محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ بیشتر فرهنگ دوستان مشهدی، امیرمهدی حکیمی را با سمتهای اجرایی و آثار مکتوبش میشناسند، درحالی که مدیرعامل موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، در مقام یک هنرمند نیز، در عرصه تولید آثار هنری، فعالیت میکند. «مهدی که به دنیا آمد» اثر این هنرمند در دو بخش شهیدآوینی و بخش ملی سیزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت حضور پیدا کرد که در بخش ملی، نامزد دو جایزه بهترین صداگذاری و بهترین نویسندگی گفتار متن شد و در بخش بهترین نویسندگی گفتار متن، جایزه نهایی را به خودش اختصاص داد.
علاوه بر این، پس از چند حضور در جشنوارههای خارجی ازجمله کشور برزیل، این مستند به تازگی در هشتمین جشنواره فیلم شهر هم حضور یافته است که دو جایزه بهترین کارگردانی فیلم بلند مستند و بهترین تهیه کنندگی فیلم مستند را دریافت کرد. به بهانه نزدیک شدن احتمالی به اکران مستند «مهدی که به دنیا آمد»، گفت وگوی این چهره فرهنگی با شهرآرا درباره سینمای مستند و مضامین دینی در این مدیوم را از نظر میگذرانید.
به عنوان یک طلبه که سالها در حوزههای مختلف علوم اسلامی، مطالعه و پژوهش کرده و دغدغههای پررنگ دینی داشته است، از همان آغاز راه، دلبستگی خاصی به جهان هنر و ادبیات داشتم؛ از شعر و داستان گرفته تا عکاسی و سینما. سینما برای من همیشه هنری بسیار ارزشمند بوده است و از اواسط دهه ۸۰ که دورههای فیلم سازی برای طلبهها برگزار میکردم، با این هنر مانوس بودم، با این حال سالها بود که مشغلههای مختلف اجازه نمیداد مستقیم اثر سینمایی تولید کنم.
در مهر ۹۶ که تقریبا مصادف با ایام محرم بود، فرصت یافتم به ایدهای که سالها ذهنم را درگیر کرده بود، بپردازم. موضوع روضه حضرت اباعبدا... (ع) در جهان پرهیاهوی ما و انعکاس آن در دنیای سکوت جامعه ناشنوایان، از سالها پیش از آن و پس از مشاهده هیئت ناشنوایان، در ذهنم شکل گرفته بود؛ دغدغهای که در اثر آشنایی با دوستی که مشغول فعالیت تبلیغی برای ناشنوایان بود، دوباره اوج گرفت. این گونه بود که با همراهی دوست عزیزم، حجت بامروت که تجربه همکاریهای متعدد در فعالیتهای هنری مختلفی -ازجمله عکاسی، داستان، زیبایی شناسی و... - را داشته ایم، پروژه «مهدی که به دنیا آمد» را شروع کردیم؛ اثری که نخستین کار من در حوزه مستند محسوب میشد و ساخت آن حدودا دو سال به طول انجامید.
شیوه روایتگری این مستند، توجه و استقبال مخاطبان را به دنبال داشت و خدا را شکر میکنم که بازخورد خوبی ازسوی افرادی که تابه حال فیلم را دیده اند، دریافت کرده ام. این مستند در نوبت اکران گروه هنروتجربه قرار دارد و امیدوارم بر روی پرده سینما به نمایش درآید. من از مخاطبان طیفهای مختلف، بازخوردهای مثبت دریافت کردم و متوجه شدم که قصه، آنها را درگیر کرده و برایشان حاوی نکات تازه بوده است. «مهدی که به دنیا آمد» اثری مایوس کننده نیست، بلکه مستندی امیدوارانه و روبه جلو محسوب میشود.
