در روزهای همهگیری کرونا، در رسانههای گوناگون واژهای پربسامد را میشنویم و میبینیم؛ «قرنطینگی» که هر رسانهای با هر ایدئولوژی میگوید در خانه بمانید. از توصیه رئیس سازمان بهداشت جهانی گرفته تا خانههای بهداشت و سراهای محله همه میگویند: در خانه بمانید.
شاید کسی گمان نمیکرد در میان سبک زندگیهای متنوع و رنگارنگ موجود در سال ۲۰۲۰ گونهای جدید و متفاوت از سبک زندگی ظهور پیدا کند که فضایی با مختصات فرهنگی و اجتماعی متمایز با گذشته را بیافریند. سبک زندگی که حاصل پیدایش و شیوع ویروسی جدید به نام کرونا یا «۱۹- Covid» است.
کرونا، باعث شد که معنای کنش در خانه ماندن برای انسانها دگرگون شود و حتی به نوعی سلاح برای مبارزه با این ویروس محسوب شود. پیدایش پدیدههای نو در بستر زندگی روزمره سؤالاتی را به ذهن متبادر میکند که میتوان از رهیافتهای گوناگون در رشتههای انسانشناسی و مطالعات فرهنگی به واکاوی این پدیدههای نوظهور فرهنگی و اجتماعی پرداخت.
در این یادداشت به دنبال مطرح کردن رهیافتهای گوناگونی هستم برای نگریستن به پدیدههایی که در اطرافمان رخ میدهد. در این نوشته کوتاه بر آن هستم تا با بهرهگیری از مفهوم «هتروتوپیا» که در شاخههای مطالعاتی فلسفه علوم اجتماعی و جغرافیای فرهنگی مطرح شده است و مفهوم انسانشناسانه «آستانگی» به طرح ایدهای برای واکاوی مفهوم هویت ساخته یا برساخته در فضای قرنطینگی بپردازم.
قرنطینگی شکل تازهای از روزمرگی را به انسان نشان داد. روزمرگی تا قبل از این بیشتر محیط کار، مدرسه، دانشگاه، کارخانه و امثال اینها را به ذهن متبادر میکرد، اما امروزه به دلیل شیوع ویروس کرونا این گونه از روزمرگی رنگ باخته و جای خود را داده به روزمرگیای که در فضای کوچک خانه خلاصه میشود و نه در محل کار و فضاهای عمومی همچون تاکسی، اتوبوس، مترو و….
انسانها فضایی متفاوت با گذشته را تجربه کردند. معنی خانه نیز برای آنها کاملاً متفاوت شد و در این شرایط خانه نه تنها جایی برای به صبح رساندن شب و بودن با خانواده است، بلکه به عنوان تنها راهبرد شناخته شده برای مقابله با این ویروس عالمگیر جهانی است. در این نوشتار، نخست به مفهوم فضا و مختصات فرهنگی، اجتماعی فضای قرنطینگی خواهم پرداخت، سپس به تعریف مفهوم آستانگی در مردمشناسی اشاره خواهم کرد، سپس مفهوم هویت را در فضای قرنطینگی بررسی خواهم کرد.
یکی از مفاهیمی که میتواند منطقه مشترک مطالعاتی در باب مسئله هویت و قرنطینگی باشد، مفهوم فضاست. مفهوم فضا و محیط؛ یکی از عناصر بنیادین در مطالعات جغرافیای فرهنگی است.
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، عصر حاضر را عصر فضاها مینامد. میتوان گفت مفهوم فضا با مکان متفاوت است. چه، مکان مختصات فیزیکی و جغرافیایی است که ما در آن قرار داریم؛ اما فضا دریافت شخصی و ذهنی است که ما از آن مکان پیدا میکنیم. برای مثال ممکن است برای دو شخص حضور در یک کافه معنایی واحد تولید نکند.
در حالی که مختصات فیزیکی از قبیل مساحت، طول، عرض و … برای هر دو یکی است؛ اما برای یکی کافه میتواند، فضای نوستالوژی کودکی را تداعی کند و برای دیگری لحظه قرار با فرد مورد علاقهاش را. فوکو، بر این باور است که این برهمکنش فضاهاست که معناهای جدید را در فضا و مکان تولید میکند.
