فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

اسلامی‌سازی دانش؛ باید‌ها و نباید‌ها

  • کد خبر: ۱۱۰۱۶۳
  • ۰۵ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۳
اسلامی‌سازی دانش؛ باید‌ها و نباید‌ها
رسول جعفریان - عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

«اسلامی‌سازی دانش» عنوان کتابی است از لیف استنبرگ که موضوع آن، بررسی چند جریان معاصر در‌باره اسلامی‌سازی دانش است. جریانی که شکل افراطی آن در همه علوم، و شکل میانه‌روتر آن در حیطه علوم اجتماعی و انسانی، به اسلامی‌سازی دانش باور دارد.

شخصیت‌های کلیدی این پژوهش ضیاءالدین سردار، سید‌حسین‌نصر، موریس بوکای (مسلمان‌شده در سال‌۱۹۶۰ و نویسنده کتاب «عهدین، قرآن و علم») و اسماعیل فاروقی هستند که البته در بخش مربوط‌به نصر، از شخصیت‌هایی مانند رنه گنون، شوان، هانری کربن و ماسینیون و دیگران به‌عنوان تئوریسین‌های جریان مزبور یاد می‌شود.

نویسنده، این جریان را به‌مثابه یک گفتمان در نظر گرفته که البته در معنای عام این کلمه به کار رفته است، جریانی که تلاش می‌کند با این مباحث، نوعی الگوی اجتماعی و فرهنگی با کارکردی خاص و معنادار ایجاد کند.

نکته مهم در باور نویسنده این است که این جریان، زاییده یک مقطع تاریخی خاص و حتی مکانی ویژه است، جریانی که عمدتا ازسوی کسانی تولید شد که نمایندگی جریان اسلام در اروپا را دنبال می‌کنند. نصر، امتداد این جریان و نه‌مبدع آن است و او هم در ادامه راه موریس بوکای و رنه گنون مسلمان شده است.

در‌واقع پیدایش این جریان، در غرب یا توسط افراد و مؤسساتی است که مسلمان یا مسلمان‌شده از غرب بوده‌اند یا اصلشان غربی و به‌طور خاص اروپا و آمریکای شمالی بوده است. این برای اتهام گفته نمی‌شود؛ بلکه برای این است که بتوان خاستگاه این جریان را دانست. البته که جریان فکری مزبور به‌سرعت در‌میان مسلمانان در کشور‌های اسلامی انتشار یافت و توانست طرفدارانی بیابد.

نویسنده چهار جریان اصلی در این جریان اسلامی‌سازی، دانش را با محوریت چهار نفر، نصر، موریس بوکای، ضیاءالدین سردار، و اسماعیل فاروقی، بحث کرده و تفاوت آن‌ها را نشان داده است. گزارش بر‌پایه آثار برجای‌مانده از آن‌ها و برخی هم متکی به گفتگو‌های او با شماری از آن‌ها یا شخصیت‌هایی از مؤسساتشان بوده است.

کلید‌واژه‌های اصلی این تحقیق بر سر تعریف مفاهیمی، چون مدرنیته و علم است که نقش محوری در این تحقیق دارند. وقتی از مدرنیته نقد می‌شود، یا وقتی علم تعریف می‌شود، دقیقا مقصود چیست. در این گیرودار تعریف از این‌هاست که می‌توان مسیر بحث را بهتر درک کرد.

آیا مدرنیته نوعی نوسازی فکری است که معارف دینی هم می‌تواند زیر‌مجموعه آن قرار گیرد؟ یا نوعی افسون‌زدایی از جهان سنتی است که در آن وقت باید تکلیف دین و دایره معلومات و معارف آن را تبیین و تفکیک کرد.

در‌باره علم، مفهوم از علم، علم دینی به معنای خاص آن است، یا شامل تمامی علوم انسانی و اجتماعی می‌شود یا آن‌قدر وسیع می‌توان گرفت که شامل علوم طبیعی هم بشود و آن وقت، زمانی‌که بحث از اسلامی‌سازی دانش می‌شود، کدام بخش متأثر می‌شود؟

همین‌جاست که سکولاریسم هم باید باز‌تعریف شود. روزگاری سکولاریسم در‌باره مداخله‌نکردن نهاد‌های دینی در سیاست بود. به‌تدریج این امر به حوزه نظامات سیاسی و اجتماعی و حوزه‌های اندیشه‌ای آن آمد. مدعیان اسلامی‌سازی دانش، مخالفان خود را سکولار‌هایی می‌دانند که موافق اسلامی‌کردن دانش نیستند.