مهمترین عامل موفقیت این مستند، «متفاوت بودن» آن است. «مهدی که به دنیا آمد» هم سوژه خاصی را مدنظر قرار داده است و هم در شیوه روایتش، متفاوت است. روایت این مستند حتی برای خود مهدی -شخصیت اصلی مستند- هم بسیار جذاب بود و مخاطبان را نیز جذب میکرد و به فکر وامی داشت؛ هرچند نمیتوانم از تأثیر و اهمیت مولفههایی همچون موسیقی هم بگذرم. نزدیک بودن به سینمای داستانی یکی دیگر از عوامل موفقیت این مستند بود.
درمجموع، این تجربه دوساله برای من بسیار ارزشمند است و لازم میدانم از همکاران خودم در این پروژه یاد کنم؛ عزیزانی ازجمله صالح عدالتی در مقام مدیر تصویربرداری، مهرداد جلوخانی در حوزه صداگذاری، آریا عظیمی نژاد در حوزه موسیقی و زنده یاد رضا کثیری که کار را با همکاری یکدیگر تدوین کردیم و متاسفانه کرونا ایشان را از ما گرفت.
دوسه موضوع جدی برای تولید مستند در ذهن دارم که یکی از آن ها، مربوط به شهدای حادثه مناست و دیگری به یک بیماری خاص در مشهد مربوط میشود، اما اکنون درگیر فضای مدیریتی هستم و در موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی نمیتوانم شخصا مشغول ساخت اثر جدیدی بشوم، با این حال در موسسه، فعالیتهای مختلفی را در عرصه مستندسازی انجام داده ایم که از آن میان میتوانم به مستند «در این بهشت بی پایان» درباره حرم مطهر رضوی اشاره کنم و سوژه متفاوت دیگری که در حوزه فرهنگ رضوی طراحی شده است و احتمالا در لبنان، سوریه و ایران تهیه خواهد شد.
اعتقاد شخصی من، این است که هنرمند باید صاحب اندیشه باشد و از قالب هنر برای عرضه آن اندیشه استفاده کند. آشنایی با جهانها و علوم مختلف، از دین و جامعه و سیاست گرفته تا مردم شناسی و روان شناسی، هنرمند را برای رو به رو شدن با سوژههای خاص آماده میکند؛ هرچند منکر این قضیه نیستم که گاهی هم ممکن است خود سوژهها جرقههایی را در ذهن هنرمند ایجاد کنند، با این همه من پشتوانه فکری و محتوایی مستندساز را، درمقایسه با تسلط او بر تکنیک ها، دارای اولویت میدانم؛ هرچند که منکر اهمیت تسلط بر مدیوم و تکنیک هم نیستم. وقتی که تسلط بر مولفههای تکنیکی بر پشتوانه فکری مستندساز برتری داشته باشد، کار به اصطلاح فرم زده میشود. برعکس، زمانی که توجه به محتوا و اندیشه از حد بگذرد و تسلط بر مدیوم به حاشیه برود، کارها شعارزده از آب درمی آید.
در عرصه مستندسازی، تسلط بر سایر هنرها هم ضروری است؛ مثلا مستندساز نمیتواند بدون آشنایی با هنر عکاسی و تسلط بر اصول مربوط به قاب بندی ها، کار خود را به شکل مطلوبی به سرانجام برساند. آشنایی با بنیادهای علمی روایت و ادبیات داستانی، یکی دیگر از لوازم مستندسازی است و به طورکلی میتوان گفت که آشنایی با هنرهای مختلف، برای مستندساز ضروری است.
به نظر من، مهمترین آسیب در عرصه مستندهای دینی به دو گروه از افرادی بازمی گردد که ممکن است به سراغ تولید این آثار بروند. از یک طرف کسانی هستند که دغدغههای جدی دینی دارند، اما آشنایی کافی با مولفههای فرمی مدیوم ندارند. ازسوی دیگر، دوستانی به این حوزه ورود میکنند که شناخت دینی و پژوهشی آنها چندان عمیق نیست، اما به لحاظ تکنیکی تسلط درخورتوجهی از خود نشان میدهند. من فکر میکنم نبود تعادل در این دو عرصه، منجر به آسیب دیدن سینمای مستند دینی میشود، با این همه لازم است تاکید کنم که مستندهای بسیار قوی و خوبی هم در این سالها خلق شده اند که خلأ اشاره شده را تا حد زیادی پر کرده اند و درمجموع سینمای مستند در فضای انقلاب و عرصه دین، رشد چمشگیری کرده و شکوفا شده است.
