وقتی اولینبار کابل رفتم، دوستی تماس گرفت و گفت مهمانویژهی ما باشید در فلان برنامه. من با دوتن از کابلنشینان مشورت کردم. هردو گفتند که آن موسسه تحت حمایت ایران است و ما اگر دعوت شویم شرکت نمیکنیم.
من با خنده گفتم که خودم نزدیک به سهدهه تحت حمایت مستقیم ایران بودم. در ایران درس خواندم. در ایران به ادبیات علاقهمند شدم. در ایران کار کردم و نان در آوردم. در ایران عاشق شدم و ازدواج کردم. در ایران پسرم به دنیا آمد. در ایران پسرم زبان فارسی را یاد گرفت.
این خاطره را نوشتم تا یادآوری کنم که متاسفانه "ایرانهراسی" وجود دارد. هستند کسانی که انگار بودجه و پروژه گرفتهاند که علیه ایران بنویسند. برای این جماعتِ پروژهبگیر قاعدتا راست و دروغ قضیه اصلا مهم نیست. مهم این است که آب را گلآلود کنند. مهم این است که نقطهضعفی پیدا کنند تا از کاه، کوه بسازند.
ما باید هوشیار باشیم و در قضاوتهای مان همیشه جانب انصاف را رعایت کنیم. یاد بگیریم که قسمتِ پر لیوان را هم ببینیم. اگر خدای نخواسته کدام برخورد بدی دیدیم و یا شنیدیم، به حساب کل ملت شریف ایران نگذاریم. ملتِ بزرگواری که بیش از چهار دهه است، از میلیونها مهاجر بیپناه افغانستانی میزبانی میکنند.
منبع: صفحه اینستاگرام علی مدد رضوانی