به یاد شهید مهدی صابری، رزمنده تیپ فاطمیون | نوری بود در تاریکی جهان چند روایت درباره شهدای مدافع حرم در روزی که به نامشان است | میراثشان شجاعت بود، بدهی ما ادامه دادن است برپایی بیش از ۱۷۰ موکب در اطراف حرم امام‌رضا(ع) برای خدمت به زائران دهه آخر صفر ۱۴۰۴ + فیلم توصیه‌های پزشکی برای پیاده‌روی اربعین + فیلم خنثی‌سازی توطئه داعش برای هدف قرار دادن زائران اربعین تردد یک‌میلیون و ۳۴۱ هزار نفر از مرز مهران (۱۷ مرداد ۱۴۰۴) یازده سال خدمت مشهدی‌ها به زائران در کربلا | موکب امام رضا(ع) روزانه میزبان ۵ هزار زائر اربعین حسینی است + فیلم ثبت‌نام ۲ میلیون و ۸۵۰ هزار نفر در سامانه سماح (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) نرخ و ساعت حرکت اتوبوس‌ها از کربلا به شهر‌های زیارتی دیگر عراق + جزئیات و عکس (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) یادی از نخستین امام‌جمعه مشهد پس از انقلاب اسلامی ثبت یک میلیون و ۱۸۰ هزار تردد در مرز مهران تا کنون (۱۶ مرداد ۱۴۰۴) اعلام برنامه‌های سالروز ورود آزادگان به کشور، در استان خراسان رضوی (۲۶ مرداد ۱۴۰۴) مشهد، بزرگ‌ترین شهر وقفی جهان اسلام | برخورد قاطع با تصرفات موقوفات و تسهیلات ویژه برای ساکنان بافت‌های فرسوده + فیلم خطر افراطی‌گری را جدی بگیریم | گفت‌و‌گو با عضو مجلس خبرگان رهبری درباره مسئله وحدت شیعه و سنی ثبت‌نام ۲ میلیون و ۷۰۰ زائر اربعین در سامانه سماح | یک میلیون و ۷۰۰ هزار زائر وارد عراق شدند (۱۵ مرداد ۱۴۰۴) بزرگ‌ترین عملیات تغذیه و اسکان خراسان رضوی برای زائران اربعین ۱۴۰۴ جهش ۶۲ درصدی مشارکت خراسان رضوی در بازسازی عتبات عالیات | بهره‌برداری از صحن عقیله بنی‌هاشم(س) در کربلا تا ۲ سال آینده سند کربلا روایت توست عالم مردم‌دار | یادی از آیت‌ا... محمدهادی میلانی، مرجع فقید، هم‌زمان با سالروز درگذشتش از نجف تا کربلا، دل‌هایی که راه می‌روند
سرخط خبرها

آفتاب نشین خورشید هفت آسمانم

  • کد خبر: ۱۰۰۷۹۲
  • ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۲
آفتاب نشین خورشید هفت آسمانم
غلامرضا بنی اسدی - روزنامه نگار

غریب هستم. از صد‌ها کیلومتر آن سوتر آمده ام. در غروبی -که غریب‌ها معنایش را بیش از همه می‌فهمند- به مشهد رسیدم؛ به آستان غریب الغربا. پر بودم از شوق و گرفتار خستگی و غریبی.

توامان بود این حس تا چشمم به گنبد و گلدسته افتاد و لب‌ها به سماع، سلام خواندند و دست، بر سینه رسم ادب به جا آورد: «السلام علیک یا غریب الغربا!» و تمام شد؛ همه خستگی و حس بی کسی، تمام شد و آن شوق مقدس ماند و من هم در مشهد ماندم.

دلم ماندگار شد و زبانم گویا تا به بلیغ‌ترین کلمات بگویم نه هوس «نان» و نه شوق «نام»، هیچ کدام مرا در مشهد پایبند نکرده است.

نه «نامی» دارم و نه آن قدر‌ها «گرسنه نانم»، بل «زخمی آسیمه سری» هستم «کافرکیش» که هرجا روم، اگر «ابراهیم» هم مرا براند از سفره اش، «خدای ابراهیم» هست که «نانم» دهد و از «نامم» نپرسد و از «ایمانم هم»؛ چنان که هزاران سال است خلقی را به کرم و مهر، روزی می‌خوراند و نازشان را هم می‌کشد.

من هم می‌شوم یکی از میلیارد‌ها رهگذر هزاره ها. اما یک چیز هست در این شهر که پایبندم کرده است و «آفتاب نشین» این دیار شده ام -در دیار ما، آفتاب نشین به کسی می‌گفتند که آب و ملک نداشت، اما به هر دلیل در آن وادی، ماندگار می‌شد و ازآنجاکه سایه درخت و ملکی نداشت و کاری هم، در «آفتاب» می‌نشست و مردم، «آفتاب نشینش»‌ می‌خواندند- من هم روستایی ام و هنوز به همان لهجه فطری تکلم می‌کنم. ۴۰ سال است که آفتاب نشین روستای فطرت هستم در حریمی که «حرم بانی» مهربان دارد. بگذار هرکه می‌خواهد به دنبال نام ونان به سایه‌های دور، دل خوش کند.

من گریزان از هرچه سایه، آفتاب نشین آقایی هستم که نگاهش را به عدالت قسمت می‌کند؛ آقایی که بیگانه هم در سرایش، احساس خانه پدری دارد، چه رسد به من که اگرچه غریبم، غریبه نیستم. گفته ام هرکس هرجا می‌خواهد برود، حتی بگذار گروهی را بوی «بهشت»، از خود بی خود کند، من، اما صادقانه به همان زبان روستایی می‌گویم «بهشت» را همان جایی می‌دانم که نام شما، آقای من، هرلحظه آنجا تکرار شود؛ جایی که مردمان به نام مبارک شما، هرلحظه در شکوه صلوات، تازه می‌شوند. من عطر رواق‌های شما را با هیچ «رایحه ای» عوض نمی‌کنم و در حریم شما، آرزویی دیگر را کفران نعمت بهشت می‌دانم. از «نسیه» به هزارفرسنگ گریزانم.

من «نقد جان» داده ام تا بهشت را به «نقد» بستانم و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند نگاهم را از این دیار بگیرد و با خود ببرد. من سال هاست که مقیم کوی دوست شده ام و خود را مشهدی می‌دانم. خود را با شما تعریف می‌کنم آقای من که جز شما نامی‌ نمی‌بینم و نشانی هم. هرچه هست، شمایید که حجت خدایید.

حالا شده ام قطره‌ای از دریای شما. ذره‌ای رقصان در پرتو انوارتان، لذا حالا می‌توانم نقشه مشهد را پهن کنم و بهشت را به هرکس که در طلب آن است و چشمی به تماشا بینا دارد، نشان دهم.

من می‌توانم ترنم کوثر را در سقاخانه صحن انقلاب به آنانی که به مقلب القلوب ایمان دارند، بچشانم. می‌توانم پرواز را در طیران جان‌ها -که هزارفرسنگ بالاتر از کبوتران می‌پرند- به مشتاقان بنمایانم. باری، من آفتاب نشین هستم که نه هوس «نان»‌ می‌تواند مرا به کوچ بخواند و نه شوق «نام». به همه هم گفته ام که من از همان روز نخستین، نمازم را تمام خوانده ام و گلیم نداشته ام را پهن کرده ام و هر روز، جار می‌زنم که من، نه نامی دارم و نه گرسنه نانم؛ من، آفتاب نشین خورشید هفت  آسمانم.

آفتاب نشین خورشید هفت آسمانم

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->