نعیمه ترکمننیا| شهرآرانیوز،برای پیروزی همیشه نباید با اسلحه جنگید؛ این جمله به تنهایی میتواند چکیده رمان چهارصدصفحهای «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن!» اثر یوسف قوجق باشد. این کتاب، در کنار روایتی زیبا از داستانی تاریخی (دفاع گئوگتپه) دارای ویژگیهای مهم و ارزشمندی است که جا دارد پس از چندینبار انتشار این رمان به آن پرداخته شود. این مطلب نیز تلاشی در همین راستاست؛ بنابراین در این مجال کوتاه، از دریچه رویکرد مضمونی به این رمان نگریسته شده است که ابتدای امر طرح داستان آورده میشود تا خوانندگان کمی با داستان این رمان آشنا شوند. «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن!» روایت غیرت است، روایت فداکاری و دفاع از سرزمین در برابر دشمن. سرزمینی که در این رمان قلعه گئوگتپه نام دارد و مردان غیوری از آن دفاع کردند و کشته شدند، اما خفت و ننگ تسلیم را نپذیرفتند.
«یاش بخشی» اسم پسری است که پدر و مادرش در حمله روسها به روستایشان کشته شدهاند و شخصیت اصلی این رمان است. باتیرخان، ریشسفید قلعه گئوگتپه، او را پیدا میکند درحالیکه غش کرده است و هیچ از پدر و مادرش به یاد نمیآورد و فقط دوتارش را میخواهد. اسم پسر را بهدلیل علاقهاش به دوتار، یاش بخشی میگذارند و او هم میشود یکی از پسران باتیرخان و یکی از اهالی قلعه. کمکم زمزمه خبر حمله روسها در قلعه میپیچد. در آن زمان عروسی برپاست. کجاوه عروس با همراهان کمتری راهی بیرون قلعه میشود و در زمان موعود به قلعه نمیآید. نوریخان در قلعه جانشین باتیرخان است. بهدنبال او میفرستد تا اینکه خود یاش بخشی برحسب اتفاق باتیرخان را اسیر میبیند. هر دو اسیر روسها میشوند و سپس توسط جوانان قلعه نجات پیدا میکنند. باتیرخان برای دفاع از قلعه آماده میشود. چنانکه در دفاعهای قبلی روسها را شکست داده بودند، اینبار هم به پیروزی امیدوارند. روسها جنگ را آغاز میکنند؛ با نفرات بسیار و مهمات بسیار بیشتر. یاش بخشی خوابی دیده است که در رمان تعبیر میشود. قلعه با مقاومتهای زیادی، با انفجار توپها فرومیریزد و مردم از کوچک و بزرگ و زن و بچه کشتار میشوند. یاش بخشی همراه با نوه نوزاد باتیرخان فرار میکند و میتواند نجات پیدا کند. در زمان حاضرِ رمان، نوه باتیرخان پسر یاش بخشی است و حال عروسی اوست. بخشی برای پیشنهاد افسر تازهوارد روسی که در اول رمان دیدیم، به هم میریزد. یاش بخشی دفاع دیگری را در برابر روسها شروع میکند. یاش بخشی تبدیل به دَلی بخشی میشود و قبل از دیدن و پذیرش خفتِ خدمت نوه باتیرخان به روسها میمیرد.
نویسنده رمان «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن!» قصد داشته است با روایت این واقعه تاریخی بهصورت هنری (یعنی داستان) درد یک قومیت و حماسهای را که در آن برهه تاریخی برای حفظ تمامیت ارضی کشورش میآفریند، با هنر ماندگار کند و زیباتر این است که قهرمان داستانش نیز دوباره هنر را برای ماندگارکردن و زندهنگهداشتن واقعه تاریخی گئوگتپه انتخاب میکند؛ هنر موسیقی و دوتارنوازی. دوتاری که زبان حزنآلود قومیت ترکمن است. در این رمان میبینیم که تأثیر گئوگتپه در هنرمندِ قهرمانِ رمان باعث خلق مقام گئوگتپه در موسیقی ترکمن میشود که هنوز که هنوز است در مراسمهای مختلف این قوم اجرا میشود.
درونمایه داستان در این دو جمله کلیدی یا طلایی رمان نهفته است: «کسانی که در قلعه ماندند، جنگیدند و کشته شدند، پیروز شدند.» و «از مردن در این قلعه نترسید؛ از این بترسید که زنده از اینجا بیرون بروید.»
در رمان، خان قلعه و همه ایل بر این توافق دارند که باید از قلعه دفاع کرد، باید جنگید و طبیعتا در این راه باید جان داد. اما زیباتر این است که بر این باورند هرکس نجنگد و بیرون از قلعه زنده بماند، شکست خورده است. همان خواری و خفتی که بخشی در پایان رمان با آن مواجه شد. خفتی که نوه باتیرخان به خدمت نظام روسها دربیاید. یاش بخشی نتوانست این خفت را تاب بیاورد. او با هنرش به جنگ روسها رفت و آنقدر نواخت و نواخت تا آخرین بازمانده گئوگتپه هم جانش را از دست داد.
نکته مهم اینکه درونمایه داستان با دفاع مقدس انقلاب اسلامی نیز اشتراکات بسیاری دارد، از جمله:
- صحبت از تمامیت ارضی کشور عزیزی بهنام ایران است.
- موقعیت دفاعی هر دو واقعه نشاندهنده ایثار و فداکاریهای مردم برای حفظ مرزهای کشور است.
