امیرمنصور رحیمیان| اینبار میخواهم دستم را اول نوشته رو کنم و بگویم از مهارت فروغ نامجو در آبرنگ، شناختن فرم، کاربلدیاش در نقاشی، مهار خلاقانه آب و حرکت قلمموی او روی کاغذ لذت بردم. خودم هم خوب میدانم که برای آدم تلخاندیش و دُگمی مثل من سخت است که بیبهانهگیری و ایراد گرفتن از سروته آثار و نمایشگاه، همینطور ناگهان اعلام کند که از فلان اثرِ فلان هنرمند خوشش آمده است، ولی گاهی، بعضی ایرادها را میشود زیرسبیلی رد کرد و از باقیمانده اثر تعریف و تمجید کرد؛ ایرادهایی که از نظر تماشاچی و بیننده دور است و فقط اهل فن با تفکر در نوع ارائه، متوجهشان میشوند. ایرادهایی که هنرمند بهراحتی میتواند از زیرشان در برود و آنها را به سبک اجراییاش نسبت بدهد.
این عیبها، نه به مفهوم اثر لطمه میزنند و نه از وزن هنری اثر کم میکنند و با زیرکی میشود گفت که حتی ایراد هم بهحساب نمیآیند. از این عیبها که بگذریم، برای هنردوستان و هنرشناسان، دیدن رد حرکات قلممو و نوع رنگگذاری، درکنار رعایت فرم، نور و زاویههای انتخابشده، کافی است تا هنرمندی را پشت اثر ببینند که در طول سالها کار مستمر و خلق مداوم، دست و قلمش آبدیده شده است. در این میهمانیِ تماشا، میتوان از فراز درختان بلند سپیدار و رنگرنگش پاییز را دید. مثل کودکی، پشت پنجرههای نیمهباز نشست و پرواز بادبادکها را در آسمان نارنجی و خردلی نگاه کرد. صدای باران را روی برگهای افتاده بر زمین شنید.
باد را روی صورت احساس کرد که با موجی موزون، علفها را میرقصاند و صدای رطوبت را در آهن پیچِ قدمت نگاه کرد. نامجو بهخوبی توانسته است با تکیه بر ذهن خلاقش، تبحرش در رنگشناسی، شناخت تکنیک آبرنگ و در خیالی انتزاعی، بادکنکهای رنگین و شیشههای تراشخورده را بگذارد روی سپیدارهای غمگین و رد سیاه خانهها را پشت کوههای آبیرنگ گم کند. او در این نگارخانه تعداد محدودی اثر را به تماشا گذاشته است. از زاویه خوبش میشود اینکه فرصت را به بیننده میدهد تا بیشتر روی کارها مکث کند و از آنطرف هم میشود گفت نوعی رخوت در دستهای هنرمند رخنه کرده است. از کار هنری بازمانده است و این روزها فرصت کمتری برای خلق اثر دارد. گو اینکه چندی قبل، دو کار از این مجموعه در نمایشگاهی گروهی در گالری روند به نمایش درآمده بود. مسلم است که هیچ اثری بیایراد نیست و هیچ نمایشگاهی بیعیب. اصلا چه کسانی از همان ابتدا فهمیدهاند که خط و رنگ را اگر اینطور بهکار بگیری، هنر است و اگر آنطور بشود، هنر نیست؟
در این وانفسای بیهنری و بیذوقی، تماشای اندک خلاقیت هم غنیمت است. این روزها کمتر تماشاخانهای پیدا میشود که کارهای به دردبخور و قابل ارائهای برای نمایش، درون قابهای آویخته بر دیوارش داشته باشد.
گاهی آنقدر اوضاع درهموبرهم و مخلوط با تفاخر، تکبر و چیزهای دیگری به غیر از هنر است که حس میکنم از چندسو ضرر کردهام؛ از وقت و انرژی صرفشده گرفته تا حتی کرایه ماشینی که با آن خودم را به نمایشگاه رساندهام. اینبار را، ولی پیشنهاد میکنم سری به نگارخانه کوچک فرزاد بزنید.
این نمایشگاه در خیابان سجاد، سجاد ۲، گلریز ۲، پلاک ۱۰، تا بیستوششم آذر، از ساعت ۱۷ تا ۲۰ دایر است. دیدن جنگلهای دوردست و گوشههای دنج نامجو، خالی از لطف نیست.