، حاکی است که ۲۵ درصد افراد جامعه، اختلالات روانپزشکى و بیمارىهاى اعصاب و روان دارند و باید حتما به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند، وگرنه افسردگى و عصبیت، دمار از روزگارشان درمىآورد. تأملى در این پیمایش ملى، ما را وامىدارد که سرى به ترکیب جمعیتى کشور بزنیم؛ نزدیک ۱۵ میلیون دانشآموز در ۳ مقطع ابتدایى، متوسطه اول و متوسطه دوم مشغول تحصیل هستند، فارغ از اینکه کرونا اجازه تحصیل به همه مىدهد یا نه. قاعدتا این ۱۵ میلیون را نباید جزو بیماران روانى بهحساب آورد و اگر تعدادى باشند، این تعداد آنقدر ناچیز است که جاى ملال نیست. به این ۱۵ میلیون دلبندجان، اولیاى محترم بیش از ۷ میلیون کودک زیر ۷ سال را اضافه کنید که بهاحتمال بسیار، آنان به مرحله افسردگى و اضطراب نرسیدهاند. البته از استثناها هم مىتوان گذشت؛ بنابراین به عدد ۲۲ میلیون نفر مىرسیم که خدا را شکر جزو افسردگان و مضطربان نیستند.
نکته اول؛ روانشناس، کارش گوشدادن به مراجعهکننده یا بیمار و پرسش کردن نرم از اوست و اگر به این نتیجه رسید که حال بیمار کمى تا قسمتى بد است، توصیه مىکند پیش روانپزشک برود تا اگر لازم دید، برایش دارو تجویز کند. بعد که حالش کمى بهتر شد، نزد او برگردد تا مداوا را دنبال کند؛ بنابراین کار روانپزشک، تشخیص دامنه بیمارى و نسخهنویسى براى آن است، اما متاسفانه ما بیماران کمتر به این نکته توجه مىکنیم. شاید چـــــــون روانشناس کم داریم یا، چون دارو تجویز نمىکند و فقط حرف مىزند و مىشنود، بى خیالش مىشویم، لابد، چون دکتر بىدارو دکتر نیست.
خوشبینى درمورد آمار و ارقام را دنبال کنیم، شاید دامنه مبتلایان نازکتر از گل به اضطراب و افسردگى، مشخصتر شود. مثلا براساس آخرین دادهها، ۳۵ میلیون از جمعیت کشور زیر ۲۴ سال هستند و جوانان موجود در این طیف آمارى هنوز از دست گرانى، بیکارى و کرونا و سوءمدیریت و چیزهاى دیگر، مجنون نشدهاند و اگر معدودى از آنان شدهاند، یا روى پل و بام و برج مىروند تا از دنیا خداحافظى کنند یا با قایق بادى به آنسوى دنیا مىروند؛ گرچه تعداد هر دو گروه ناچیز است، رفتنشان اندوهناک است.
خوشبینى را دنبال کنیم. ۲۶ میلیون روستایى هموطن از دغدغه هواى آلوده، ترافیک، نان داغ، سرشیر، تهچین مرغ و... بهدورند؛ البته واضح و مبرهن است که مشکلات دیگرى دارند، اما بالاخره دغدغه پیتزا و مرغ، تخممرغ، اجاره مسکن و... را ندارند و عموما با آش دوغ و ترخینه و اشکنه مىسازند.
بارى، نتیجهاى که مىخواهم بگیرم، این است که نیمى از جمعیت کشور یعنی حدود ۴۰ میلیون تن بزرگسال در پرتو احتمالى اختلالاتى هستند که پویش ملى «روحوروان»، نگران آن است. ۲۵ درصد اینان یعنى ۱۰ میلیون نفر و بهعبارت دیگر از هر چهار نفر یک نفر حالش نامتعادل، ناموزون و خراب است و اینان مىتوانند وزیر، وکیل، پزشک، نماینده مجلس، روزنامهنگار، استاد دانشگاه، خانهدار یا راننده باشند. ۴ میلیون بیکار که بیش از یکمیلیون آنان تحصیلات دانشگاهى دارند، همچنین دارندگان تالارهاى عروسى و... جزو این فهرست هستند و حتی میتوان این فهرست را تا ۱۰۰ سطر دیگر هم ادامه داد؛ رفتگر، مقنى، اهالى سینما و تئاتر و جامعهشناس و ادیب. چه شود؟
نکته دوم: همان پیمایش ملى مىگوید درمیان کسانى که پذیرفتهاند حالشان کمى ترش و تیز یا خموش و گوشهگیر است و به روانشناس و روانپزشک مراجعه مىکنند، از هر هفت نفر یک نفر بیمارى خود را تا مرحله بهبود، دنبال مىکند.
نکته پایانى: رئیس انجمن روانپزشکان مىگوید هماکنون هزارو ۳۰۰ روانپزشک در کشور مشغول کار هستند و با وضع موجود در جامعه به ۱۰ هزار روانپزشک نیاز داریم.
تبصره پیش از پایان: همان پیمایش ملى گفته است ۲۵ درصد افراد جامعه اختلالات روانپزشکى دارند؛ یعنى ۲۰ میلیون نفر از ما حالمان لواشک آلو و قرهقروت است. آن ۱۰ میلیون نگاه خوشبینانه من بود که قرصهایم را خوردم و حالم خوب است. بههرحال در هر دو حالت یک نفر از چهار نفر صحیح است.
کاش من چوپان بودم و هر روز گله به صحرا و درودشت مىبردم و به نان و پنیرکى در دامن طبیعت، بسنده مىکردم و بعد از ناهار هنگام استراحت گله، برایشان نى مىزدم تا خوب بخوابند و وقت بازآمدن، از خستگى رفتن و چریدن در راه جانمانند!
کاش وزارت علوم و فنون و آموزش پزشکى براى پنج سال فقط دانشجوى روانشناسى و روانپزشکی بپذیرد و نیز کاش هیچ مسئولى در هیچ ردهاى، یکى از آن چهار نفر نباشد که اگر باشد، چه شود؟