عادل نجفی | شهرآرانیوز - داستان بازار و تجارت الکترونیک حتی از خود اینترنت قدیمیتر است. یک شرکت دانشبنیان به ایدهای برای کسبوکار میرسد و بنیانگذاران آن برای تحقق ایده خود به دنبال سرمایهگذاران میروند تا رؤیای خود را به باور برسانند. در این مسیر برخی ایدهپردازان موفق میشوند و برخی شکست میخورند. حتی در میان آنهایی که سرمایهگذار پیدا میکنند، همه شکوفا نمیشوند.
این فرایند، الگوی چندان بدی نیست و بسیاری از برندهای شناختهشده این روزها نیز از همین مسیر رشد کردهاند. اما یکی از مشکلات این سبک از الگوهای سرمایهگذاری خطرپذیر سنتی، برآورد خوشبینانه و حتی نجومی از تقاضای واقعی در بازار است. حتی در برخی موارد، ماهرترین کارآفرینان نیز در پاسخگویی به نیاز بازار دچار خطا میشوند. اکنون تصور کنید این فرایند شامل مراجعه به سرمایهگذاران و دیگر بخشهای آن معکوس شود و محصولات و خدماتی طراحی شوند که صرفا برای پاسخگویی به یک نیاز مشخص طراحی شدهاند.
ریورسپیچ (ارائه معکوس) به زبان ساده عبارت است از دعوت از استارتآپها توسط گروههای سرمایهگذاری، شرکتهای چندملیتی یا نهادهای تأمین مالی برای طرح مسائل و چالشهایی که نیازمند راهکارهای هوشمندانه هستند.
استارتآپها پس از این جلسه به جستوجوی راه حلهای نوآورانه میپردازند. در جلسات ریورسپیچ به جای آنکه یک ایده به دنبال سرمایه باشد، سرمایه است که در جستوجوی ایده بهینه و مطلوب است. این فرایند را که به طور عمومی در سه سطح ارائه معکوس شرکتها به کارآفرینان، صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر به استارتآپها و همچنین نهادهای تأمین مالی به استارتآپها انجام میگیرد میتوان روندی برد–برد تلقی کرد، زیرا ایدهپردازان و کارآفرینان بر روی پروژههای واقعی تمرکز میکنند و سرمایهگذاران از توان فکری و نظری طیف وسیعی از متخصصان بهرهمند میشوند و تنها محدود به توانایی تیم تحقیق و توسعه خود نیستند.
نهادهای تأمین مالی نیز در این میان با استفاده از این الگو با روند سریع تغییرات فینتکها همگام میشوند. در طرف دیگر این موازنه، استارتآپها نیز زمان و منابع کمتری را صرف گمانهزنی میکنند و درباره مسائل دنیای واقعی مشغول میشوند که در صورت موفقیت، منابع مالی آنها آماده هستند.
علیرغم تمام مزایا و شرایط منطقی که در الگوهای ارائه معکوس به نظر میرسد، آنها همیشه آن پرتاب سهامتیازی که انتظار داریم نیستند. به طور معمول، در چنین جلساتی تعداد زیادی از استارتآپها با فراخوانهای عمومی دعوت میشوند؛ بنابراین تضمینی درباره میزان شانس برنده شدن راهکارهای ارائهشده وجود ندارد. البته در الگوهای سنتی و غیرمعکوس ارائه نیز چنین اطمینانی وجود ندارد.
اما حتی پس از برنده شدن، داستان به پایان نمیرسد و راهکارهای برنده باید چندین نوبت در بوته نقد و آزمایش قرار بگیرند. در اینجا نیز شرکتهای سرمایهگذاری و صاحبان کسبوکارها مانند الگوهای سنتی پیچینگ با احتیاط کامل برای جلوگیری از گرفتاری در تله «اسباببازی جذاب و جدید» به راهکارها نگاه میکنند. اما حتی در چنین شرایطی، باز هم به دلیل برونسپاری فرایندهای تحقیق و توسعه و استفاده از خرد جمعی، راهکارهای ارائه معکوس (ریورسپیچینگ) گزینه مطلوبی هستند.
یکی دیگر از کارکردهای ارائه معکوس، بازبینی فرایندها و کارآمدی شرکتهای در حال فعالیت است. منتورها و کارشناسان کسبوکار با بررسی سرمایهگذاریها، میزان فروش، اندازه تجارت و موارد دیگر به بررسی شرکت میپردازند و نتایج را در اختیار مدیران قرار میدهند. در این جلسات صاحبان و سرمایهگذاران شرکتها به عنوان مشتری و منتورها به عنوان مدیران شرکت تلاش میکنند ایده و محصول خود را به فروش برسانند. بدون تردید، چون منتورها و کارشناسان کسبوکار، شور و هیجان و چشمانداز اولیه ایدهپردازان واقعی را ندارند، با واقعبینی و دید وسیعتری آن را بررسی میکنند.
همچنین هدف این جلسات مجاب کردن مدیران برای تغییر کلی کسبوکار نیست. در حقیقت تلاش منتورها و کارشناسان برای بازنمایی ظرفیتهای کمتر استفادهشده ایده بنیادین کسبوکار و کمک به تقویت آنهاست. همچنین در این فرایند، صاحبان کسبوکارها با دریافت ذهنی و رویکرد دیگران با ایده خود از نگاه مخاطبان آشنا میشوند که به آنها تصویر بهتری از مسیری که در آن گام نهادند ارائه میدهد.