کنکور برگزار شده و اعلام نتایج و فرایند انتخاب رشته در پیش است. حواسمان باشد به استعداد بچه ها. در همان مسیری کمکشان کنیم که ظرفیت و توانایی دارند نه اینکه به اجبار آنان را به سمتی بکشیم که خود میخواهیم. آن هم بدون توجه به استعداد و خواست خودشان. درست دیدم این نگاه را که فردی با امضای «کنجد» توئیت کرده بود که: «اگه فکر میکنین بچههایی که به دنیا میارین مسئول رسیدن به خواستههای شما هستن، بچه دار نشین. برنامه نویسی یاد بگیرین و برای یه ربات، کاری رو که باید بکنه، تعریف کنید.»
قرار نیست بچهها تحقق دهنده آرزوهای ما باشند یا نقشی را به عهده بگیرند که ما خود از انجام آن عاجز مانده ایم. خداوند به هر فرد استعدادی داده است که باید آن را شکوفا کند. کشاندن فرزند به سوی دیگر عملا بی توجهی به ظرفیتهای خدا ساخته است. دور از ذهن نیست اگر این را یک نوع کفر بدانیم. مگر نه اینکه معنای کفر پوشاندن است.
خب، اینجا هم به نوعی داریم استعداد فرد را دفن میکنیم. این هم متأسفانه بسیار اتفاق افتاده است بی آنکه بتواند ظرفیتی که از نو میخواهیم برایش تعریف کنیم را فعال کند.
وقتی تب طب و پزشکی گرم بود، خانوادهها با اصرار فرزندان خود را به آن سو میبردند حال آنکه طرف مثلا استعداد فنی داشت و میتوانست یک مهندس درجه یک شود، اما به جبر خانواده پزشکی را انتخاب میکرد. دیگری میتوانست یک نویسنده عالی بشود، اما حکم خانواده نه انسانی که تجربی خوانی و پزشکی بود و... او هم استعدادش دفن میشد بدون اینکه استعداد دیگری شکوفا شود. میشدند پزشک، اما از طبابت بیزار! مدرک پزشکی داشتند، اما شم و درک پزشکی نداشتند.
معلوم بود که در این کار موفق نمیشدند. توفیق که نباشد، امید تعالی در کار که نباشد، آدمی فرو میریزد حتی اگر دکتر شده باشد. به استعدادها توجه داشته باشیم. ظرفیتها را بشناسیم. متناسب با این دو فرزندان خود را در ادامه راه توسعه استعداد شان همراه شویم. بچهها انتخاب رشته در پیش دارند. به آنها آرامش بدهیم. تکریمشان کنیم و متناسب با استعداد شان توقع را تنظیم کنیم. از مقایسه با این و آن جدا بپرهیزیم که عواقب زیان باری دارد. اعتماد کنیم و حمایت. این بهتر است.