لیلا کوچک زاده/ هماسعادتمند | شهرآرانیوز؛ در روزگار ما، گاهی بعضی چیزها آنقدر بهدستآمدنش ساده و آسان شده که وقتی نیستند، تازه متوجه میشویم چه راه سخت و چه معمای دشواری پشتشان است؛ مثل نان که این روزها تنور بحثش داغ است.
همین رزق حلال و برکت سفره ایرانی، وقتی در یکیدو هفته قبل کمیاب شد، تازه فهمیدیم چه سالهایی که ساده و راحت هر صبح در صف خلوت خریدش میایستادیم و شاید هرگز در همه این دوران، یکبار هم فکر نکرده باشیم که نان هم میتواند تاریخی پرفرازوفرود را پشت سر گذاشته باشد؛ از بلوا در سالهای جنگ و قحطی بگیرید تا ضرورت ساخت سیلوها و انبارهای ذخیره گندم برای نگهداری از آن.
چیزی که حکایتش را بسیاری از مردم نه در کتابها که تنها در صحنههایی از فیلم یتیمخانه ایران و یوسف پیامبر دیده اند و بس. سطرهای پیش رو گذری است بر این تاریخ خوشعطر و گرم.
سند مربوط به تامین گندم مصرفی مورد نیاز
به جهت تامین نان شهر مشهد از سیلو و تلاش
آستان قدس رضوی برای تثبیت نرخ نان
سند مربوط به حمل غله از املاک امانی آستان
قدس رضوی برای ذخیره در انبارها و سیلوهای
مشهد
در دوران کشاورزی سنتی، نان و باران دو یار دست در هم گرهکرده بودند. اگر باران نبود، نان هم نبود؛ زیرا گندمی برای آرد و پخت وجود نداشت، حتی برای خراسانی که انبارهای ذخیره گندمش فراوان بود و یکی از قطبهای تولید گندم کشور به شمار میرفت.
موضوع نان و باران آنقدر مهم بوده است که در مطبوعات دوره قاجار و پس از آن، ذیل هر خبری میتوان نرخ گندم یا میزان بارش باران را دید. اطلاعات این جراید نشان میدهد که هرساله هنگام فصل درو، بخشی از محصول بهدستآمده ازسوی دولت بهعنوان مالیات گرفته و در انبار خانهها یا انبارهای دولتی ذخیره میشده است تا در ایام خشکسالی و دهانتشنگی زمین، سفره مردم خالی نشود.
برای نمونه بلدیه ارض اقدس در روزنامه «چمن» به سال ۱۳۳۴ هجریقمری مینویسد: «حضور محترم ایالت کبرای خراسان. گندمی که دولت بهعنوان مالیات اخذ مینماید و در انبار دولتی جمع میشود، برای موقع تنگی و سختی است که در وقت احتیاج رفع حاجب نماید. استدعا داریم قدغن فرمایید گندم مذکور به فروش یا مالالتجاره قرار داده شود، والا در آتیه کار خیلی سخت و اهالی مشهد دچار ابتلائات خواهند شد.»
این گندم اگر احتکار میشد یا خشکسالی ادامه مییافت و ذخیره به پایان میرسید، آنگاه مشکل نان رخ میداده است. برای نمونه در جراید اواخر دوره قاجار آمده است: «امر نان خیلی سخت شده، نان سفید خوب یافت نمیشود. نان سیاه تلخ هم که هست به قدری نایاب است که با وجودی که این ایام اوایل خرمن است، در دکانهای نانوایی همیشه بیست تا سینفری آدم ایستاده است...» سوای بیبارانی، نداشتن امکان نگهداری از گندم، یکی دیگر از مشکلات روزگار مردم قدیم بوده که به قحطی نان دامن میزده است؛ زیرا سوای انبارهای ذخیره که حجم زیادی نداشته، گندم در بسیاری مواقع بهدلیل نبود شرایط مناسب نگهداری آفت میگرفته است.
همچنین کندوهای گلی که در زیرزمین یا انبار خانهها برای نگهداری گندم ساخته میشده و یک روش سنتی متداول بوده، گاهی با حمله موشها روبهرو میشده.
