نشست هم‌اندیشی شفاف‌سازی عملکرد کمیسیون ماده ۵ برگزار شد نگاهی به تاریخ اجتماعی شهر مشهد که نماد هم‌زیستی است | مشهد، پناهی برای ۷۲ ملت رئیس کمیسیون ایثارگران شورای اسلامی شهر مشهد: پروژه میدان معراج شهدا در توس، ۴۵ درصد پیشرفت فیزیکی دارد تقویت پارکینگ‌های موقت و ناوگان حمل‌ونقل عمومی مشهد در ایام چراغ برات ۱۴۰۳ بهره‌برداری از سایت بانوان بوستان «طرق» مشهد تا پایان ۱۴۰۳ استقبال از بهار ۱۴۰۴ در مشهد با تأکید بر خلاقیت و نوآوری آبفا مشهد: تسریع در ساخت تصفیه‌خانه‌های فاضلاب مشهد نیازمند تنوع تأمین مالی است استفاده از طرح‌های هنرمندان برای بیلبورد‌ها و استرابورد‌ها در جشنواره هنر‌های شهری ۱۴۰۴ مشهد گزارشی از مشکلات جدی معیشتی و شغلی تاکسی‌رانان مشهدی | خواسته‌ها و گلایه‌های رانندگان تاکسی اقدام اورژانسی برای بهره‌برداری از اورژانس بیمارستان ۵۴۰ تختخوابی در حاشیه شهر مشهد ویدئو| اظهارات ظریف درباره موضوع حجاب و حقوق بشر در گفت‌وگو با سی.ان.ان انتصاب مدیرکل روابط عمومی و امور بین‌الملل‌رسانه شهرداری و مدیر منطقه سه شهرداری مشهدمقدس برگزاری نشست هم‌اندیشی بین دستگاه‌های اجرایی خراسان رضوی در خصوص برنامه‌ریزی‌های لازم برای ایام چراغ برات جانمایی و نصب ۳۳ نمایشگر شهری در مشهد پویش شمس، آموزش نکات بهداشتی و سلامتی زنان و کودکان به بانوان محلات حاشیه شهر مشهد + ویدئو هوای ۹ منطقه کلانشهر مشهد امروز در شرایط پاک قرار دارد (۳ بهمن ۱۴۰۳) بازدید استاندار خراسان رضوی از سد شوریجه و تصفیه‌خانه‌های شماره ۷ و التیمور مشهد (۲ بهمن ۱۴۰۳) مهم‌ترین پروژه ایمن‌سازی رانندگی در بولوار وکیل‌آباد مشهد در حال اتمام است مدیر اجرایی مراکز معاینه فنی خودرو مشهد: ۲۰ درصد خودرو‌های زیر چهار سال در مرحله نخست معاینه فنی رد شدند
سرخط خبرها

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

  • کد خبر: ۱۰۹۸۸۸
  • ۰۳ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۶
اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد
مجتمع شهید بهشتی، یا همان شهرک عرب ها، جایی است که آدم‌ها اگرچه شهر و خانه و زندگی شان را رها کرده اند، هویتشان را به کوچه‌ها و خیابان‌های محل سکونت جدیدشان منتقل کرده اند.

زهرا اسکندریان | شهرآرانیوز؛ «هفت هشت سالم بود که جنگ شد. یادم است پدر و مادرم در خانه را قفل کردند و با دو سه تا ساک دستی آمدیم مشهد.» این‌ها حرف‌های زنی حدود پنجاه ساله است که حالا با چادر عربی پشت دخل یک مغازه فلافلی نشسته است. می‌گوید از جنگ و خرمشهر چیز بیشتری یادش نمی‌آید، اما قرار نبوده که ۴۰ سال از خاکش دور بماند. این قرار، وجه مشترک همه ساکنان اینجاست. مجتمع شهید بهشتی، یا همان شهرک عرب ها، جایی است که آدم‌ها اگرچه شهر و خانه و زندگی شان را رها کرده اند، هویتشان را به کوچه‌ها و خیابان‌های محل سکونت جدیدشان منتقل کرده اند.

از راسته فلافل فروشی‌ها بگیرید تا لهجه و گویش عربی. از راسته ماهی فروش‌ها بگیرید تا دشداشه و چادر عربی. البته مهربانی و خون گرمی و یک بغض فروخورده از غربت را هم باید به ویژگی‌های ساکنان اینجا اضافه کرد؛ شهرکی با قدمتی به تاریخ جنگ تحمیلی در کشورمان که هنوز هم مهاجرانی دارد که برای حیات و معیشت، در مشهد ماندنی شده اند.
بیشتر ساکنان مجتمع شهید بهشتی، خرمشهری‌ها و آبادانی‌هایی هستند که بعد از اینکه صدام، آتش جنگ را بر سرشان ریخت، به مشهد مهاجرت کردند؛ مردمانی که سال ۵۹ با شروع جنگ تحمیلی به این محله مشهد آمدند و جاگیر شدند.

