این روزها حال وروز روستاها خوب نیست. وقتی برای فرار از زندگی عبوس شهر به روستاها پناه میبری، تازه میفهمی که روستاهای امروز هم حال وروز خوبی ندارند و صفای گذشته را ندارند.
امروز روستاها سه مشکل بزرگ دارند. شاید مهم ترینش کم بارشی باشد که هم به سرسبزی و شادابی روستاها آسیب زده است و هم از چشمهها و رودهایی که در گذشته طرواتی به طبیعت روستا میداد، خبری نیست. این روزها که به روستا میروی، از صدای گوش نواز رودخانه خبری نیست. در بسیاری از روستاها باغها را به کمک چاهها سر پا نگه داشته اند.
مشکل دیگر روستاهای امروز، تخریب و ناهمگونی بافت طبیعی روستاهاست. در کنار آن بناهای اصیل و قدیمی، ساختوسازهای غیربومی و ناچسب به چشم نوازی روستاها آسیب زده است.
کوچهها و خانهها در حصار بافتهای زمخت امروزی گم شده است. در بعضی روستاها ساختمانهای چندطبقهای میبینیم که گویا سازنده آن هیچ تفاوتی بین سازه شهری با روستایی نمیشناسد و باور ندارد؛ و بدتر اینکه چرا بر ساخت وساز روستاها نظارتی انجام نمیشود تا نقشههای مشخص و تعریف شده منطبق با بافت فرهنگی و تاریخی و طبیعی هر روستا باشد و معماری هر روستا متناسب با اقلیم و جغرافیای آن در نظر گرفته شود؛ و سومین مشکل روستاهای امروز تغییر بافت جمعیتی است که برخی شهرنشینان برای آسایش و تفریحشان با خرید زمین در روستاها، بدون توجه به فرهنگ و سنت و آداب آن روستا، خود را به آن تحمیل میکنند، به هویت روستاها صدمه میزنند و آنها را از مدار طبیعی خارج میکنند.
البته از این نکته هم نباید غافل شد که کوچ روستاییان به شهرها (به علت خشک سالیهای پی درپی، بیکاری یا هر دلیل دیگر) در تغییر هویت روستاها بی تأثیر نبوده است.
کاش این روزها هم وقتی به روستایی میرویم، صفا و صمیمیت و طبیعت و نشاط و سادگی گذشته آن را حس کنیم.