شما را نمیدانم، ولی دبیرهای ادبیاتی که من در طول دوران تحصیلم داشتم همگی تمام اشعارعاشقانه شعرای قدیم از جمله حافظ و سعدی را یک عشق غیرزمینی و آسمانی میدانستند، البته حق هم داشتند اشعار این شعرا آن قدر زیبا و دلربا هستند که آدم حیفش میآید بگوید این اشعار درباره عشق زمینی بودند! یک نکته جالب در اشعار عاشقانه سعدی وجود دارد و آن این است که هر ابراز عشق و محبتی به معشوقش کرده است، یک مضمون طنز هم داخلش دارد.
یک جایی سعدی مدعی است که به قول ما امروزیها حلال و حرام سرش میشود، ولی وقتی این بیتش را میخوانیم، میبینیم حلال و حرام این شاعر قرن هفتمی با حرام و حلال ما ۱۸۰ درجه تفاوت دارد:
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم/شراب با توحلال است و آب بی تو حرام سعدی در تعریف و تمجید از معشوق و به دست آوردن دل او واقعا هنرمند است و اول به معشوقش میگوید: توی آینه خودت رو ببین که چقدر زیبایی، ولی بلافاصله در مصرع بعدش میگوید: اصلا ولش کن، تو اگر خودت را ببینی دیگه به ما نگاه هم نمیکنی:
تو در آینه نگاه کن که چه دلبری و لیکن/تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد! سعدی در اشعارش هیچ گاه خطاب به معشوقش نمیگوید: چرا این کار رو کردی و همیشه حق را به محبوب خود میدهد، حتی اگر معشوق بخواهد سعدی در رسیدن به او ناکام بماند.
اگر مراد توای دوست بی مرادی ماست/مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
سعدی حتی اگر خودش با کسی غیرمعشوق خودش بوده باشد هم میتواند دلیل بیاورد و بگوید: اگر پای کس دیگری در میان است فقط زبانی بوده، ولی عشق من و تو متفاوت است و برآمده از دل و جان است.
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم/همه بر سر زبانند و تو در میان جانی!
ابیات عاشقانه و در عین حال طنز سعدی بسیار هستند. خلاصه اینکه فن بیان سعدی خیلی عالی بوده است و به قول امروزیها از آنهایی است که مار را با زبان خوش از سوراخش میکشد بیرون!