زهرا اسکندریان | شهرآرانیوز؛ «چرا مارو از بقیه جدا میدونین؟» این حرف تأمل برانگیز یکی از کارگرانی بود که با او مصاحبه داشتیم. او از اینکه ما، آدمها و شغلها را دسته بندی میکنیم ناراضی بود. دوست نداشت در تقسیم بندی اقشار مختلف گم شود و سهمش فقط باشد کمی دل سوزی و بی خیالی زیادی به حق و حقوق و امنیتش. راستش او خودش را جزئی از این جامعه میدید که سهمی در چرخش چرخ زندگی و اقتصاد کشورش دارد.
نه تنها او که بسیاری از کارگران این موضوع را درخواست دارند. حالا یکی با مصاحبه آن را بیان میکند، یکی با هنرمندی اش، یکی با خلاقیتش و یکی دیگر با پیدا کردن کیف و پولهای گمشده و برگرداندن آن به صاحبش. امروز روز جهانی کارگر است و ما هم تلاش داریم از کارگرانی بگوییم که با زور بازویشان چرخ شهرمان را میچرخانند.
حمید فرازی، کارگری است که هنرآموزهای زیادی دارد. او نه تنها شب و روزش را پای کوره و سامان دهی کارگران میگذراند بلکه وقتهای فراغتش را میگذارد برای آموزش نقاشی. حتی زمانی که کرونا و محدودیت هایش شروع شد، شبها در گروه مجازی به صورت آنلاین کار سیاه قلم را آموزش میداد. فرازی تاکنون چهار نمایشگاه شخصی داشته است. کوره متعلق به کسی دیگر است و او فقط سامان دهی کارگران را عهده دار است و شبها برای حفاظت همان جا میخوابد.
پاکبان است و شب و روز شهر را از سیاهی در میآورد، به خاطر علاقه اش به نویسندگی کتاب چاپ کرده و حالا قلمش ذهنها را جلا میدهد. شاید خیلی از شهروندان محسن رحیم دل را نشناسند. پاکبان میان سالی که با جارویش بر تن خشک شده برگهای زرد میکشد و از گیاهان بادقت خاصی مراقبت میکند، یک داستان نویس است. با اینکه او فقط تا مقطع راهنمایی درس خوانده است، پس از نوشتن اولین کتابش درباره دفاع مقدس، به این حوزه علاقهمند شده و مدتها میخواسته است که داستان زندگی شهیدی را در قالب کتاب منتشر کند. این اتفاق سرانجام رخ میدهد و با ماجراهای شیرینی هم همراه میشود. او یک بار که از هشتمین اثرش رونمایی میکند، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در مراسم رونمایی کتابش حضور مییابد.
خاله چرخ و فلکی هم یکی دیگر از کارگرانی است که حالا چرخ زندگی بچههای محله مشهدقلی را دستش گرفته و آن رابه فلک میسپارد. گلبهار کاقنجی بعد از اینکه همسرش بر اثر بیماری قلبی فوت کرد، نمیدانست با شش فرزند تنها و یتیمش چه کند. همسر او پیش از این چرخ و فلکی را با دستان خودش درست کرده بود و از این راه کسب درآمد میکرد. حالا گلبهار نمیدانست با دستهای خالی برای فرزندانش چه کند تا اینکه یک روز تصمیم میگیرد تا چرخ و فلک همسرش را از انباری خارج کند و کار شوهرش را ادامه دهد. چرخاندن چرخ و فلک سخت و سنگین بود، اما او این کار را ادامه داد. حالا خاله چرخ و فلکی میگوید: با وجود فراگیرشدن بازیهای رایانه ای، گوشی همراه و چرخ وفلکهای بزرگ برقی، این چرخ وفلک دستی و قدیمی هنوز هم جذابیت خودش را برای بچههای دهه ۸۰ و ۹۰ دارد.
احتمالا درباره پاکبانانی که پولهای گمشده شهروندان را به آنان برمی گردانند شنیده اید. آخرین موردش یکی از پاکبانان زحمتکش شهرداری منطقه ۱۲، حسن یعقوبی رسولی گلاری است. با اینکه او سه فرزند معلول دارد، خانه اش نیمه ساز است و کلی خرج و مخارج گوناگون دارد، اما تصمیم میگیرد تا سه میلیارد تومان پولی را که پیدا کرده به صاحبش برگرداند. حسن آقا، تاکنون دوبار کیف پول پیدا کرده است، اما هردوبار چشمش را به روی مشکلات میبندد و کیفها را به صاحبانش برمی گرداند حتی اگر صاحب کیف درقبال این پاک دستی به او فقط ۵۰ هزار تومان مژدگانی بدهد.
جواد جباری بهروز، پاکبان پاک دست اداره خدمات شهری شهرداری منطقه ۷ هم یکی دیگر از همان آدمهایی است که چشمش را به مال مردم ندوخته است. او ۵۳ سال دارد و از مهر سال گذشته به جمع پاکبانان اضافه شده است. او در همین مدت اندک، دو بار با پیدا کردن کیف حاوی پول در برابر آزمون وجدانش قرار گرفته است و با اینکه مشکلات مالی بسیاری دارد و با هر کدام از کیفها میتوانسته است از زیر بار بدهی هایش خارج شود، اما امانت داری میکند و از این امتحانها سربلند خارج میشود.