برای فهم این مهم باید نخست به مفهوم «هتروتوپیا» اشاره کنم. این اصطلاح را فوکو در آثار متعددی همچون تاریخ جنون و نظم اشیا به کار برده؛ اما او در آخرین سخنرانیاش در جمع دانشجویان معماری به شرح این مفهوم میپردازد که حاصل آن در قالب مقالهای منتشر شده است. هتروتوپیا به طور خلاصه فضایی است متفاوت با آنچه که ما به طور عادی در زندگی روزمره تجربه میکنیم.
فضایی دیگر که در آن هویتها، هنجارها و ارزشهای اجتماعی دگرگون یا حتی رنگ میبازند. فوکو برای هتروتوپیا شش خصیصه اصلی ذکر میکند که یکی از آنها بر هم کنش فضاها بر یکدیگر است. برای مثال: فضای قبرستان را در نظر بگیرید، آنچه که برای ما در این فضا معناسازی میکند؛ برهمکنش داشتن فضاهای ذهنی خودمان از قبیل خاطراتمان از گذشتگان، دیدگاهها درباره قبرستان و … است. حال با توجه به این مسئله، پدیده این روزها یعنی قرنطینگی را بررسی میکنیم.
امروزه قرنطینگی برای ما فضایی تولید کرده که نوعی هتروتوپیا است. چرا میگویم هتروتوپیا؟ نکته منحصر به فردی که این روزها با آن مواجه هستیم؛ تغییر مختصات معنایی مفهوم خانه است. به بیان دیگر امروزه انسانها در خانههایشان فضا یا حتی فضاهایی را تجربه میکنند که متفاوت با آن چیزی است که در فضای عادی و زندگی روزمره تجربه میکردند.
مفهوم آستانگی را میتوانیم در آثار انسانشناس آمریکایی ویکتور ترنر بیابیم. او در مطالعه پدیده زیارت در مسیحیت با الهام از نظریه «آئین گذر» آرنولد ون جنپ، مفهوم آستانگی را مطرح میکند. برای فهم آستانگی از مثالی بسیار ساده با نظر به معنای تحتاللفظی این اصطلاح، بهره خواهیم برد.
تصور کنید که شما در خانهای هستید که دارای دو اتاق به نام اتاق آبی و قرمز است و این دو اتاق را یک در به همدیگر وصل میکند. وقتی شما در اتاق آبی قرار دارید، شما خود را در اتاق آبی میبینید و اگر کسی از شما بپرسد در چه اتاقی هستید، شما در پاسخ میگویید: من در اتاق آبی هستم و در اتاق قرمز نیز همینطور، اما اگر شما در «آستانه» دری که دو اتاق را به هم متصل میکند بایستید و از شما بپرسند؛ الان کجایی؟ شما نه میتوانید بگویید در اتاق قرمز هستم و نه در اتاق آبی.
بنا بر مفهوم فضا، انسانها نیز از لحاظ فرهنگی و اجتماعی میتوانند فضاهایی را تجربه کنند که دقیقاً نتوانند خود و مختصات خود را تعریف کنند. این فضای قرنطینگی نوعی حالت از آستانگی را برای ما تولید کرده است. حالتی که در آن هویت ما از شکلی ایستا خارج شده و تبدیل به هویتی سیال شده است.
در فضای آستانگی هویت حالتی سیال میگیرد و با آنچه در زندگی روزمره شکل گرفته و شناخته میشود، متفاوت است. در اینجا باید به نحوه شکلگیری هویت در فضای زندگی روزمره اشاره کنم. در فضای زندگی روزمره ما خود را به واسطه حقیقت بدیهی انگاشته شده میشناسیم و به دیگران میشناسانیم.
شاید بتوان گفت، ظهور کرونا و فرورفتن در فضای قرنطینگی حقیقتهای بدیهی انگاشته شده در زندگیمان را دچار دستخوش کرده و به تبع آن هویت شکل گرفته در این فضا با هویتهای ساخته و برساخته در فضای زندگی روزمره متفاوت است؛ چرا که ما در قرنطینگی شاهد پیدایش نوعی آستانگی در روزمرگی هستیم.
در فضای آستانگی هویت به حالتی سیال و دائماً تغییرپذیر، تبدیل میشود. به بیان ساده در فضای آستانگی شما نمیدانید چه کسی هستید؟ یا اینکه در پی هویت خویش میگردید؛ چرا که این فضا گونهای از هتروتوپیایی است که متفاوت با فضای زندگی عادی روزمره بوده و گونهای از آستانگی را برایتان تولید کرده که حقیقتهای بدیهی انگاشته شده در زندگی روزمره را دچار دستخوش کرده است.