در خبری که جراید سال۱۳۰۵ خورشیدی چاپ و منتشر کردهاند، خبر حمله موشها به انبار گندم و خانههای مردم را میتوان دید. مشکلی که با دخالت بلدیه برای ازبینبردن موشها رفع میشود. علاوهبر موشها، حمله ملخ به مزارع نیز یکی دیگر از بلایایی بوده که گریبانگیر گندم بوده است. روزنامه «آزادی» در اردیبهشت۱۳۰۹ خورشیدی هم درباره حمله ملخها مینویسد: «چند روز است که بهواسطه ظهور ملخ، خبازان نان را گران نموده و کمتر از قاعده معمول پخت مینمایند.» این مشکلات در ادامه، مسئولان وقت را به فکر ساخت سیلوهای گندم میاندازد؛ اتفاقی که ۸۶ پیش رقم میخورد.
سیلوهای گندم مشهد و زمین های زراعی اطراف آن روی نقشه مشهد
سال ۱۳۳۳ خورشیدی
سیلوهای امروز مشهد که بهشکل دو بنای عظیم بتنی در بولوار مجلسی ایستادهاند و شهر را از بالا تماشا میکنند، روزگاری در میان زمینهای سرسبز و پر از گل، قامت بلند کرده بودند؛ یعنی ۸۶ سال پیش. اولین سیلوی مشهد با تنه آجری زردرنگش درست جایی میان زمینهای زراعی سه روستای امیناباد، بُقرآباد و شَغاد قد میکشد تا یکی از نخستین تصویرها که بیانگر توسعه شهری است، رقم بخورد؛ البته این دشت سرسبز تا همین ۳۰ سال پیش و قبل از احداث بولوار مجلسی، نفس میکشیده است.
دشت وسیعی که هر بهار، بومادرانهای وحشیاش، جادهای زرد را درمیان شقایقها پدید میآورده و اینسوتر هم نعمت درختان کهنسال توت بر سر مردم باریدن میگرفته است.
البته همه این زیباییها در ادامه با صداهای گوشخراش فعالیت سیلوها و کارخانه آرد که از ساعت۶ صبح با شروع فعالیت، خواب را از چشمان اهالی دور میکرده است، درمیآمیزد. همچنین مزاحمت موشهای موذی که سیلوها را منبع تغذیه خود یافته بودند، مسئله دیگری بود که ساکنان همسایه با غولهای بتنی هر روز مجبور به تجربه آن بودند.
جالب است که بدانید در ایران دوره قاجار تا اوایل دوره پهلوی با چالش فقدان سیلوهای مدرن روبهرو بودهایم و برای نگهداری گندم از شیوه سنتی استفاده میشده است. در اینمیان، یکی از دلایلی که در دهه۱۲۹۰ ایران با قحطی روبهرو میشود، همین نبودن سیلوهای مدرن و مجهز بوده است.
اما مشهد این روزها دو سیلو دارد که آن را آلمانیها ساختهاند که بین راهاندازی هر کدامشان فاصلهای بیستودوساله نشسته است. برابر اسناد، سیلوی جدید که سال۱۳۶۱ افتتاح شده است، با ظرفیت ۱۲۴ هزار تن، بزرگترین سیلوی خاورمیانه محسوب میشود.
سیلوی قدیمی نیز که کنار سیلوی اولی قرار دارد، با ۱۶ هزار تن ظرفیت، ۲۵ فروردین سال۱۳۳۹، با حضور نخستوزیر دکتر اقبال افتتاح شده، اما شروع ساختش پهلو به سال ۱۳۱۵ خورشیدی میزند. ماجرا از این قرار است که پایان کار این سیلو بهدلیل خرید لوازم و ادواتی که حملونقل آن تنها بهوسیله راهآهن ممکن بوده است، با شروع جنگ جهانی دوم و حوادث پس از آن برای سالها مسکوت میماند تا اینکه دستگاههای مدرن آلمانی در نیمه دوم سال۱۳۳۰ خریداری میشود.
ابتدا اهواز، کرمانشاه و شیراز را تجهیز میکنند و در ادامه مشهد در سال۱۳۳۷ نخستین غول بتنی خود را به سرانجام میرساند. سنگ بنای ساخت سیلوی جدید را هم سال۱۳۵۶ و در دوره تولیت ولیان روی زمین میگذارند که بنا به دلایلی با چهار سال تأخیر و در سال۱۳۶۱ افتتاح میشود.
ناگفته نماند زمان و جانمایی سیلوها و ایستگاه راهآهن مشهد با هم ارتباط دارند. درواقع وقتی سوت ساخت راهآهن سراسری تهران به مشهد زده میشود، مسیر آن را باتوجهبه محل سیلو مشخص میکنند تا حملونقل گندم که در آن زمان بهصورت بارهای چندصدتنی انجام میشده است، با مشکل روبهرو نشودو تاهنوز هم یک ریل برای جابهجایی گندم از راه آهن تا داخل سیلو امتداد دارد.