اگر کسی به مدرنیزاسیون باورداشته باشد، از دید این‌ها سکولار است؛ راهی که تقریبا و به‌نوعی همه جوامع اسلامی در‌حال طی‌کردن آن هستند و، اما این افراد، درنهایت مخالف آن‌اند.

یک وجه مهم پیدایش این جریان، آشتی‌دادن دین و علم است که دوره‌های مختلفی را طی کرد و جریان اسلامی‌سازی دانش، مرحله‌ای از آن به حساب می‌آید. دست‌کم سه مرحله در‌این‌زمینه هست؛ دورانی که علم جدید، بدون ادعای اسلامی‌سازی وارد دنیای اسلام شد، دوم دوره‌ای که سعی شد نشان داده شود که بسیاری از کشفیات علمی، از پیش در قرآن و متون دینی آمده بوده، و موریس بوکای دراین‌باره مطالبی در کتاب عهدین، قرآن و علم آورده است و حتی زمانی یک سخنرانی با عنوان «داده‌های فیزیولوژی و جنین‌شناسی در قرآن» در نوامبر‌۱۹۷۶ در پاریس داشت.

سوم دوره‌ای که پا فراتر گذاشته شده و جنبش اسلامی‌سازی دانش، در اصل شکل گرفته در اروپا و آمریکای شمالی، و بیشتر توسط مسیحیان نومسلمان یا شبه‌مسلمان مانند کربن، شکل گرفته است.

اسلامی‌سازی دانش؛ باید‌ها و نباید‌هادر این کتاب، در‌باره جنبش‌های اجتماعی‌سیاسی متأثر از این جریان گفتگو نشده است، در‌حالی‌که در مقدمه سعی شده است که نشان داده شود انقلاب اسلامی در مسیر جریان اسلامی‌سازی دانش بوده است.

همچنین در مقدمه سعی شده است نشان داده شود که در غرب، از قرن ۱۵ و ۱۶ در حوزه ادبیات و هنر، و در قرن هفدهم به بعد در علوم طبیعی، مسیر جدایی از آنچه به‌عنوان علم قدسی قرون میانه بوده، انتخاب شده و به این ترتیب، به‌صورت غیر‌مستقیم، جریان معاصر اسلامی‌سازی دانش، به‌عنوان احیا و بازگشت به آن تفکر تفسیر شده است.

البته که دکتر نصر هم که می‌توان گفت در‌میان این متفکران، مهم‌ترین است، مشابه همین باور‌ها را دارد. درواقع با تفسیر خود از علم در قرون میانه اسلامی، سعی در ایجاد جنبش نوینی دارد که می‌توان از آن با همین عنوان اسلامی‌سازی دانش یاد کرد.

نویسنده تأکید کرد که به‌هیچ‌روی نظر او بر این نبوده است که از پیش‌فرض‌ها یا دیدگاه‌های ارائه‌شده حمایت کند، بلکه صرفا تلاش کرده است تا گزارش و توصیفی از این جریان ارائه کند.

طبیعی است که درباره نصر مباحث زیادی مطرح شده، اما ویژگی این کتاب آن است که این مسیر را در‌قالب فرایند شکل‌گیری یک جریان فکری یا یک گفتمان که زاییده شرایط و مناسبات خاص اجتماعی و سیاسی و همزمان تأثیرگذار در آن است، آن هم بر‌پایه چند جریان مشابه و تا‌حدی متفاوت بحث کرده است.

در کتاب از موضع عبدالسلام، برنده جایزه نوبل در سال‌۱۹۸۷ به‌عنوان مخالف این جریان و با تأکید بر اینکه علم شرق و غرب و این دین و آن دین ندارد، یاد شده، اما طبیعی است که باید جریان مخالف را هم با تأکید بر منابعی که هست، در قالب یک پژوهش شناخت.

حداقل فایده مطالعه این کتاب، آشنایی با استدلال‌ها، تبیین‌ها و روش‌هایی است که رهبران این جریان در طول این پنج دهه در‌این‌باره به کار برده‌اند و برخی از آن‌ها، توسط نونویسنده‌های ایرانی به‌عنوان ابتکار و خلاقیت به کار می‌رود.

با شناخت این جریان‌ها، می‌توان به برخی از آثار و پیامد‌های این قبیل استدلال‌ها و روش‌ها در حوزه طب سنتی و اسلامی هم پی برد که مبدأ و مبنای آن‌ها کجاست. در حوزه سیاست هم، اسلامی‌سازی، آثار خاص خود را دارد که در دیدگاه شماری از این اندیشمندان مورد توجه قرار گرفته است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->