آیا میدانید «انگاره» یا نقاشی ذهنی هر فرد از خود یا دیگری یا از هر پدیدهای در جهان چه تأثیری میتواند بر تفکر، رفتار و سرنوشت او داشته باشد؟ آیا میدانید چرا امروزه ایجاد تغییرات متعدد در ظاهر و به تعبیری «زیبایی» و «جذابیت» ذهن بسیاری از دختران و زنان جامعه را به خود مشغول کرده است؟
ابتدا مفهوم انگاره را مقداری توضیح میدهیم. انگاره که میتوان معادل آن را در زبان انگلیسی image دانست، در واقع «صورت ذهنی دارای قدرت» یا نقاشی ذهنی زشت یا زیبا از چیزی است که به جای آن در ذهن فرد نشسته. مثلا اگر فردی بر اساس قصههایی که در دوران کودکی خود شنیده پرستار را همچون فرشتهای مهربان شناخته است، آنگاه هر زمان نام پرستار را میشنود، به طور ناخودآگاه تصویر یک فرشته در ذهنش نقش میبندد.
به همین ترتیب، میتوان مثالهایی را ذکر کرد که حاکی از نقاشی ذهنی فرد از کسی یا چیزی در ذهن اوست. مثلا مهمان یعنی حبیب خدا یا شاعر یعنی سعدی. حال میتوان چنین گفت که هرگاه نقاشی ذهنی فردی از خود یا دیگری یک شیء باشد و به جای شخصیت انسانی، او را یک شیء ببیند تا به انکار شخصیتش بینجامد، آنگاه دچار شیءانگاری در برابر خود یا دیگری شده است، مانند تصویرسازی رئیس یک سازمان از کارمندان خود به عنوان پیچ و مهره (ابزارانگاری)، تصویرسازی فرزندان از پدر خود به مثابه ابزار تأمین نیازهای مالی (خودپردازانگاری) و تصویرسازی زن از خود به مثابه ابزار جنسی (خودشیءانگاری جنسی).
به گفته دو پژوهشگر به نامهای آنت تالمون و کارنی گینزبرگ، خودشیءانگاری فرایند یا حالتی است که در آن، شخص احساس فردیت خود را که میتواند بیانگر احساس هویت انسانی در او باشد، از دست میدهد.
خودشیءانگاری ترکیبی است نسبتا جدید و همانگونه که از اجزای آن پیداست، به معنای آن است که شخص بدن و جسم خود را همچون شیئی تصور کند که همواره باید ظاهر آن را ارزیابی کند و مطابق ایدهآلهای فرهنگ متغیر جامعه، شکل یا تغییر دهد. (منظور از شیء ماده بیجان معادل object در زبان انگلیسی است.) این تعبیر در فلسفه و روانشناسی به این معناست که فرد بیش از دیدگاه سوم شخص درباره بدن خود میاندیشد و آن را ارزیابی میکند. به عبارت دیگر، سؤالش این است: «من چگونه به نظر میرسم؟»
وی کمتر به دیدگاه اولشخص توجه میکند که قاعدتا تأکید آن باید بر صفات اول شخص و «غیرظاهری» و یا ممتاز وجود او باشد تا سؤالش به طور مثال این باشد: «من چه احساسی دارم؟» این وضعیت شناختی در زنان بیش از مردان مشاهده شده است (فردریکسون، زمینه روانشناسی اتکینسون و هیلگارد، ۱۳۹۱).
عوامل درونی و بیرونی مختلفی ممکن است سبب ایجاد خودشیءانگاری در زنان شود که خانواده و جامعه نقش چشمگیری در این زمینه دارند و در آینده بدان خواهیم پرداخت. مهمترین پیامدهای خودشیءانگاری از منظر روانشناسی عبارتاند از: افراط در پایش بدن، شرم از بدن، اختلالات تغذیه، نارضایتی از بدن، تضعیف عزت نفس و افسردگی.
در چنین حالتی فرد برای جبران کمبودهایی که در چهره و بدن خود احساس میکند، به واکنشهایی مثل انجام آرایشهای متعدد، اعمال جراحی زیبایی مختلف، ورزش بدنسازی به شکل افراطی، آشکارسازی اندام با پوشیدن لباسهای بهاصطلاح اندامی و ... میپردازد.
چنین اعمالی به شکل افراطی سبب میشود زنان از هویت اصیل و توانمندیهای ذهنی و عملی خود و در واقع از هدف والای انسانیت که رسیدن و رساندن به رشد و کمالات عقلی و اخلاقی ایشان است بازمانند و خود را غرق در ظواهری سازند که پایدار نیست و جز مدت کوتاهی در اختیارشان نخواهد بود. بدین ترتیب، انگاره و تصویر ذهنی فرد از خود میتواند اینگونه بر سرنوشت فرد اثرگذار باشد.