- جنگی نابرابر در هر دو دفاع گئوگتپه و انقلاب اسلامی. در دفاع گئوگتپه، روسها با نیروی نظامی زیاد، با اسلحههای جنگی پیشرفته آن زمان، مهمات بسیار و توپها به قلعه گئوگتپه حمله کردند و ترکمنها فقط شمشیر و تفنگ ساچمهای داشتند و در دفاع مقدس انقلاب اسلامی، صدام هم با کمکهایی که از کشورهای دیگر میگرفت، با نفرات نظامی بیشتر، با اسلحههای پیشرفتهتر، مهمات بسیار، توپهای دوربرد، موشکها، تانکها و... به ایران حمله کرد.
- استمداد از یاری حق قبل از تعقیب و گریزهای گروههای اللهیار، مراسمهای توسل قبل از عملیات دفاع مقدس را به خاطر میآورد.
- رفتار خان قلعه باتیرخان و نوریخان که خون فرزندان خود را بالاتر از خون دیگر فرزندان قلعه نمیدانستند، خلوص و یکدستگی و جانفدایی فرماندهان و شهدای دفاع مقدس را به خاطر میآورد.
- اهمیت و بزرگداشت مقام شهدا (زمانی که بخشی به قبرستان شهدا میرود، به پسرش یادآور میشود به اینجا که میرسی، باید زانو بزنی). امروز نیز با اینکه سالها از دفاع مقدس میگذرد، مقام شهدا پاس داشته میشود.
- زندهنگهداشتن دفاع گئوگتپه با هنر و موسیقی به دست بخشی و زندهنگهداشتن دفاع مقدس انقلاب اسلامی با هنر (تاریخ شفاهی، داستان، شعر، موسیقی و...).براساس همین مولفهها این رمان میتواند فرهنگنامه قومیت ترکمن بهشکلی غیرمستقیم باشد.
همچنین در رمان «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن!» آدابورسوم قوم ترکمن در مراسم شادی و عزا، باورها، اعتقادها، مناسبات بین افراد ایل، باورهای مذهبی و علاقه به هنر باتوجهبه زمان و تاریخ دفاع گئوگتپه آورده شده است. این بهکارگرفتن بهصورت مسلسلوار و با هدف فقط شناساندن این قومیت نبوده است، بلکه همه موارد در خدمت داستان بوده است. مخاطب بعد از خواندن رمان در مرحله دوم متوجه میشود که بعد از شنیدن یک داستان، یک قومیت را هم شناخته است. برخی از آداب رسوم نمایان شده در این رمان به شرح زیر است:
مراسم عروسی: تزیین کجاوه عروس بهصورت شتر بزککرده، همراهان کجاوه، لباسها، بازیهایی که انجام میشده است، شاباشها، نواختن مقامهای شاد دوتار، مسابقات جشن و....
آداب عزا (ساختن تابوتها، نماز میت)، بیان ضرب المثلها (جشن برای ایل، عزا هم برای ایل، بعد از پدرت به اسبت برس، کاری که چشم میکند ابرو نمیکند).
ترانهها: لالهخوانیهایی که دختران و زنان ترکمن در شبهای مهتابی با هم میخوانند (صفحه ۱۳۶). جالبتر این است که نویسنده، این ترانهها و اشعار را نیز که بعد از ترجمه به فارسی به نثر تبدیل میشود، یک مرحله پالایش میکند و بهصورت موزون در رمان میآورد.
باورهای مذهبی: باور به زندهبودن خضر نبی و کمککردن او به مسلمانان، کمکگرفتن و توسل به حق، بیان اسامی اعظم خداوند، انتخاب اسامی گروههای صدنفره جوانان (اللهیار)، استفاده از اصطلاح یاالله برای نشاندادن تمامشدن کار.
پرداختن به ساز اصیل ترکمن یعنی دوتار و مقامهای آن. بهعنوان مثال مقام درناها که در رمان بسیار زیبا استفاده شده است که حالتی از سوررئال نیز به وجود آورده است.
نشاندادن علایق قوم: مثل علاقه به اسب که ضربالمثل هم در این باره آمده است. بعد از پدرت به اسبت برس یا اینکه هر مردی باید اسب داشته باشد و تمام ایل کمک میکنند تا افرادی که بضاعت هم ندارند، اسب داشته باشند.
مناسبات ایل: حرفشنوی از ریشسفید یا خان ایل (یاشولی)، رفتار ریشسفید ایل با مردم ایل، خطابکردن جماعت به مردم توسط خان. یکیدانستن همه مردم، بهنفع ایل تصمیمگرفتن، چونوچرانکردن هیچکدام از مردم در برابر خان و....
الهامگیری از طبیعت: استفاده از کلمه «برّهام» برای بچهها: اصطلاحی برای دوستداشتن، وجود مقام درناها، انتخاب اسامی بسیار زیادی که از طبیعت الهام گرفته شدهاند، مثل سونا، مارال، لاله و... همینطور رنگها و نقشهایی که در قالیبافی استفاده میشود و همچنین قوانینی که برای بارش و هواشناسی و... استفاده میشود.
در جمعبندی نهایی میتوان گفت این رمان با تکنیکهای داستانی مانند فلاشبک (صفحه ۳۵: پل ارتباطی لبخند و باد) با پلهای ارتباطی زیبا و فلاشفوروارد، بازی با دوتار، خلق شخصیتهای زنده و ملموس، دیالوگهای جاندار و صحنههای تأثیرگذار و باورپذیر توانسته بود خواننده را با یاش بخشی در فصلفصل کتاب همراه کند، داستانِ دفاع بگوید و حماسه شهادت را نشان بدهد. رمان «وقت جنگ، دوتارت را کوک کن!» تنها رمان تأثیرگذاری است که شخصیت اصلی و همراهانش در واقعیت شکست میخورند و کشتار میشوند، اما نویسنده توانسته است خواننده را با طعم پیروزی از پای رمانش بلند کند.