اگر بگوییم در سال افت تئاتر و درمیان این همه مشکلات و بیتدبیری مدیریتی در حوزه فرهنگ و هنر، بهترین و امیدبخشترین خبر برای اهالی نجیب تئاتر مشهد، به روزشمار افتادن احداث فاز اول پردیس تئاتر شهر مشهد در پنج سالن و با کلی امکانات است، گزاف نگفتهایم. مدتی پیش به بهانه تصویب طرح این پروژه مهم، از مجموع داشتهها و نداشتههای آن در مطلبی مفصل در همین جریده سخن گفته بودم و در این نوشته، پیشنهادها و دیدگاههایم را معطوف خواهم کرد به مدیریت و چگونگی آن با عبرت از تاریخ امکانات سختافزاری گذشته تئاتر مشهد.
یکم: گاهی کمبود امکانات، خلاقیت میآورد. این موضوع در هنر به شکلی نمود پیدا میکند و در مدیریت به شکلی دیگر. در اواخر دهه ۷۰ که مرکز هنرهای نمایشی بهدلیل مرکزیت قرار دادن تئاتر در کلانشهرهای کشور با الگوپذیری از تئاتر شهر تهران، طرح ایجاد تئاترشهر در چند شهر بزرگ را داد، مشهد یکی از آنها بود، اما در آن زمان، مدیریت فرهنگی مشهد بهجای اینکه مانند تبریز، به مرکزی برای تئاتر، فکر کند و بهدنبال راه چارهای برای احداث تئاترشهر باشد، سالن بزرگ مجتمع فرهنگی امامرضا (ع) را بهعنوان تئاترشهر مشهد معرفی کرد. بهدنبال نامگذاری تئاتر و برای اینکه این نامگذاری بتواند کلمه «مجموعه» را درکنار «تئاترشهر» قرار بدهد، یکی از اتاقهای تمرین را به تماشاخانه بهار، تبدیل و نام سالن اجتماعات مجتمع را سالن عروسکی گذاشتند. پردیس تئاترشهر مشهد که شهرداری مشهد آن را احداث خواهد کرد، بدون شک اولین مجموعه تخصصی تئاترشهر در شهرمان بهشمار خواهد آمد که به همین منظور شکل گرفته است.
دوم: تاریخ گواه همه رفتارهای ما خواهد بود که در هر دهه، تئاتر مشهد در کجا مرکزیت داشته، چه اتفاقاتی افتاده است و چه کسانی به آن خدمت کردهاند و چه کسانی خیانت. اگر نگاهی گذرا به تاریخ امکانات سختافزاری در بعد از انقلاب اسلامی در مشهد بیندازیم، میتوانیم بهراحتی به یک عبرت بزرگ برسیم. خانه نمایش در دهههای ۶۰ و ۷۰، مجتمع فرهنگیهنری شهید هاشمینژاد در دهه ۸۰، «تئاترشهر» یا بهتر بگویم مجتمع فرهنگیهنری امامرضا (ع) در دهه ۹۰ و حالا پردیس تئاترشهر مشهد در واپسین سالهای دهه ۹۰ فعالیت کردهاند یا خواهند کرد که هریک، یک سرمایه تئاتر بهعنوان پایگاه تولید و اجرای تئاتر هستند. نکته درخورتوجه اینکه در هر دهه که تماشاخانهای بهدست آوردیم، مرکز دهه قبل را راحت از دست دادهایم، بنابراین از همین حالا تکلیفمان را روشن کنیم و برایش برنامهریزی داشته باشیم که تئاتر ما از سال ۱۴۰۰ به بعد هم، به سالنهای مجتمع امامرضا (ع) نیاز دارد و درنظر بگیریم که «رشد بینظیر تئاتر مشهد در دهه ۹۰» و «افزایش بیرویه تولید و اجرا»، کمبود تئاترشهر را نسبتبه زمانهای دیگر ملموس کرده است.
سوم: داشتن تئاتر شهر و تماشاخانهها هرچند اهمیت فراوانی دارد، بهطورحتم چگونگی مدیریت آنها مهمتر است. بهترین شکل این است که شهرداری مدیریت پردیس را حفظ کند، اما از نیروهای غیراداری ارشاد و بهتر بگوییم از هنرمندان مستقل استفاده شود تا فرصت شغلی آنها در خانه اصلی خودشان نیز بهوجود بیاید. امیدواریم شهرداری از یک سوراخ دوبار گزیده نشود. واگذاری مجتمع فرهنگی امامرضا (ع) بهدست مدیریت وقتِ آن زمان شهرداری، به اداره فرهنگوارشاد، تجربه تلخی را برای هنرمندان رقم زده است. شهرداری در آن زمان اتاقهای تمرینی را درکنار تئاترشهر فعلی ایجاد کرد که اکنون آن اتاقها، دفاتر اداری معاونت هنری و سینمایی ادارهکل ارشاد هستند یا خیلی چیزهای دیگر که باید به نفع هنرمندان میبود، اما نیست.
چهارم: پردیس تئاترشهر با نگاهی آیندهنگر و کاربردی و با تشکیل شورای مشورتی با حضور تمام هنرمندان صاحبنظر، میتواند بهسمت مدیریت قانونگرا برود؛ قوانینی که براساس وضعیت موجود تئاتر مشهد در سده جدید لحاظ شود و بر طبق آن، تولید و اجرا گردد و مرکزی برای تولید تئاتر حتی در استان و کشور باشد. پردیس میتواند پاتوقی برای فعالیت تخصصی تمام هنرمندان در همه شاخههای نمایشی باشد. این قوانین با ایجاد یک شورای فنی میتواند سنگبنای تئاترشهری باشد که در همان آغاز فعالیت اعلام خواهد کرد که میزبان آثار باکیفیت تئاتر است. این قوانین میتواند مدیریت تئاترشهر آینده را از یکسونگری، نگاه باندی و... خارج کند و همه هنرمندان را زیر یک سقف قرار دهد که بعد از مدتها به چیزی که نداشتند یعنی «وحدت و همگرایی» برسند.... و درنهایت؛ نامگذاری تماشاخانههای پردیس تئاترشهر به نام یکی از هنرمندان و جانمایی سردیس آنها در ورودی تماشاخانهشان، میتواند به هدف ایجاد شهر مفاخر کمک کند. بهطور حتم تماشاخانه بهعنوان خانه هنری آنها، بهنوعی هویت دادن به تئاتر این شهر است که میتواند بهعنوان یک پیشنهاد، بهصورت جدی در دستورالعمل شورای پنجم و شهرداری مشهد قرار گیرد.