هدی جاودانی|شهرآرانیوز؛ سال گذشته زمانی که عبدالرزاق گورنه دهمین کتابش، «زندگی پس از مرگ» را منتشر کرد، ویراستار او معتقد بود که کتاب به اولین رمان پرفروش او بدل خواهد شد. باوجوداینکه منتقدان ادبی نقدهای درخشانی در باب این رمان منتشر کردند، «زندگی پس از مرگ» مخاطبان زیادی پیدا نکرد.
«زندگی پس از مرگ» که قساوت حکمرانی استعماری آلمان بر شرق آفریقا را به تصویر میکشید، سپتامبر۲۰۲۰ در لندن منتشر شد و طولی نکشید که از آن بهعنوان یک شاهکار ادبی یاد شد. اما رمان در جذب مخاطبان گسترده ناکام ماند و برخی بر این عقیده بودند که شاید هیچگاه موعد شهرت گورنه فرانرسد.
یک سال بعد اما، بالأخره موعد شهرت گورنه فرارسید. شهرتی که در نگاه خود او غافلگیرکننده و بیش از انتظار بود. عبدالرزاق گورنه سال۲۰۲۱ برای «نوشتههای دلسوزانه، نافذ و قاطع خود در مواجهه با اثرات استعمار و سرنوشت پناهجویان در محاصره فرهنگها و قارهها» برنده نوبل ادبیات شد و نامش در کنار بزرگان ادبیات جهان، کسانی مانند مارکز، کامو و فاکنر قرار گرفت. او پس از تونی موریسون (۱۹۹۳)، اولین سیاهپوست برنده نوبل ادبیات بود.
خبر برد نوبل ادبی گورنه در سراسر جهان پیچید. ناشران سرمایهگذاری روی آثار او را آغاز کردند. حق چاپ رمانهای گورنه در بیش از ۳۰ کشور خریداری شد. همزمان با اقدام ناشران، مخاطبانی که تازه با نام گورنه آشنا شده بودند و اشتیاق خواندن آثارش را داشتند، مقابل کتابفروشیها صف کشیدند. این در حالی بود که هنوز نسخههای کاغذی کتابهای گورنه دردسترس نبودند. حتی نسخههای الکترونیک و صوتی کتابهای او نیز ناموجود بودند.
شناخت ناچیز مخاطبان از گورنه و استقبال کمشان از آثار او باعث شده بود که عناوین متعددی از آثار او در انگلیس و آمریکا موجود نباشد. علاوهبراین، شهرت ناگهانی گورنه و استقبال ناگهانی خوانندگان از آثار او، ناشران را غافلگیر کرده بود و آنها نتوانسته بودند فرایند چاپ و پخش نسخههای جدید آثار گورنه را در زمانی اندک سپری کنند و کتابها را بهموقع به دست مخاطبان برسانند.
شاید بتوان گورنه را یکی از ناشناختهترین برندگان نوبل ادبیات در سالهای گذشته دانست. او بیش از نویسندگی به پژوهشگری در فضای آکادمیک شناخته میشد. زمانیکه خبر دریافت جایزه نوبل او پیچید، فقط حدود سه هزار جلد از کتابهایش به فروش رفته بود؛ آماری که برای هیچ نویسندهای مثبت به شمار نمیرود. اما مسئلهای که گورنه را متمایز میکند، این است که او به زبان انگلیسی مینوشته و نه به زبان مادریاش، سواحلی. همچنین، باوجودآنکه به ادبیات و زبان انگلیسی تعلق داشته، باز هم بین انگلیسیها ناشناخته مانده است.
اما این همه ماجرا نیست. بهمحض اعلام نام گورنه بهعنوان برنده نوبل ادبیات، این سؤال مطرح شد که چرا گورنه و ادبیات آفریقا در میان ملت عربزبان نیز کمتر شناخته شدهاند. در پاسخ به این سؤال انگشت اتهام، ناشران و فضای آکادمیک عرب زبان را نشانه رفته بود که در معرفی تلاشهای نویسندگان آفریقایی به مخاطبان عرب اهمال کرده بودند.
درباره گورنه، بهطور خاص به این دلیل چنین سؤالی مطرح شده بود که او اگرچه متولد زنزیبار بود، تباری عرب داشت و در طول عمر کاریاش همواره با مردم عربزبان اظهار همبستگی و به آنان ادای دین کرده بود. اما علیرغم تبار عرب گورنه، همبستگیاش با مسائل مردم عربزبان و علایق آکادمیکش به این حوزه، آثار او بهندرت به دست مخاطبان عرب رسیده است؛ بنابراین تعجبی ندارد گورنهای که در وطن خود بیگانه مانده است، هنوز در ایران نیز ناشناخته مانده باشد. از میان ده اثر منتشرشده گورنه در دنیا، فقط دو اثر «خاطره کوچ» و «ضیافت سکوت» او بهتازگی در ایران به فارسی منتشر شده است.
