به گزارش شهرآرانیوز؛ شاید شگفتانگیزترین پناهندگی به حرم مطهر رضوی در نیمقرن گذشته، همان ماجرای شتری باشد که یک روز در گرگومیش هوا از کشتارگاه مصلی به سمت صحن دوید و داستانی ماندگار را برای مشهد رقم زد.
خیلی از موسپیدکردههای شهر هنوز این اتفاق را به یاد دارند و آن را با آبوتاب برای آنانی که نبودهاند، تعریف میکنند. این ماجرا که در روزگار خودش بازتاب رسانهای بسیاری داشت، ۲۷ آذر ۱۳۵۲ اتفاق افتاده است.
روزنامه «خراسان» فردای این روز نوشت: «سحرگاه روز گذشته هنگامیکه نقارهخانه حضرتی به صدا درآمد، زوار و کسانی که سعادت زیارت بارگاه مطهر هشتمین پیشوای شیعیان جهان را یافته و برای زیارت وارد صحن مطهر شده بودند، چشمشان به شتری هراسان افتاد که سراسیمه از درِ شمالی صحن مطهر خود را به داخل صحن رسانیده و دواندوان صحن مطهر را دور زد و در گوشهای آرام و بیحرکت بازایستاد.
جوشوخروش شتر عصیانزده و بعد توقف و آرامش او نظر حاضران را جلب نمود و از هر گوشه بانگ تکبیر و صدای صلوات بلند شد. همه برای تماشای شتر نزدیکش شتافتند و بهزودی خبر شتر به محوطه صحن در خیابانهای اطراف آستان مقدس پخش گردید و با اینکه هوا هنوز به خوبی روشن نشده و به سختی سرد بود، جمع کثیری برای تماشای شتر جمع شدند.»
جالب است بدانید که درست یک سال قبل از این و در ۲۷ تیر۱۳۵۱ نیز گویا شتری به این شکل پناه مییابد. خبرنگار در ادامه گزارشش چنین میآورد: «خدام آستان قدس که در تیرماه سال گذشته با چنین وضعی روبهرو شده و تجاربی از گذشته داشتند، برای جلوگیری از ازدحام جمعیت و بروز مشکلات احتمالی شتر را که کاملا تسلیم و آرام شده بود به داخل دایره نگهبانی هدایت کردند. با بالا آمدن خورشید و روشنشدن هوا بهسرعت بر انبوه جمعیتی که برای دیدن شتر در صحن عتیق اجتماع نموده بودند، افزوده میشد و به موازات آن، مطالب و شایعات مختلفی دهانبهدهان بین مردم نقل میشد.
عدهای میگفتند که شتر از کشتارگاه و هنگام ذبح گریخته و خود را به آستان قدس رضوی رسانده و پناهنده شده و عدهای دیگر میگفتند که شتر از شهر و دیاری دوردست، خود را به این مکان مقدس رسانیده است و بهطورکلی اعمال و رفتار شتر بهصورت داستان پرهیجانی هر لحظه شنیدنیتر میشد، ولی از صاحب شتر خبری نبود.
بالاخره قضیه به اطلاع مقامات آستان قدس رسید. استاندار خراسان دستور داد شتر تا پیداشدن صاحبش به مزرعه نمونه آستان قدس منتقل گردد و درصورتیکه صاحبش شناخته شد و مراجعه کرد بهای شتر به وی پرداخت گردد. براساس این دستور ساعت۱۰ صبح روز گذشته شتر با کامیون به مزرعه نمونه منتقل گردید.
در ۲۷ تیر سال گذشته نیز شتری هنگام ذبح از کشتارگاه مشهد میگریزد و پس از طی چند خیابان و راهی تقریبا طولانی وحشتزده خود را به صحن مطهر رسانیده و درمقابل ایوان طلا زانو میزند که این شتر نیز به دستور مقامات به مزرعه نمونه منتقل میگردد، ولی پس از چند ماه میمیرد که عدهای معتقدند مرگ او ناشی از آن بوده که مقادیر زیادی از پشم و موی بدنش توسط زائران بهعنوان تبرک و تیمن کنده شده بوده است، بهطوری که افراد مطلع و مسن خدمه اظهار اطلاع میکنند، در قدیمالایام گهگاهی حیوانی مانند گوسفند موفق به ورود به صحنهای آستان قدس گردیدهاند، ولی تا سال گذشته، هرگز شتری موفق به ورود به این مکان مقدس نشده است و در طی دو سال اخیر، این دومین باری است که شتری موفق به ورود به صحن مطهر میگردد.»
چندی بعد «قاسم رسا» در مطبوعات آن روز شعری برای این ماجرا میسراید که در مطبوعات آن روزگارچاپ و منتشر میشود:
«کاروان اشتری را صبحگاه/بهر کشتن برد در کشتارگاه/ اشتر از مسلخ چو آهو میگریخت/تا برد بر ضامن آهو پناه/شد هراسان وارد صحن عتیق/ملتجی بر دادرس شد دادخواه/کمتر از حیوان نئیای دردمند/آنچه میخواهی از این درگه بخواه...»