همانطورکه اشاره کردیم، اطراف سیلوی مشهد در هنگام ساخت، سه روستا وجود داشته است. روستای بُقرآباد که امروز محله طالقانی شده است، روستای امیناباد که راهآهن روی آن قرار میگیرد و سیلو در شرق آن واقع میشود و روستای شَغاد که در ناحیه شمالی بقرآباد است و خیابان گاز از بخشی از آن عبور میکند. اما تنها چیزی که از آن روستاها باقی مانده بود، سنگقبر میلیمشهدی شاعر درکنار ریلهای راهآهن و در اراضی امینآباد بوده که آن هم از بین رفته است.
همچنین مسجد اماممحمدباقر (ع)، در حاشیه خیابان طالقانی بود که آن را هم تخریب کردند و بنای جدید زیبایی ساختند. این مسجد، مسجد جامع روستای بقرآباد است و قدمتش بسیار زیاد و بنای قدیمی، نماد معماری آن روستا بوده است.
منبع: اطلاعات این گزارش در گفتگو با جواد نواییان رودسری پژوهشگر تاریخ مشهد، کتاب اخبار خراسان از سید مهدی سیدقطبی، کتاب راهنمای خراسان تالیف دکتر علی شریعتی، اسناد مرکز اسناد آستان قدس رضوی و دیگر منابع مکتوب به دست آمده است.
با سپاس فراوان از: محمدمهدی مرتضویفر، مسئول اسناد دیداری و شنیداری، کاظم جهانگیریکلاته و مهدی حسامی، کارشناس بخش اسناد و رایحه یگانه، کارشناس کتابخانه تخصصی تاریخ آستان قدس رضوی.
موقعیت سیلوهای گندم و اراضی اطرافش بر روی گوگل مپ
جالب است بدانید روایتهای بسیاری، ساخت نخستین سیلوی مشهد را به دوران شش ماهه حضور کلنل پسیان در مشهد بهعنوان رئیس ژاندارمری مربوط میدانند. جواد نوائیانرودسری، پژوهشگر، این احتمال را منطقی نمیداند و میگوید: کلنل پسیان در نیمه دوم سال۱۲۹۹ تا ۱۳۰۰ بهعنوان رئیس ژاندارمری در مشهد حضور داشت.
شاید بنیان سیلو را ریخته باشد، ولی بعید میدانم بیشتر از زیرسازی، کاری انجام داده باشد؛ چون طبیعتا ساخت سیلو، عملیات بسیار بزرگ و زمانبری است و کلنل در آن ششماه، درگیر مسائل بسیاری در مشهد بوده و مجال نداشته است.
به گفته او اگر چنین سیلویی در سال ۱۳۰۰ در مشهد وجود داشته است، میتوانست سمت دشت زرگران در جنوب مشهد یا سمت نواحی شمالی مشهد که گندمکاری داشته است، باشد. دراینباره، اما دکتر یوسف متولیحقیقی، استاد تاریخ و نویسنده کتاب «تاریخ معاصر خراسان»، موضوع دیگری را مطرح میکند.
او میگوید: روایت کلنل پسیان درباره سیلو، به سیلوهای چهارراه سیلو ارتباطی ندارد؛ بلکه منظور، انبار ذخیره گندم دولتی است که به دستور او ساختمانی را برای آن در نظر میگیرند؛ اتفاقی که تا آن زمان در خراسان معمول نبوده است. آنطورکه متولی حقیقی بیان میکند، هدف کلنل از ذخیره گندم در مشهد این بوده است که اگر مشهدیها تا پایان سال زراعی، با کمبود گندم روبهرو شدند، ذخیره داشته باشند.
ناگفته نماند در اسناد بسیاری که در مرکز اسناد آستان قدس رضوی وجود دارد، به وجود سیلویی در کارخانه قند آبکوه اشاره شده که قدمت آن بسیار پیشتر از سیلوهای امروز مشهد است. ما درباره اینکه آیا این سیلو میتواند همان سیلوی ساختهشده به دست کلنل پسیان باشد، از این پژوهشگر تاریخ سؤال میکنیم و متولی حقیقی این موضوع را رد کرده و چنین استدلال میکند: آن زمان، کارخانه قند آبکوه، خارج از شهر مشهد بوده است و انبار ذخیره گندم را خارج از شهر قرار نمیدادهاند.
پس این سند، درباره این موضوع قابل استناد نیست و احتمالا به موضوع دیگری اشاره داشته است.