سعیده ساجدی نیا - راسته فروشگاههای کلاه و شال گردن آن قدر سوت و کور است که فکر میکنی صبح یک روز تعطیل است و احتمالا مغازهها تعطیل اند! با این حال به سمت اولین فروشگاه در بازار شال و کلاه فروشهای دور میدان میرزاکوچک خان میرویم. چهارپنج نفری داخل مغازه هستند. به هوای این که مشتری اند، منتظر میمانیم تا صحبتشان تمام شود. یکی از آنها که سنش از همه بیشتر است، جلو میآید و میگوید: بازار هم مثل هوا سرد است و خبری از کاسبی نیست. ۲ روز پیش ۲ کارتن و یک کیسه بار برایمان آورده بودند که کرایه این مسیر قبل از گران شدن بنزین ۲۰ هزار تومان بود، اما حالا کمتر از ۵۰ هزار تومان نمیگیرند! برعکس سال گذشته که قیمت نخ بالا رفت، امسال هنوز تغییری اعلام نشده است، اما میگویند: «نخ نیست.»
جالب اینکه بیشترافراد این صنف به صورت موروثی وارد این کسب و کار شده اند و پدر و پدرجدشان هم کلاه و شال گردن فروش بوده اند.
میگوید: ۲۵ سال است که کارم همین بوده است و از اولین کاسبهای این صنف بودم که به چین رفتم و کلاه و شال گردن وارد کردم، اما الان مدت هاست که از جیب و پس اندازمان هزینه میکنیم و به زور داریم خودمان را میچرخانیم!
در این صنف باید استخواندار باشی
دوری در مغازه میزنیم، تنوع جنس و رنگ چشم نوازی میکند، اما چند درصد این اجناس ایرانی است؟ میگویند: ۶۰ درصد کارهای زمستانی مان ایرانی و ۴۰ درصد خارجی است، اما مشکل اصلی، کارهای تابستانی است که تنها قادر به تولید ۱۰ تا ۱۲ نوع هستیم و ۹۰ درصد بقیه خارجی است و حالا اجازه واردات هم نداریم. نباتی درباره علت پایین بودن تنوع میگوید: توان دوخت بعضی کارها را به دلیل نداشتن دستگاهها و چرخهای مورد نیاز در کشور نداریم. از طرفی اجازه وارد کردن آن قالبها و چرخها را هم به ما نمیدهند. میدانید که وقتی امکانات باشد، فرصت اشتغال زایی برای چندین نفر دیگر هم فراهم میشود و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، مطمئن باشید سال دیگر یکی یکی باید در مغازهها را ببندیم.
مسئله دیگری که نباتی به آن اشاره میکند، این است: در صنف ما باید قوی و استخون دار باشی، اگر ضعیف باشی و سرمایه درست وحسابی نداشته باشی، نمیتوانی دوام بیاوری و خیلی زود از گردونه رقابت خارج میشوی! کالاها را را نقدی میخریم، اما چون مردم توان خرید ندارند، چکی میفروشیم و تا اصل پولمان برگردد، ۸، ۹ ماه طول میکشد! در این میان کارهای خارجی فقط ۲، ۳ ماه طول میکشد تا به دستمان برسد! به این ترتیب در شرایطی که همه هزینهها چند برابر شده است، دخل ما نسبت به یکی دو سال گذشته یک سوم کاهش یافته است. از نظر مواد اولیه و رنگ و نوع نخی که میخواهیم خیلی در مضیقه هستیم و واقعا اذیت میشویم. وقتی میخواهند جنسی را گران کنند، با این ترفند شروع میکنند تا مجبور به خرید از واسطهها و دلالان شویم! در فصل کار ما میگویند: «باید صبر کنید» و کار ما به گونهای است که اگر زمان و موعد فروش را از دست بدهیم، ضربه میخوریم. هنگام خداحافظی میگوید: ما هر روز خداخدا میکنیم که هوا سرد و سردتر شود، شما هم دعا کنید برف ببارد، بلکه بازار ما هم رونق بگیرد.
تنها ۲ تا ۳ ماه در سال بازار داریم
به مغازه دیگری میرویم که پسر جوانی آن را مدیریت میکند. بی حوصله به نظر میرسد. علت را که جویا میشویم، سر درددلش باز میشود. از فصلی بودن کارشان سخن میگوید و اینکه تنها مدتی کوتاه در طول سال بازارشان اندکی گرم میشود. احقبین میگوید:در آستانه سرد شدن هوا نهایتا ۲، ۳ ماه برای فروش کلاه و شال گردن و... وقت هست و بقیه ایام هیچ.
