درباره علاقه تاجیکستانیها به فردوسی زیاد صحبت شده است. من هم از زمان عضویتم در انجمن دوستی ایران و تاجیکستان، بارها شاهد میزان ارادت تاجیکستانیها به فردوسی بودهام یا نقلش را از زبان دوستان مشترک شنیده ام. گلرخسار صفیآوا، شاعر برجسته تاجیکستانی که او را «مادر ملت تاجیک» میخوانند، با تمام وجود سروده خو د با عنوان «شاهنامه سخن است، سخن بیمرگی» را بر مزار حکیم توس میخواند، والی سغد (ولایت شمالی تاجیکستان) چنان با دقت آداب زیارت را در آرامگاه رعایت میکرد که گویی به زیارت مکانی مذهبی رفته است. شنیدهام امام علی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان که نام پسر ارشدش هم رستم است، وقتی بر مزار فردوسی حاضر شده بو د، او را «بابا» خطاب میکرد. این یادکردها و نصب پیکره هجده متری فردوسی با مشعل خرد در دست در شهر دوشنبه، همه نشانهایی است از اینکه فردوسی میتواند نقش مهمی در ترمیم دوستی دو ملت ایران و تاجیکستان ایفا کند. پیوندی که چندی است به دلایل سیاسی و اقتصادی سرد شده است و آتشی پرمهر، چون فرهنگ مشترک میتواند آن را دوباره گرم کند. چه خوب میشد که ما برای اینکه قدمی در راه دوستی برداشته باشیم، خیابانی در اطراف آرامگاه حکیم توس را به نام تاجیکستان یا شهرها، شاعران و بزرگان تاجیک نامگذاری میکردیم، نمادی برایش میساختیم و این عامل پیوند را ارج مینهادیم. تصور کنید نامگذاری خیابانی به نام خجند یا گلرخسار، حتی سمرقند و بخارا (که هرچند در ازبکستان کنونی قرار دارند، اما تاجیکان بسیاری در آنها سکونت دارند) چقدر میتواند علقههای فرهنگی را بیدار کند. از آنجا که مجموعه فرهنگی و تاریخی توس فراتر از فخر ایرانیان و فارسیزبانان، نمادی از خردگرایی در جهان است و افغانستانیها و حتی کشورهای ترکزبان و اروپایی هم به بازدید از مزار پیر فرزانه توس علاقه دارند، جا دارد این نامگذاری خیابانهای اطراف توس یا استفاده از المانها فراتر از تاجیکستان، شهرها و شاعران دیگر کشورها را هم دربرگیرد. جلوهای که به گمانم در بازپیرایی محدوده آرامگاه فردوسی جایش خالی است و امیدوارم با به مشارکت خواندن تاجیکستانیها و افغانستانیها این قدم برداشته شود.