امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - هرچه تلاش کنیم، بازهم نمیتوانیم عمق تأثیری را که حسین (ع) با خونش بر انسانیت گذاشت، درک کنیم. آدمهای بعد او، وظیفه سنگین رساندن پیامی را که او با قربانی کردن جان خود و یاران و خانواده اش به بشر آموخت، تا ابد بر دوش خواهند داشت؛ موضوعی که فراتر از تحمل یک انسان یا جمعی از آنان است و مربوط به کل بشر میشود؛ فریادی که تا ابد پژواک دارد که «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید».
برای رساندن این پیام که ذیلش را حسین (ع) با خونش امضا کرده است، هر کسی به فراخور حال و توانش قدمی برمی دارد. در این بین، هنرمندان و متولیان هنری نیز وظیفهای دارند که برای انجام آن تلاش میکنند. در همین راستا هنرمندان، این بار در حرکتی هماهنگ، گردهم آمدند تا با شرح آن اتفاق، به زبان و قلم و رنگ، به سبک خودشان برای امام حسین (ع) عزاداری کنند.
برپایی این همایش رنگ و قلم و آوا، نیز با آستان قدس رضوی و در نگارخانه رضوان بود؛ اتفاقی که درحقیقت با نیتی خیر و بسیار خوب و اصیل برگزار شد، ولی جای بسیاری نکات در این میان خالی بود. این رویداد میتوانست با هماهنگی بیشتر و فکر بهتر برگزار شود. «تماشایسرو» نمایشی بود که به تنهایی میتوانست بار هنری و فرهنگی قیام عاشورا را در مقیاس یک شهر بردارد، اما در سایه اطلاع رسانی ناقص، در انزوا و به دور از چشم بقیه آدمها برگزار شد. در این نوشتار، گزارشی آماده کرده ایم از سه روز برگزاری نمایشگاه پوستر محرم «تماشای سرو». امیدواریم به عشق اباعبدا... (ع) این نمایشگاه در سالهای بعد هم ادامه پیدا کند و مردم عادی نیز بتوانند از آن استفاده کنند.
قرار بود راس ساعت ۶ عصر به گواهی اعلانی که چند روز پیش ازرویداد منتشر کرده بودند، در نگارخانه رضوان، مراسم پرده خوانی برگزار شود؛ یک نمایش محزون و اصیل ایرانی که شبیه به آن را در اصفهان، شیراز، یزد و تهران دیده بودم. پرده خوانی به عنوان یک آیین سنتی در ایران جایگاهی رفیع دارد و تلفیقی از هنرهای نقاشی قهوه خانه ای، ادبیات، نمایش و موسیقی است که با عشق به اهل بیت (ع) برگزار میشده است.
تصویری که در ذهن از این مراسم داشتم، آیینی بود که به همان شکل سنتی در گذشته، با تلفیق شیوههای امروزی اجرا میشد و مردم عادی زیادی هم در آن شرکت میکردند؛ مراسمی که در آن، سالنی مملو از صندلی باشد یا مردم دور پردهای که قرار است نقالی حول آن اجرا شود، حلقه زده اند؛ چون درحقیقت این طور پرده خوانی ها، برای مردم عادی است؛ کسانی که فرصت تماشای این همه هنر را در یک محیط ندارند و با این شکل و شیوه، میتوانند با شکل عزاداری هنرمندان همراه شوند.
هنوز ۱۰ دقیقه به ساعت۶ مانده بود که تماشاگران اندکی برای حضور در مراسم آمده بودند. در سالن علاوه بر پرده اصلی، چند تابلوی تصویرسازی با مضامین عاشورایی که با چاپ سیلک روی پارچه منقش شده بودند، دو اثر از مرحوم استاد حمیدی هم وجود داشت که در گوشهای خلوت از نگارخانه نصب شده بود. موضوع تابلوها وقایعی از تاسوعا و عاشورای حسینی است که به شیوه نقاشی قهوه خانهای کار شده بود. به هرحال مخاطبان اندک و جمعی از عکاسان و خبرنگاران، یکی یکی از راه رسیدند و مراسم با تاخیر، در ساعت۶:۴۳ شروع شد.
در تمام این مدت هم «مرشدعبداللهی» با لباس سنتی و کلاهی نمدی که رویش را با نام مطهر ائمه و شعر تزیین کرده بود، جلوی پرده اصلی ایستاده و به اجرای برنامه پرداخت. مراسم پرده خوانی چیزی حدود ۱۵دقیقه طول کشید و بعد آن، همهمه مصاحبه و صدای خبرنگاران، سالن را فراگرفت. پس از فروکش کردن همهمه، ذکر مصیبت و روضهای خوانده شد. در طول این مراسم، به این موضوع فکر میکردم که بهتر بود قبل از برگزاری چنین نمایشگاههایی، از تجربه موفق دیگر شهرها هم استفاده میکردند. تحقیق در این طور مواقع به بهتر برگزار کردن چنین آیینهای اصیلی کمک میکند. خراسان، اصفهان، یزد و تبریز از پیشروهای این سبک عزاداری بوده اند.