اجناسی که جور نیست
موضوع دیگری که حق بین، فروشنده جوان به عنوان چالش پیش روی این صنف مطرح میکند، نبود نخ و مواد اولیه به ادعای کارخانههای تولیدکننده است. میگوید: ۴، ۵ سال پیش که واردات آزاد بود، کارخانهها به مرز ورشکستگی رسیده بودند و هیچ کس نخ نمیخرید، به همین دلیل حاضر بودند حتی با چکهای شش ماهه تا یک ساله هم نخ بفروشند، اما حالا که جلوی واردات گرفته شده است، نخِ کیلویی ۲۵ هزار تومان را امسال ۶۵ هزار تومان -آن هم به صورت نقدی- خریدیم. این در حالی است که همه رنگها هم نیست و یک «کاتالوگ» میدهند و تنها از میان همان رنگها حق انتخاب داریم. مثلا یک نمونه کلاه و شال گردن دادیم به بافنده ببافد که در آن از ۳ رنگ طوسی، سورمهای و قرمز استفاده شده بود. اشتباهی که رخ داد این بود که بافنده همه نخ موجود را کلاه تولید کرده بود و وقتی نوبت به شالها رسید، نخ کم آمد، پیگیر شدیم که از کارخانه بخریم، گفتند یک رنگ را دارند، اما رنگ قرمز و طوسی موجود نیست و به این ترتیب ۵۰۰ کلاه بدون شال گردن ماند و ضرر بدی کردیم، زیرا مشتریها بیشتر «ست» کلاه و شال گردن را میخرند.
اینها معضلات تولید است و فقط شعار حمایت از تولید ملی را میدهند، اما در عمل چیزی نمیبینیم و اضطراب کسبه هر روز بیشتر میشود. الان قیمت یک ست ساده کلاه و شال گردن ۸۰، ۹۰ هزار تومان است و نسبت به قبل ۲، ۳ برابر افزایش داشته است. این در حالی است که نوع و رنگ بعضی ستها بر اساس مُد فصل است که وقتی زمان فروش از دست میرود، دیگر متقاضی ندارد. سال قبل مقداری ست کلاه و شالگردن داشتیم که همین اتفاق برایش افتاد و با وجود اینکه به زیر قیمت ۳ سال پیش حاضر به فروش شدیم، باز هم در انبار ماند. از این مغازه هم بیرون میآییم و نگاهی به دور و اطراف میکنیم. انگار کمی ترددها بیشتر شده است و در برخی مغازه ها، یکی دو مشتری به چشم میخورد. به سراغ یکی دیگر از فروشندگان میرویم که یک مشتری در حال چک و چانه زدن با او بر سر تخفیف خرید یک جفت دستکش است. قیمت دستکش ۷۵ هزار تومان است که مشتری میخواهد ۷۰ هزار تومان بابتش پرداخت کند، اما صاحب مغازه میگوید: سودش همین میزان است و از او میخواهد بیشتر از این اصرار نکند. صاحب مغازه پس از راه انداختن کار این مشتری میگوید: بازار سرد است، مردم قدرت خرید ندارند.
از او درباره انگیزه ماندن و مقاومت در این شرایط میپرسیم، میگوید: از یک معتاد پرسیدند: چرا ترک نمیکنی؟ گفت: «من آلوده شده ام»؛ حالا وضعیت من و امثال من که از کاسبهای قدیمی هستیم، همین است و اگر بخواهیم جمع کنیم، متضرر میشویم و بیشتر همکاران مجبور به تحمل شرایط و کمبودها هستند که طلبکاران دلگرم باشند و منتظر تسویه حساب بمانند! نداشتن ثبات در قیمتها بزرگترین ضربه را هم به مشتری میزند و هم کاسب؛ نمیتوانیم برنامه ریزی کنیم. شب میخوابیم و صبح بیدار میشویم همه چیز به هم ریخته است و این وسط آدمهای ضعیف و متوسط پایمال میشوند.
کارخانهها مواد اولیه ندارند!
«بازار سرد است، زیرا کارخانهها مواد اولیه ندارند و با مشکلات زیادی بابت جور کردن رنگ بندیها دست وپنجه نرم میکنند.» این را محمدرضارضایی انصاری، رئیس اتحادیه تولیدکنندگان تریکو، کشباف و جوراب مشهد میگویدو ادامه میدهد: فصل فروش لباسهای گرم و کلاه و شال گردن الان است که متأسفانه بازار رونقی ندارد و حتی میتوان گفت تعطیل و کار متوقف است!
در ادامه به سراغ مدیر بازرسی و نظارت اصناف استان خراسان رضوی میرویم. امیر دلداری با اشاره به برگزاری کارگروه حمایت از تولید طی یک ماه گذشته، میگوید: در این نشست که با حضور تولیدکنندگان و اتحادیهها برگزار شد، تأکید شد که اتحادیهها هرگونه کاهش عرضه، کمبود و مشکلات بازار را به اتاق اصناف گزارش کنند و چنانچه گزارشی در این باره به دست ما برسد، پیگیری و اقدام میشود.