مشهد یک شهر ویژه است. درک این نکته یک واجب معرفتی است. با فهمی چنین میتوان به فرداهایی اندیشید که مشهدالرضا (ع) به عنوان شهر معیار، سنجه صداقت جغرافیا شود؛ جغرافیایی که دست تاریخ را به عنوان همزاد خود گرفته و کلاس درس تشکیل داده است. یک کلاسش را در اربعین دیدیم؛ در حقیقتی که به نام حسین (ع) شکل گرفته بود و مردم به سان قطرات پاک به هم پیوستند و دریای مطهرات را تشکیل دادند.
دیروز در مشهد شکوه ایمان به حسین (ع) را دیدم که در جان مردم شکوفه میداد. میشد کربلا را دید که در مسیرهای منتهی به حرم جلوه گری میکند و این یعنی اگرچه اربعین گذشت، اما سیدالشهدا (ع) همواره جلودار حرکت مردمی است که امامت را در امتداد رسالت میدانند و با تعریف زندگی خود به این قاعده، جلوههایی از حیات طیبه را در پندار خویش چنان بارگذاری میکنند که به رفتارشان جهت دهد.
اینکه جوانان مشهدی با اخلاق خاکساری در برابر عزاداران قامت دوتا میکردند تا کارشان را راه بیندازند؛ اینکه بر زمین مینشستند تا کفش زائران و عزاداران را واکس بزنند؛ اینکه برخی با تهیه غذا به افتخار میزبانی مردم نائل میشدند؛ اینکه برخی خودروشان را به اندازه یک روز وقف خدمت رایگان به سوگواران میکردند؛ اینکه کودکان لیوان دردست به سقایت میپرداختند؛ اینکه همه یکدلشدهها یکرنگ شده بودند و... نشانگر طلوع یک نگاه کرامند به عزاداری است.
لایه زیرین این نگاه تکریم انسانهایی است که خود را با اهلبیت (ع) صاحب عنوان میکنند. دیروز در این «شهر ویژه» حق عزاداران حسینی با تعظیم ادا شد و از امروز دفتری نو میگشاییم و وارد عرصه نورانی دیگری میشویم به نام نامی سلطان علی بن موسی الرضا (ع).
ما خانه زادان و خاک نشینان خانه خورشید به تکلیف میزبانی افتخار مییابیم تا میهمانان حضرت شمس الشموس (ع) را جای بروبیم و پای بمالیم. این درست که در وضعیت کنونی با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، مثل سالهای پیش شاهد سیل زائران پیاده نیستیم؛ این درست که شاید خیلیها نتوانند در روزهای پیش رو خود را به مشهد برسانند، اما آنانی که میآیند هم کم نخواهند بود که باید قدر بینند و بر صدر نشینند.
ما هم که ساکن شهر امام رضا (ع) هستیم، پرشماریم. همه باید بکوشیم روزهای متعلق به امام رضا (ع) را ویژه برگزار کنیم. ویژه هم فقط این نیست که در و دیوار شهر را تزیین کنیم. این اولین قدم است. قدمهای بعدی را در ساحت معرفتی و تربیتی و اخلاقی باید برداشت.
باید به سمتی برویم که هرکه به مشهد میآید، در پرتو انوار رضوی و در تعامل با مردم این سامان به سلوکی برسد که در بازگشت به دیار خود سفیر زیارت شود و ما که در این حریم با حرم تنفس میکنیم، به گونهای خویش را تربیت کنیم که به هرجا رفتیم، نگفته بدانند از شهر امام رضا (ع) میآییم؛ از «شهر ویژه»ای که مردمش تربیت و اخلاق ویژه دارند.
این گونه میتوانیم نسبت خود را با امام رضا (ع) تعریف کنیم؛ تعریفی که زندگی ما را از انواع «منکر» تطهیر و از «معروف» سرشار میکند و ما را به تجربه جلوههایی از حیات طیبه کرامت میبخشد.