در این مجتمع ۴۲ بلوک وجود دارد و در هر بلوک هم ۴۵ واحد هست؛ به عبارت ساده‌تر بیش از ۸ هزار نفر در این مجتمع زندگی می‌کنند. مجتمع شهید بهشتی از یک سو به کمربندی می‌رسد و از سوی دیگر به محمدآباد راه دارد و در بخش‌هایی نیز با شهرک پردیس همسایه است. وارد شهرک معروف به عرب‌ها که بشوید، انگار به جنوب سفر کرده اید؛ یک بازار خطی که بوی بازارچه‌های جنوبی را دارد، همان ابتدا توی چشم است.

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

فلافلی ها، ماهی فروشی‌ها و مغازه‌هایی که هرکدام به نوعی با عباراتی، چون «فلافل آبادان»، «طنین آبادان»، «بچه جنوب» و... می‌خواهند هویت و اصالت جنوبی شان را در دل شرقی‌ترین کلانشهر ایران حفظ کنند؛ مردمان خونگرمی که به لهجه شیرین جنوبی و گاهی با غلظت کلام عربی با یکدیگر صحبت می‌کنند و آفتاب سوزان ظهر تابستان مشهد برایشان مثل خنکای یک نسیم پاییزی است. برای همه ساکنان این شهرک، جنگ یادگاری‌هایی بر جای گذاشته که داغ آن هنوز در دلشان تازه مانده است؛ جنگی که آنان را وادار به ترک خانه، زندگی و سرزمین مادری‌شان کرده است.

خیلی از این مردمی که حالا اسوه‌های صبر و تحمل دفاع مقدس شده اند، در آن روز‌های وحشت آور، حتی فرصت نکردند چیزی بردارند؛ تنها لباس تنشان و یک پتو همه بساطشان بود. شاید تنها فرقی که اینجا با خرمشهر دارد، در جای گلوله و خمپاره روی دیوارهایش باشد. حتی بچه‌هایی که اینجا به دنیا آمده اند، هنوز شبیه همان بچه‌های خوزستانی اند با علاقه شدید به فوتبال و البته برزیل! برزیلی که شده است لباس و پرچم تیم‌های کودکانه و فوتبالی که شده است تنها سرگرمی پسر‌ها در زمین‌های خالی. تیم‌های منتخبشان هم مشخص است، «استقلال اهواز»، «صنعت نفت» و «فولاد خوزستان». شاید اگر روزی خرمشهر هم آباد می‌ماند و همان بندر پررونق می‌بود، پسرکان شهرک عرب‌ها تیم دیگری هم داشتند به اسم «استقلال خرمشهر»!

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

«ما مشهد را برای زیارت انتخاب کردیم. گفتیم می‌رویم زیارت، یکی دو ماهی هم می‌مانیم و جنگ تمام می‌شود و به شهرمان برمی گردیم، اما جنگ طول کشید!» این را مؤذن مسجد انصارالمهدی در این شهرک به گزارشگر ما می‌گوید. بعد هم ادامه می‌دهد که خیلی دوست داشته به شهرش برگردد، اما هرگز امکانش مهیا نمی‌شود: «بعد از جنگ و آزادسازی خرمشهر بازسازی خیلی طول کشید. شهر ویران شده و زمین پر از مین بود. آن‌هایی هم که برگشتند، پشیمان شدند و خیلی زجر کشیدند؛ چون کار و امنیت نبود.

من هم چندبار خواستم برگردم، اما شرایط من را تا حالا نگه داشته است.» او که حدود هشتادساله است، به سختی می‌شنود و راه می‌رود. موذن مسجد انصارالمهدی، جوانی اش را در غربت زندگی کرده است، اما هنوز لبخند می‌زند. آدم‌های اینجا، زنده اند و زندگی می‌کنند و در تمام این نزدیک به ۴۰ سال تلاش کرده اند محل زندگی شان حال دیگری غیر ازحس غربت و جنگ بدهد. آن‌ها همچنان زنده اند؛ چون هویتشان را فراموش نکرده اند.

اینجا مشهد است، اما خون خرمشهر در رگ‌های آن جریان دارد

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->