سید جواد اشکذری| انتشار نمایشنامه در مشهد داستان غریب و یا بهتر بگویم عجیبی دارد. همه درباره بی محتوایی آثار شعار می دهند! همه راه حل برون رفت از بحران محتوایی را حمایت از درام نویسان بومی می دانند! همه ترویج اندیشه های نمایشنامه نویسان و تثبیت مشهد، به عنوان قطب دوم درام نویسی کشور را در انتشار نمایشنامه می دانند.
اما همه این حرف ها در حد «پز» و شعار باقی می ماند، بدون اینکه نمایشنامه ای به چاپ برسد. تشکیل شورای نمایشنامه نویسی و انتشار خبر گردهمایی نویسنده های تئاتر و بعد از مدتی نشر خبر چاپ آثار نمایشنامه نویسی و بعضا رونمایی از کتاب ها به یک بیماری و یا بهتر بگوییم یک بیماری همه گیر تبدیل شده که پشت این همه «هیاهوی خبری»، «هیچ» است. «هیچ»ی که کلی چرا به دنبال دارد . چرا از انتشار مجموعه نمایشنامه های حوزه هنری خراسان رضوی که در سال 90 نوشته شده اند، بعد از 8 سال هنوز هیچ خبری نیست؟ چرا باید آثار شورای نمایشنامه نویسی مؤسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی که در سال 92 نوشته و یکسال بعد، مراسم رونمایی اش هم برگزار شده است، هنوز در نوبت چاپ باشد؟ چرا شورای نمایشنامه نویسی که با هدف ترویج و رشد این هنر در مشهد راه اندازی شد -بعد از گذشت این همه سال- نباید هیچ محصولی داشته باشد؟ چرا چاپ مجموعه نمایشنامه های جشنواره «اندیشه مطهر» که اردیبهشت امسال قرار بود توسط اداره هنرهای نمایشی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان رونمایی شود، هنوز با اما و اگر همراه است؟ چرا یک نهاد فرهنگی باید بر این نظر باشد که با پرداخت حق التألیف به نویسنده، او دیگر حق هیچ اعتراضی به چاپ نشدن اثرش ندارد؟ اگر نویسنده با خبر بود از انتشار نیافتن اثرش آیا در زمان مناسب به شکل و شیوه دیگری نمی توانست آن را چاپ کند؟! آیا از تولید نشدن یک اثر جلوگیری نمی شد؟! آیا متولیان امور به اقتضای زمانی محتوای آن اثر اندیشیده اند که نامه انتشار کتاب ها را بایگانی کرده اند؟! آیا تولید یک اثر به مثابه تولد فرزند یک نویسنده به شمار نمی آید؟!
به طورحتم یک اثر هنری به خصوص تألیف، فرزند نویسنده به شمار می آید. هر نویسنده ای شاید چند اثرش چاپ شود و چند اثرش چاپ نشود اما آن قدر که این منتشر نشدن ها برایش تلخ است، انتشار آثارش شیرین نیست. به هرحال مدیران فرهنگی استان وقتی از تولید و یا تولد یک اثر فرهنگی جلوگیری می کنند، به نوعی در عرصه فرهنگ، سبب سقط جنین شده اند.
به طورحتم اغلب نمایشنامه نویسان اگر می دانستند آثارشان به چاپ نخواهد رسید، یا هیچ وقت در این شوراها و جشنواره ها شرکت نمی کردند یا اگر هم این اتفاق می افتاد، قطعا به این مبالغی که پرداخت می شود، رضایت نمی دادند.
به طور حتم متونی که بیش از نیم دهه قبل نوشته شده، هم سبک نوشتاری نویسنده شان تغییر کرده است و هم جامعه دیگر آن آثار را نخواهد پذیرفت. بنابراین نتیجه می گیریم: بهره برداری خبری در زمان خود انجام شده و دیگر نیازی به انتشار نیست. نتیجه می گیریم: نمایشنامه ها در زمانی که کاغذ کم یاب اما هزینه چاپ کتاب خیلی گران نبوده است، به چاپ نرسیده اند و اکنون نیز نباید منتظر تولد این آثار باشیم. نتیجه می گیریم: این حرف ها در عمل برای کسانی که همواره از محتوا و تولید نمایشنامه حرف می زنند و نمایشنامه را بهترین عنصر فرهنگی برای کمک به کیفیت تئاتر می خوانند خیلی جدی نیست.نتیجه می گیریم: تغییر مدیریت ها از عوامل مهم و تأثیرگذار بی ثباتی مدیریت فرهنگی است. هرچند می توان به نتایج دیگری هم رسید، ازجمله اینکه آن مدیر دغدغه چاپ نمایشنامه داشت و به همین دلیل دستور تشکیل شورای نمایشنامه نویسی را داد و رفت و این مدیر آمد ولی دغدغه چاپ آثار اهالی تئاتر را ندارد.
در نهایت زایمان های فرهنگی بیشتر از 9 ماه و یا گاهی هم 9 سال طول می کشد. شاید بعد مرگ نویسنده مدیری بیاید و با عمل سزارین آن اثر را به چاپ برساند که عمل او دیگر نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. در نهایت به قول یکی از بزرگان درام نویسی کشور: نویسنده یتیم ابدی است!