گورنه متولد ۱۹۴۸ زنزیبار در شرق قاره آفریقاست. او حدود هجدهسالگی بهعنوان پناهنده به بریتانیا میرود. گورنه که تباری عرب داشته، در طول انقلاب ۱۹۶۴ وادار به فرار از زادگاهش میشود و بهجز در سال۱۹۸۴ و برای دیدار پدرِ در بسترِ مرگش، هیچگاه به وطن بازنمیگردد. در دانشگاه لندن مدرک تحصیلیاش را کسب میکند و تا دوران بازنشستگیاش، بهصورت تماموقت صاحب کرسی استادی انگلیسی و ادبیات پسااستعماری در دانشگاه کنت بوده است.
سکونت گورنه در انگلیس با دورهای طولانی از فقر و بیگانگی همراه میشود، تا جایی که به گفته خودش احساس میکند باید درباره خیلی چیزها حرف بزند. پستیبلندیهای زندگی گورنه در سراسر رمانهایش انعکاس یافته است؛ داستانهایی که آمیخته به مضامینی مثل تعلق، فقر و جستوجو برای تحول است و در بستر کشورها، قارهها و هویتهای متعددی اتفاق میافتد.
رمانهای خودزندگینامه عبدالرزاق گورنه مروری بر تلاش زنزیبار برای رسیدن به استقلال و همگی حاوی پرسشی مشترکاند: ما چگونه گذشته استعماری را به یاد میآوریم که عامدانه از حافظه تاریخیمان پاک شده است؟
گورنه از زمان ورود به لندن در دهه۱۹۶۰، هنگامیکه زنزیبار درگیر آشوب بود، بیوقفه میراث غمانگیز استعمارگری و کشمکشهای پناهجویی و بیگانههراسی در بریتانیا را کاوش کرده است. او همانند بسیاری از شخصیتهای رمانهایش، معنای تبعید، پذیرفتهشدن و پسزدهشدن، شادمانی ترک حکومت مستبد و همزمان عزاداری برای وطن را بهخوبی درک میکند.
گورنه ویژگیهایی دارد که او را از دیگر نویسندگان معاصر شرق آفریقا متمایز میکند. او اولین رمانش، «خاطرات کوچ»، را در سال۱۹۸۷ منتشر کرد و پس از آن ۹ اثر دیگر نیز به انتشار رسانده است. در میان این آثار، «بهشت» (۱۹۹۴) و «کنار دریا» (۲۰۰۱) پیش از این نامزد دریافت جایزه بوکر شدهاند.
رمانهای گورنه بهطرزی عمیق و موشکافانه مفاهیمی مثل جدایی و فاصله، خیانت در روابط و گریزهای بیرحمانه به گذشته ازدسترفته را میکاوند. آثار او هرکدام، نکتهای نو، جنبهای پنهان و پردهای متفاوت از خیانت به خود را فاش میکنند.
علاوهبراین، گورنه در طول سه دهه گذشته نویسنده انگلیسیزبانی بوده است که تانزانیاییها و زنزیباریها بهمعنای وسیعتر «چشمانداز ادبی جهان اقیانوس هند» را کندوکاو میکرده است. این مختصات درونمایه مهاجرت (اجباری) به غرب را در آثار گورنه شکل میدهد.
همزمان گورنه نویسندهای است که همواره توانسته است سنتهای بومی ادبی و تاریخی سواحلی ازجمله مناطق عرب زبان و اسلامی قرن نوزدهم میلادی را کاوش کند. این تلاشها، در کنار آرشیوی از تاریخ استعمار در آثار او حضور پررنگی دارند.
آثار جدید گورنه، مانند «زندگی پس از مرگ» (۲۰۲۱)، آشکارا ابعاد تاریخی زادگاه گورنه را به تصویر میکشند. حالآنکه، آثار قدیمیتر او بهطرز وسواسگونهای مفاهیمی مانند مهاجرت و فقدان را ترسیم میکنند که همواره به مضامینی مثل تظاهر، دروغهای آشکار و فریبکاری در قهرمانهای داستانهای او گره خوردهاند. بهعبارتدیگر، اینها همگی زاده مهاجرت، آوارگی و بیگانگیاند و راهبرد بقای شخصیتها را شکل میدهند.
گورنه بهطرز خارقالعادهای از تکنیک پنهانسازی واقعیت از شخصیتها و آشکارساختن آن بر مخاطب در داستانهایش استفاده میکند. این تکنیک در دو سطح کوچک، اختلافات و کشمکشهای خانوادگی و بزرگ، تحولات اجتماعی استعماری بیرحمانه در داخل و خارج از کشور، در داستانهای او پیاده میشود. به عبارت دیگر، گورنه وضعی را به تصویر میکشد که یادآور زنزیبارِ دوران جوانی اوست.
منابع: فرانتلاین، نیویورکتایمز، پوینتمگ، کانورسیشن، فایننشالتایمز، گاردین، آیریشتایمز