واژه ها، سنگهایی را میمانند که در مسیر خروشان رودخانه ها، پیوسته در جریان هستند. جریان مداوم، سنگها را میساید از شکلی به شکل دیگر بدل میکند. برای این ساییدگی البته میتوان قواعدی هم جست وجو کرد؛ چنان که مثلا حروف قریب المخرج به یکدیگر بدل میشوند. درست از همین منظر است که در گویشهای خراسانی، «افسانه» به «اوسنه» تبدیل میشود و «دیوار» به «دیفال».
در فرایند این تحول و تطور، گاه از یک واژه، دو شکل متفاوت حاصل میشود و هر کدام واژهای میشوند مستقل؛ چنان که مثلا میدانیم «چُقُک» و «چَکاوک» دو شکل متفاوت از یک واژه هستند؛ نیز «فرشته» و «پرستو» و ... در این میان البته برخی واژه در برخی از موقعیت ها، دچار ایستایی میشوند و انگار که در یخچالی دائمی، یخ زده باشند، سالم و دست نخورده میمانند.
مثلا «اُشتُر خَجُو» را ببینید. «اُشتُر» که همان شتر است، اما «خَجُو» چیست؟ خجو یک واژه تقریبا مُرده است به معنی «صدای آهسته» یا «صدای گنگی که به زحمت شنیده میشود»؛ واژهای که حضرت دهخدا در لغت نامه گران سنگش آن را به صورت «خُجاو» ثبت کرده است و این بیت «سراج الدین راجی» را هم شاهد آورده است.
چو بانگ خجاو آید او را بگوش/ز بس هیبت از مغزها رفت هوش
«خجاو» از کلمههای کهن است که تا همین سدهها کم و بیش در زبان فارسی (و نیز در کردی و کرمانجی) استفاده میشده و حالا از رونق افتاده و در شرف مرگ است؛ اما این شانس را داشته تا در واژه «اشترخجو» فریز شود. اشترخجو، نام یک مقام موسیقی در شرق خراسان است که برگرفته از حرکت ریتمیک شتر است.
پس نام واژه ها، احتمالا جای مناسبی برای پیدا کردن کلمات باستانی هستند؛ کلماتی که میتوانیم از آنها به عنوان «فسیل واژه» یاد کنیم. بررسی نام واژهها به ویژه آن جایی که مسما (یعنی آن چیزی که نام گذاری شده) تاریخی و قدمتمند باشد، میتواند ما را به کشف واژههایی برساند که احتمالا مرده اند و صرفا کالبدی از آنها در آن نام باقی مانده است؛ درست مثل جانوران باستانی که در گل و لای باتلاقها گیر افتاده اند و ما امروز از آنها با عنوان فسیل یاد میکنیم.
در مسیر این بررسی هیجان انگیز اما، توجه به یک نکته ضروری است و آن اینکه نباید تصور کنیم که کلمات کهن، لزوما شکل دیگری از همین کلماتی هستند که امروزه وجود دارند. چنان که حتما راه به خطا برده ایم، اگر تصور کنیم که مثلا «غرشمال» تغییر یافته «غیر شمار» است و اشاره به کسانی دارد که در شمار نفوس شهر، نمیآمده اند؛ یا مثلا «زعفران» لزوما تغییریافته «زر پران» است و اشاره به پرهای زرمانند دارد.
به شرط حیات، در شماره بعد همین ستون درباره یکی از مهمترین گسترهها مینویسم که جست وجو در میان نام واژههای آن گستره، میتواند ما را به یافتههایی جالب توجه برساند.