هوای کلانشهر مشهد برای دهمین روز پیاپی، در وضعیت «هشدار» قرار دارد (۶ آذر ۱۴۰۳) کوچه چهنو مشهد، راه‌آبِ کهنِ شهر که قدمتش به قبل دوره قاجار می‌رسد اختصاص ۷۰ هکتار زمین رهاشده برای محرومیت‌زدایی در منطقه ۴ شهرداری مشهد ثبت تردد بیش از ۲ میلیون وسیله نقلیه در مبادی ورودی و خروجی خراسان رضوی در آبان ۱۴۰۳ حاجی‌بگلو: ورود تفکر جهادی و بسیجی به هر عرصه‌ای، رفع گره‌ها و پیشرفت حتمی را به دنبال دارد تأکید شهردار مشهد بر همکاری همه‌جانبه شهرداری با سازمان بسیج شهرداری مشهد + فیلم مدیرعامل سازمان همیاری شهرداری‌های خراسان رضوی منصوب شد (۵ آذر ۱۴۰۳) خدمت بهتر با سیره و اخلاص بسیجی ثبت‌نام اعتکاف ماه رجب در حرم امام‌رضا(ع) آغاز شد (۵ آذر ۱۴۰۳) + لینک شهردار مشهد مقدس: پایه اصلی قوت و قدرت دفاعی کشور‌های اسلامی بسیج است نقش کلیدی مساجد در توسعه و مدیریت شهری همیاری خیران شهریار برای سازندگی در مشهد کشف و جمع‌آوری ۱۳ انشعاب غیرمجاز آب از یک مجتمع ویلایی در گلبهار مشهدِ بسیجی، امن‌تر و زیست‌پذیرتر است پاسخ گویی مسئولان اتوبوس رانی مشهد با حضور در خیابان عمار یاسر ۱۲۵ عملیات اطفای حریق توسط آتش نشانان مشهدی طی یک هفته دوازدهمین نمایشگاه تخصصی مدیریت شهری مشهد | نوآوری‌ها و فناوری‌های جدید در خدمت شهروندان+ فیلم استاندار خراسان رضوی: برای جبران عقب‌ماندگی‌ها راهی جز عبور از مسیر اقتصاد دیجیتال نداریم آغاز فعالیت کافه بازی‌ها در بوستان‌های بانوان مشهد (۳ آذر ۱۴۰۳) یادی از حاج حسین ملک، بزرگ‌ترین واقف تاریخ معاصر ایران | مردی که افسانه نبود
سرخط خبرها

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

  • کد خبر: ۱۰۹۸۸۸
  • ۰۳ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۶
اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد
مجتمع شهید بهشتی، یا همان شهرک عرب ها، جایی است که آدم‌ها اگرچه شهر و خانه و زندگی شان را رها کرده اند، هویتشان را به کوچه‌ها و خیابان‌های محل سکونت جدیدشان منتقل کرده اند.

زهرا اسکندریان | شهرآرانیوز؛ «هفت هشت سالم بود که جنگ شد. یادم است پدر و مادرم در خانه را قفل کردند و با دو سه تا ساک دستی آمدیم مشهد.» این‌ها حرف‌های زنی حدود پنجاه ساله است که حالا با چادر عربی پشت دخل یک مغازه فلافلی نشسته است. می‌گوید از جنگ و خرمشهر چیز بیشتری یادش نمی‌آید، اما قرار نبوده که ۴۰ سال از خاکش دور بماند. این قرار، وجه مشترک همه ساکنان اینجاست. مجتمع شهید بهشتی، یا همان شهرک عرب ها، جایی است که آدم‌ها اگرچه شهر و خانه و زندگی شان را رها کرده اند، هویتشان را به کوچه‌ها و خیابان‌های محل سکونت جدیدشان منتقل کرده اند.

از راسته فلافل فروشی‌ها بگیرید تا لهجه و گویش عربی. از راسته ماهی فروش‌ها بگیرید تا دشداشه و چادر عربی. البته مهربانی و خون گرمی و یک بغض فروخورده از غربت را هم باید به ویژگی‌های ساکنان اینجا اضافه کرد؛ شهرکی با قدمتی به تاریخ جنگ تحمیلی در کشورمان که هنوز هم مهاجرانی دارد که برای حیات و معیشت، در مشهد ماندنی شده اند.
بیشتر ساکنان مجتمع شهید بهشتی، خرمشهری‌ها و آبادانی‌هایی هستند که بعد از اینکه صدام، آتش جنگ را بر سرشان ریخت، به مشهد مهاجرت کردند؛ مردمانی که سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی به این محله مشهد آمدند و جاگیر شدند.

