امروز مردم کشور عزیزم که ۳۰ سال صادقانه به این مرزوبوم خدمت کردهاند پس از سالها کارکردن در حوزههای متفاوت، به دلیل شرایط کاری غیراستاندارد و ضعف بدنی، کاهش شدیدتوانایی جسمانی یا بیماریهای حرفهای را تجربه میکنند و غیر از سایر هزینههای زندگی و دغدغهٔ بیکاری جوانانشان حالا باید نگران هزینههای بیماری و درمانش خود نیز باشند؛ هزینههایی که نه تمکن مالی پرداخت آن را دارند و نه بیمه آنها را پوشش میدهد.
بازنشستگان ما باید این روزها با نوههایشان بازی کنند نه اینکه استرس عدمپذیرش نسخه پزشک توسط بیمه خود یا کمبود موجودی خود رااشته باشند. نمیدانم پاسخ دولتمردان به این شرایط بازنشستگان چیست؟ آن هم وقتی باید قبل از هر چیز شان و کرامت آنها را در نظر بگیرند.
متاسفانه دولتمردان نه تنها پاسخی برای حفظ شان بازنشستگان ندارند که شرایط را بهگونهای رقم زدهاند که تمام هزینههای انجام شده برای سفیران سلامت که از طریق بیتالمال پرداخت شده، امروز توسط مردم تأمین شود.
در یک سوی این شهر در مراجعه به پزشک ابتدا باید ویزیت پرداخت شود، دکتر جهت تشخیص بیماری دستور آزمایش میدهد و بعد برای مشاهده برگهٔ آزمایش نیز دوباره ویزیت میگیرد. دوباره اعلام میکند که باید سونوگرافی نیز داشته باشد و باز یک ویزیت دیگر. این تسلسلی است که اخیرا در بخشی از سیستم درمان ما باب شده است و در پاسخ به اعتراض شهروندان یک جمله دارد؛ «بخشنامه است»
در سویی دیگر برای فرار از مالیات، بیآنکه رعایت بیماری مراجعان را بکنند با جمله «کارتخوان خراب است» بیمار را به بیرون از مطب هدایت میکنند که برود و وجه نقد بیاورد! و در آنجایی هم که دستگاه کارتخوان درست است، گاهی کاشف به عمل میآید که کارتخوان به نام شماره حساب منشی مطب ثبت شده است!
در سویی دیگر به اصرار بیمار، دکتر میپذیرد که بخشی از درمان را در بیمارستانهای دولتی انجام دهد، اما اعلام میکند «چون پرونده شما در مطب است، برای ویزیت به مطب بیایید» اینگونه است که در طول درمان بخشی از بیماران را مدیریت کرده و به کلینیکهای خصوصی ارجاع میدهد بدون اینکه حتی به فرد در مورد هزینههایش بگوید.
برای مثال وقتی در همین مشهد برای یک بیمار سرطانی ۳۵ جلسه رادیوتراپی تجویز میشود، به این فکر میکنند که بیمار چطور از پس هزینههایش بربیاید؟ هر جلسه ۷ دقیقهای رادیوتراپی در حدود ۲ میلیون تومان است و این تجویز برای او حدود ۷۰ میلیون تومان هزینه دارد! بخش کوچکی از این هزینه را بیمه تأمین اجتماعی تامین میکند و بخش دیگری را بیمه مکمل، اما باز هم بخش زیادی باید توسط خود بیمار پرداخت شود.
در سویی دیگر و در برخی از کلینیکهایی که عنوان «خیریه» را یدک میکشند، اگر بستگان بیمار میانه درمان او، با بیمارستان تسویه کنند اجازه ادامه درمان صادر میشود وگرنه درمان متوقف میشود. اگر خیرین و متمولین شهر آن را ایجاد کردهاند، توقف و عدم اجرای درمان برای چیست؟ آن هم وقتی بانیان از محل ایجاد چنین کلینیکی معافیت مالیاتی دریافت کردهاند!
آیا دولتمردان برای این شرایط که رنج بیماران مشهدی را مضاعف کرده پاسخی دارند؟ میتوانند در این تجارات سلامت، انسانیت را نیز نشان ما بدهند؟