بله؛ تا جایی که به خاطر میآورم، مستند «کربلا؛ جغرافیایی به وسعت یک تاریخ»، ساخته آقای داریوش یاری، اثری بسیار شاخص است که به عنوان نمونه مستند دینی فاخر میتوان به آن اشاره کرد. این مستند، بسیار هوشمندانه و دقیق تولید شده است، مفاهیمش به درستی پرداخته شده اند و به لحاظ تکنیکی هم اثری بسیار قدرتمند و جاندار محسوب میشود.
متاسفانه سینمای مستند، سینمای درآمدزایی نیست که تهیه کننده اش بتواند به بازگشت سرمایه امیدوار باشد. این موضوع علتهای مختلفی دارد. تجربه شخصی خود من به این شکل بود که با قرض گرفتن، فیلم را ساختیم و با وجود حمایتهایی که مرکز سینمای مستند و تجربی از ما کردند، بخشی از آن قرض هنوز برنگشته است. مردم ما آشنایی زیادی با سینمای مستند ندارند و بیشتر مستندها با این نیت ساخته میشوند که روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیون بروند.
در این وضعیت، طبیعی است که دستگاههای مختلف باید پای کار بیایند و البته این کار بسیار سختی است. خیلی وقتها آثار به نتیجه نمیرسند و گاهی هم بودجهها اصلا کافی نیستند. در گام نخست، نهادها باید به شکل هدفمند از تولید مستندهایی حمایت کنند که مربوط به حوزه خودشان است.
راه دیگر این است که سینمای مستند را هم، درست مثل سینمای داستانی که مردم در سالنها به تماشایش مینشینند و در پلتفرمها آن را میبینند، به سمت اکرانهای مردمی هدایت کنیم تا آنها با این گونه سینما بیشتر ارتباط برقرار کنند؛ البته از ذکر این نکته نیز نمیتوان گذشت که از مستندسازهای کشورمان هم انتظار میرود آثار خود را به نحوی بسازند که برای مردم جذابیت داشته باشند.
در این باره من معتقدم که سینمای مستند یک برگ برنده هم دارد و آن، بهره مندی اش از حقیقت است. مردم این سینما را دوست خواهند داشت؛ زیرا میدانند که راوی حقیقت است و ساخته وپرداخته ذهن فیلم ساز نیست. خو گرفتن شبکهای از مردم به تماشای مستند، میتواند مستندساز را هم به کار جدی در این حوزه و بازگشت سرمایه امیدوار کند، کافی است مستندسازان یک بار بازگشت سرمایه خود را تجربه کنند. از فیلم دوم و سوم، دیگر چرخ اقتصادی تولید آثار مستند، مستقل شروع به حرکت میکند و این حوزه میتواند روی پای خودش بایستد.
از یکی از بزرگان سینما، مطلبی با این مضمون نقل شده است که «سینمای مستند وقتی موفق میشود که با دستیابی به مولفههای داستان گویی قدرتمند، به سینمای داستانی نزدیک شود و سینمای داستانی هم در صورتی میتواند به شکوفایی برسد که به سینمای مستند نزدیک شود». رعایت این نکته در سینمای مستند ایران، میتواند اتفاقات بزرگی را رقم بزند.
مستند در مشهد و خراسان، یکی از قطبهای قدرتمند کشور را تشکیل داده است و در شهر ما مستندسازان جوان، توانمند و برجستهای مشغول فعالیت هستند. همان طور که گفتم، در مشهد هم ایجاد شبکههای تماشای مستند، میتواند در این هنرمندان انگیزه ایجاد کند و استعدادهایشان را به شکوفایی برساند، حتی میتوان تصور کرد که درصورت به کارگیری راهبرد مناسب، مشهد به مهمترین قطب مستندسازی کشور تبدیل شود.