در این مجتمع ۴۲ بلوک وجود دارد و در هر بلوک هم ۴۵ واحد هست؛ به عبارت ساده‌تر بیش از ۸ هزار نفر در این مجتمع زندگی می‌کنند. مجتمع شهید بهشتی از یک سو به کمربندی می‌رسد و از سوی دیگر به محمدآباد راه دارد و در بخش‌هایی نیز با شهرک پردیس همسایه است. وارد شهرک معروف به عرب‌ها که بشوید، انگار به جنوب سفر کرده اید؛ یک بازار خطی که بوی بازارچه‌های جنوبی را دارد، همان ابتدا توی چشم است.

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

فلافلی ها، ماهی فروشی‌ها و مغازه‌هایی که هرکدام به نوعی با عباراتی، چون «فلافل آبادان»، «طنین آبادان»، «بچه جنوب» و... می‌خواهند هویت و اصالت جنوبی شان را در دل شرقی‌ترین کلانشهر ایران حفظ کنند؛ مردمان خونگرمی که به لهجه شیرین جنوبی و گاهی با غلظت کلام عربی با یکدیگر صحبت می‌کنند و آفتاب سوزان ظهر تابستان مشهد برایشان مثل خنکای یک نسیم پاییزی است. برای همه ساکنان این شهرک، جنگ یادگاری‌هایی بر جای گذاشته که داغ آن هنوز در دلشان تازه مانده است؛ جنگی که آنان را وادار به ترک خانه، زندگی و سرزمین مادری‌شان کرده است.

خیلی از این مردمی که حالا اسوه‌های صبر و تحمل دفاع مقدس شده اند، در آن روز‌های وحشت آور، حتی فرصت نکردند چیزی بردارند؛ تنها لباس تنشان و یک پتو همه بساطشان بود. شاید تنها فرقی که اینجا با خرمشهر دارد، در جای گلوله و خمپاره روی دیوارهایش باشد. حتی بچه‌هایی که اینجا به دنیا آمده اند، هنوز شبیه همان بچه‌های خوزستانی اند با علاقه شدید به فوتبال و البته برزیل! برزیلی که شده است لباس و پرچم تیم‌های کودکانه و فوتبالی که شده است تنها سرگرمی پسر‌ها در زمین‌های خالی. تیم‌های منتخبشان هم مشخص است، «استقلال اهواز»، «صنعت نفت» و «فولاد خوزستان». شاید اگر روزی خرمشهر هم آباد می‌ماند و همان بندر پررونق می‌بود، پسرکان شهرک عرب‌ها تیم دیگری هم داشتند به اسم «استقلال خرمشهر»!

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

«ما مشهد را برای زیارت انتخاب کردیم. گفتیم می‌رویم زیارت، یکی دو ماهی هم می‌مانیم و جنگ تمام می‌شود و به شهرمان برمی گردیم، اما جنگ طول کشید!» این را مؤذن مسجد انصارالمهدی در این شهرک به گزارشگر ما می‌گوید. بعد هم ادامه می‌دهد که خیلی دوست داشته به شهرش برگردد، اما هرگز امکانش مهیا نمی‌شود: «بعد از جنگ و آزادسازی خرمشهر بازسازی خیلی طول کشید. شهر ویران شده و زمین پر از مین بود. آن‌هایی هم که برگشتند، پشیمان شدند و خیلی زجر کشیدند؛ چون کار و امنیت نبود.

من هم چندبار خواستم برگردم، اما شرایط من را تا حالا نگه داشته است.» او که حدود هشتادساله است، به سختی می‌شنود و راه می‌رود. موذن مسجد انصارالمهدی، جوانی اش را در غربت زندگی کرده است، اما هنوز لبخند می‌زند. آدم‌های اینجا، زنده اند و زندگی می‌کنند و در تمام این نزدیک به ۴۰ سال تلاش کرده اند محل زندگی شان حال دیگری غیر ازحس غربت و جنگ بدهد. آن‌ها همچنان زنده اند؛ چون هویتشان را فراموش نکرده اند.

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->