با گذشت چندماه هنوز التهاب کودتای ۲۸ مرداد نخوابیده بود و این ضربه کاری ورم داشت. شاه برای پذیرایی از نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا، آماده میشد و بریتانیا هم میخواست دوباره روابطش را با ایران آغاز کند.
مردم، اما دل خوشی از این دو دولت زیادهخواه نداشتند و مثل همیشه علاقهای برای پهن کردن فرش قرمز جلوی پای خارجیها در آنها دیده نمیشد. یکی دو روز قبل از ۱۶ آذر اعتراضات پراکندهای با حضور نمایندگان بریتانیا و آمریکا شکل گرفته بود که محوریت آن با دانشجویان و بازاریها بود. خبر دستگیری دانشجویان و فعالان سیاسی و منتقدان نیز مثل بنزین روی آتش بود. صبح روز ۱۶ آذر سال ۳۲ وقتی دانشجویان وارد دانشگاه شدند، تشخیص تفاوت یک مجموعه علمی و فرهنگی با یک مجموعه نظامی دشوار بود و سربازها با ادوات جنگی همه جا بودند.
ورود سربازها به یکی از کلاسها، مثل مشت اول، شد شروع یک درگیری تمام عیار و صدای گلوله و بوی خون دانشگاه را اشغال کرد. جماعت اعتراض داشتند و حکومت پاسخی جز گلوله نداشت و اینگونه بود که مهدی شریعترضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی، ۳ شهید آن واقعه تاریخی و نماد دانشجویان مبارز عدالتخواه و آزادیطلب شدند و برگی از تاریخ به نام دانشجو سند خورد.
هنوز هم دانشگاه علاوه بر جایگاه علمی، محور تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و میتواند رویدادهای تاریخی و ماندگاری را رقم بزند.
گذشته از این نباید از این حقیقت غافل شد که بخش مهمی از شخصیت یک جوان در دوران دانشجویی رقم میخورد. جایی که خرده فرهنگها متأثر از یک فرهنگ بزرگتر خواهند بود و نظریهها و دیدگاههای آدمی در بوته آزمایش و مواجهه با یک چالش تمام عیار قرار میگیرد که یکی از ابزارهای اصلی این روند، رسانههای داخلی دانشگاهی هستند.
در این میان اگر مطبوعات علمی را فاکتور بگیریم، نشریات دانشجویی، متأثر از جریان فکری خود، تلاش میکنند نقشی مانیفستی به خود بگیرند و حتی بر اتفاقات خارج از دانشگاه نیز سایه بیندازند. جلسهها و تریبونهای آزاداندیشی، مناظرهها و برخوردهای اجتنابناپذیر جریانهای مختلف، گواه پویایی فضای دانشگاه و تسلط دانشجو بر حوادث پیرامونی است و خود را محصور در محدوده دانشگاه نمیداند.
اما چگونه نشریات دانشجویی میتوانند خود را به فضای عمومی جامعه برسانند و در دایره بزرگتری عرض اندام کنند؟ اکنون بیش از ۴ هزار نشریه دانشجویی منتشر میشود که سهم محسوسی از فضای عمومی مطبوعات کشور ندارند و به نظر میرسد هنوز نتوانستهاند پنجرهای به خارج از دانشگاه برای خود باز کنند.
اینکه هر نشریه چه سهمی در فضای نشریات و روزنامههای عمومی همسو با خود دارد، نیازمند بررسی بیشتر است، اما ملاحظات عینی و کلی نشان میدهد این رسانهها چندان به چشم نمیآیند درحالیکه میتوان حساب ویژهای روی قلم، خلاقیت و تفکر بهروز دانشجو باز کرد. اگرچه این تعامل باید بهصورت دوطرفه شکل بگیرد، اما قطعا قدم اول را باید نشریات دانشجویی بردارند. حتی نشریات علمی و تخصصی میتوانند با یافتن جامعه هدف مناسب، مسیر جدیدی به روی خود بگشایند.
نتیجه اینکه نشریات دانشجویی میتوانند پلی مستحکم میان دانشگاه با صنعت، اجتماع و فرهنگ باشند و حوزههای مختلف را تحتتأثیر خود قرار دهند.