چه ایرادی داشت که از مدتها قبل برای برگزاری این نمایشگاه، برنامه ریزی و با شهرهای دیگر ارتباط برقرار و از تجربیات و امکانات آنها هم استفاده میکردند؟ نکته مهم دیگر درباره پرده اصلی نقالی بود که برگزار کننده هیچ نام و نشانی از آن به میان نیاورده بود، درحالی که آنچه بر پر ده نقش بسته بود، نمونهای چاپی از قدیمیترین پرده نقالی موجود در موزه آستانقد س رضوی با موضوع عاشورا مشهور به «پرده درویش» است. اثری منحصر به فرد که مربوط به اوایل دوره قاجار است و گفته میشود بزرگترین پرده نقالی با موضوع عاشورا در ایران است، هر چند که هنرمند آن نامعلوم است. به هر حال بهتر بود اطلاعاتی حتی کوتاه از این تصویر نیز به مخاطب ارائه میشد.
حتی میتوانستند مراسم را در فضای باز برگزار کنند تا مردم عادی هم بیایند و ببینند. چرا این همایش به جای اینکه پیام و فرهنگ عاشورا را برای عموم مردم تبلیغ کند، باید تبدیل به مراسمی فقط برای خبرنگاران و عکاسان بشود؟ مگر این نمایشگاه کار فرهنگی درست ودرمان در زمینه عاشورانیست؟ چه ایرادی داشت حالا که همت کرده و با خلوص نیت کاری را انجام داده اند -کاری که این سالها کمتر کسی به فکر انجام آن است- به شکل درست و با اطلاع رسانی زودتر و به موقع تر، آن را برگزار میکردند؟ این سوالات مثل گردابی در سرم میپیچیدند که از مسئولان نمایشگاه پرسیدم. آنها در جواب، به دسترسی نداشتن به پردههای اصلی و نداشتن روابط عمومی برای اطلاع رسانی به موقع و دلایلی دیگر اشاره کردند که البته هیچ کدام قانع کننده نبود.
در این روز قرار بود دو هنرمند کاربلد و متعهد، سیدمحمدرضا میری و حمید قربانپور، کتیبه محرم را اجرا کنند. ساعت ۹ زمان شروع برنامه بود و مقرر شده بود تا ساعت۷ بعدازظهر هم ادامه پیدا کند. در سکوت خبری، این دو هنرمند کار خود را شروع کردند و در پایان، نتیجه کار پردهای بزرگ بود که روی آن شعری با مضمون تاسوعا و برای حضرت عباس (ع) با خطی خوش نوشته شده بود. در میانه تابلو نوشته «حضرت ماه»، با رنگی قرمز در میانه سیاه و سفید گلهای اسلیمی خودنمایی میکرد؛ البته کار تمام نشده بود، ولی اثری فاخر بود.
برگزارکنندگان با برنامه ریزی، به موضوع اصلی اشاره کرده اند. در ابتدا شرح واقعه را با کمک پرده خوانی در برنامه گنجانده اند. بعد مدح حضرت اباالفضل (ع) را برای تاسوعا دیده اند و بعد به موضوع واقعه عاشورا پرداخته اند. این نگاه کلی و دقیق، جای تقدیر و تحسین دارد. ولیای کاش به جز برنامه ریزی برای اجرای این برنامه، به نحوه اطلاع رسانی و زمان بندی هم دقت میشد؛ به هر حال حضور هنرمندان در رویدادی این چنینی، استفاده کردن از این فضای هنری و اطلاع رساندن به عموم مردم درباره روند هنر عاشورایی است و اگر هدف خلق یک اثر بود که هنرمند ان شرکت کننده در این رویداد میتوانستند آثاری به مراتب با کیفیتتر را در کارگاهها و آتلیههای خودشان خلق میکنند. تصور غربت و خلوت بودن نمایشگاه درحالی که دو هنرمند مشغول کار کردن بودند، کمی برایم عجیب بود.
برگزارکنندگان، این روز را به نقاشی خط با محوریت نام مقدس حسین (ع) و در ادامه روند روزهای گذشته، اختصاص داده بودند. هنرمندی هم که آمده بود اثری با همین موضوع تولید کند، محسن توسلی، یکی از هنرمندان سرشناس و نام آشنای مشهد بود؛ او برای خلق اثری به نام حسین (ع) به روایتی معروف رجوع کرده بود و با خطی خوش، همراه با فرمهایی جذاب، عبارت «حسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» را نقش زد؛ نوشتاری که در ابعاد بزرگ با ورق طلا پوشانده شده و جلوه خاصی پیدا کرده بود؛ البته این روز هم مانند روز قبل، خبری از بازدیدکننده نبود و معدود آدمهایی هم که آمده بودند، یا آشنا بودند یا برای مطلبی آنجا حاضر شده بودند.
به هرروی تجربه برپایی نمایشگاه «تماشای سرو» نشان داد که جای این نوع مراسم و نمایشگاهها در این شهر مذهبی خالی است، آن قدر که حتی خود متولیان امر هم به خوبی با قواعد و اصول آن آشنایی ندارند. امیدواریم از این دست رویدادهای فرهنگی هنری دست کم دو یا سه باردر سال برگزار شود و قدمی بزرگ برای آشنایی مردم با شیوه خلق آثار هنری با مضامین دینی و مذهبی برداشته شود.