به گزارش شهرآرانیوز؛ حجتالاسلام سید زهیر مجاهد فعال فرهنگی مهاجران افغانستانی در مشهد در صفحه اینستاگرام خود روایتی از حال این روزهای «حاج ناظر ابراهیمی» خادم حضرت امام در نجف نوشته است:
دهه چهل شمسی است و حاج ناظر ابراهیمی یک نانوای درجه یک در نجف است.
یک روز شیخ فاضلی(از علمای افغانستانی مقیم نجف) به نانوائی میآید و به حاج ناظر میگوید؛ برای بیت آیتالله خمینی یک فرد مطمئن نیاز داریم که تمام کارهای منزل و بیرون را انجام دهد..
آن شب تا صبح حاجی بین درآمد و آسایش دنیا و تهدید و خدمت در بیت امام مردد بود تا اینکه صبح به شیخ فاضلی خبر داد؛ میآیم و خادم امام میشوم.
چند سال گذشت و حاجی به معتمدترین فرد نزد بیت امام تبدیل شده، حالا علاوه بر استقبال از مهمانان دفتر، خودش به اندرونی میرود و مستقیم از مادر آقا مصطفی سفارشات را میگیرد.
حاجی سختی دنیا را انتخاب کرده بود و بالاخره در یک روز گرم نجف ماموران استخبارات عراق به سراغش میآیند و...
تکمله؛
چند سال قبل با مسئول وقت حوزه هنری مشهد درباره حاج ناظر صحبت میکردیم که ایشان گفتند برویم و اگر شد کتابی از خاطرات خادم افغانستانی امام بنویسیم(که تا به امروز نشده)، آن روز به عنوان راه بلد دوستان را به منزل حاجی در گلشهر بردم، ساعتی به گفتگو با حاجی گذشت و در لحظه خداحافظی حاجی گفت؛ شمارتونو بدید که اگه کاری داشتم زنگ بزنم... دوستان به من نگاه کردند و گفتند؛ شماره این آقا سید رو بگیرید، هرکاری داشتید ایشان به ما میرسونن
از آن روز شماره من در گوشی حاج ناظر به اسم حوزه هنری ثبت شد و هر از گاهی زنگ می زد و درد و دل می کرد تا اینکه هفته قبل تماس گرفت، اینبار پسرش بود و گفت؛ حال حاجی خوب نیست
به یک ساعت نکشید که کنار حاجی رسیدم، صورتش به شدت زرد بود، هنوز حاجی تصور میکرد با یکی از مسئولان ایرانی صحبت میکند(یقین دارم فرق مسئول حوزه هنری با استاندار را هم نمیدانست)، شمرده شمرده و بی حال حرف میزد، احساس کردم میخواهد چیزی بگوید تا اینکه گفت؛ یک خواهشی از شما دارم
یک لحظه بدنم سرد شد، قدیمیترین خادم امام که در قید حیات است از من چیزی بخواهد، با لکنت گفتم؛ بفرمایید.
می دانستم از کارافتاده شده، میدانستم دفترچه بیمه ندارد، میدانستم سالهاست قلبش برای یک زیارت نجف و کربلا پر میزند، می دانستم...
اما حاجی گفت؛ این پسرم مهدی است، چند سال است یک ماشین خریده و هرجا رو زدم نتوانستم برایش یک گواهینامه رانندگی بگیرم، آرزو دارم مرا تا مرقد امام ببرد...
از منزل حاجی بیرون آمدم، تمام مخاطبین تلفنم را مرور کردم اما کسی را نیافتم که تقاضای این خادم امام را به او برسانم، دست به قلم شدم تا شاید دلی شاد شود.
حاج ناظر فردا زیر تیغ جراحی میرود
برایش دعا کنیم