شاید تلخترین خبری که این روزها شنیدیم، این خبر باشد: «سکته یک روزنامه نگار به خاطر افزایش اجاره خانه».
خانوادههای آبرودار زیادی این روزها مستاصل شده اند. دو لبه قیچی این روزها برای قشر زیادی از مردم، ازطرفی چندبرابر شدن قیمتها و ازسوی دیگر افزایش اعجاب آور اجاره بهاست و در این میان، از این خبر نباید تعجب کرد که مستاجری در این تنگنا دق کند و بمیرد؛ البته این خبر اول باید خواب را از چشم مسئولان و دولت مردان بگیرد که فقط آنها در این شرایط، بعد خدا، میتوانند به داد این قشر ضعیف برسند و در گام دوم خود ما مردم هستیم که باید حال هم را درک کنیم.
این طور گمان نکنیم مایی که صاحب خانه هستیم، هر قیمتی که خواستیم، میتوانیم روی ملک خودمان بگذاریم و اینکه وضع اقتصادی مستاجر، اصلا ربطی به ما ندارد. خیر، این دنیا دنیای رابطه هاست. این دنیا، دنیای تأثیر و تاثرهاست. همه چیز در این دنیا به همه چیز ربط دارد.
محنت این مستاجر به ما ربط دارد و بی شک اگر به آن بی توجه باشیم، این محنت به خود ما برخواهد گشت. اگر صاحب خانه از محنت مستاجر، بی غم باشد، علاوه بر حس بدی که از این وضعیت غیرانسانی خواهد داشت (که گفت: تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی) در بالاوپایین کردنهای این دنیا، جایی دستش را زیر ساطور دیگری خواهد دید که این دنیا دار انعکاسها و مکافات است.
البته انصاف چیزی است که باید از دوسو باشد. صاحب خانه هم وقتی میبیند قیمت کالاها در زمان کمی چندبرابر میشود و بهای خانه او نیز در این بین افزایش مییابد، حق دارد به فکر افزایش اجاره بها باشد تا هم خودش بتواند از پس مخارج زندگی بربیاید و هم قیمت خانه اش را در میزان اجاره بها رعایت کرده باشد، اما همه این حرفها یک قید دارد که جدا از وظیفه دولت که باید بر قیمتها نظارت کند، چه قیمت کالاها و چه قیمت اجاره ها، خود صاحب خانه هم باید در این میان سهمی برای انسانیت درنظر بگیرد و سرمایهای از انسان دوستی و مروت برای خودش اندوخته، از این فرصت استفاده کند و آبرویی در پیشگاه خدا با رحم کردن به بندههای او برای خودش بخرد که در احادیث ما وارد شده است: خداوند بهشت خود را خانه کسی قرار میدهد که خانه اش را از بندگان نیازمند او دریغ نکند.
باید از این نظر هم به ماجرا نگاه کرد که در زندگی کوتاه دنیا، صاحب خانه شدن فرصتی است که خداوند دراختیار بندگان خودش قرار میدهد تا از این امتحان هم سربلند بیرون بیایند و با رعایت حال مستاجر و انصاف و جوانمردی، توشهای برگیرند و دلی را شاد کنند.
البته باز باید تاکید کرد که درکنار بیان این موضوعات زیبای انسانی و اخلاقی، دولت نیز باید به وظیفه خود عمل و کم کاریهای خویش را در این وضعیت جبران کند؛ چون مالک و مستاجر هر دو در بحران گرانی که امروز در جامعه ما وجود دارد، متضرر هستند، اما قشر دوم که ضعیفتر است، در این وضعیت سخت، صدمات بیشتری را متحمل میشود که گاهی این صدمات، جبران ناپذیر خواهد بود.
در پایان باید تکرار کنم که برای ما، در هر شأن و موقعیتی که هستیم، بعد از ایمان به خدای یکتا، هیچ چیز در این دنیای زودگذر که هر لحظه ممکن است برای ما تمام شود، بالاتر و زیباتر از شاد کردن دلی محزون و مهرورزی به بندگان آبرودار خداوند و رفع گرفتاری از خلق خدا نیست که گفته اند: «صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند/ کز کار خلق یک گره بسته وا کند».