اهمیت تحصیل کودکان برای هر عقل سلیمی بدیهی است. حتی در دنیای امروز که دانشآموختههای رشتههای مختلف به جز اندک رشتههایی مشخص، به راحتی وارد بازار کار مرتبط نمیشوند و شرایط معیشتی برای متخصصان در کشورهایی مانند کشور ما دشوار است، باز هم کمتر کسی نسبت به اهمیت تحصیل ابتدایی و متوسطه بیاعتناست.
ایران به لحاظ موقعیتش در منطقه گذرگاه و همچنین اقامتگاه میلیونها مهاجر افغانستانی است. مهاجرانی که به جز امنیتی نیمبند و جان به در بردن از حملات انتحاری، منفعت دیگری از زیستن در کشور همزبان و همسایه نصیبشان نشده است.
مشکلات و موانع متعدد در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، سیاسی، و به طور کلی بحران هویت مهاجران و عدم پذیرش آنها در جامعۀ مقصد، از مهمترین مطالبات کنشگران حوزۀ مهاجران است.
بدیهی است که مشکلات مردم جامعۀ مقصد هم در جایگاه خودش دیده میشود. کنشگران حوزۀ مهاجران با بیان مشکلات مهاجران و پناهجویان قصد نفی و نادیدهگرفتن مشکلات جامعۀ مقصد را ندارند و حتی در آن حوزه هم به کنشگری و مطالبهگری میپردازند.
صدها هزار کودک افغانستانی جنگزده که یا به تنهایی و یا با خانوادههایشان از کشوری غرق در بحرانهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی غذایی به ایران پناه آوردهاند، در سالهای گذشته با مشکلات و موانع بسیار زیادی برای تحصیل روبهرو بودهاند.
تحصیل بدون مانع کودکان مهاجر و پناهجویی که مدارک شناسایی مورد تأیید دولت ایران را دارند، اولین خواستۀ کنشگران حوزۀ مهاجران است. والدین بعضی از این کودکان از دهها سال پیش به صورت رسمی ساکن ایران بوده و اما همچنان با مشکلات متعدد مواجهند.
رهبر جمهوری اسلامی ایران در جایگاه عالیترین مقام حاکمیت صراحتاً بر تحصیل کودکان مهاجر قانونی و غیرقانونی افغانستانی ساکن ایران تأکید کرده است. مدتها از این دستور و یا موضعگیری دیگری که جمهوری اسلامی را در کنار «مردم» افغانستان میداند میگذرد، ولی هیچ کنش مؤثری رخ نداده است.
به نظر میرسد تعیین رویههای گوناگون برای سرشماری مهاجران افغانستانی ساکن ایران، صدور شمارهها، برگهها و مجوزهای مختلف و متعدد که در سازمانهای دولتی اعتبار دارند، تا کنون کارکرد تسهیلگرانهای نداشته است.
مسئلۀ اصلی و جدی پشت پردۀ دستورهای حاکمیتی و قانونهای متعدد برای تعیین سرنوشت مهاجران در ایران، وجود مدیران ارشد و یا میانردۀ مهاجرستیز است که با یک اقدام ضدمهاجر، نتیجۀ سالها تلاش کنشگران این حوزه را یکباره بر باد میدهند.
صدها مدیر ارشد و یا میانرده در سازمانهای مختلف تصمیمگیر، مرتبط و غیرمرتبط با حوزۀ مهاجران، عرصۀ حضور و به کارگیری میلیونها مهاجر افغانستانی و همزبان را محدود کردهاند. مهاجران برای سکونت، تحصیل در نظام آموزش عالی و یا حتی تحصیل ابتدایی و متوسطه با محدودیتهای متعددی روبهرو هستند.
این محدودیتها به بهانههای گوناگون مانند مسئلۀ امنیتی، مخالفت مردم بومی (ایرانی) با حضور مهاجران و یا مخالفت قانون اعمال میشوند.
تا زمانی که مشکلات و محدودیتهای مهاجران افغانستانی ساکن ایران به دغدغهای واقعی و همیشگی برای طبقۀ دانشجو، کنشگر اجتماعی، رسانههای رسمی دولتی و یا خصوصی تبدیل نشود، همسوییِ خانوادههایی که مخالف حضور کودکان افغانستانی در کلاس فرزندانشان هستند، با مدیران مهاجرستیز مدارس و آموزش و پرورش موجب میشود هر سال صدها هزار دانشآموزی که جبراً مهاجرت کرده و از جنگ، قحطی و بحرانهای گوناگون به کشور همزبان و همسایه پناه آوردهاند، نتوانند به آسانی و بدون مشکل در مدرسه ثبت نام کنند، کتاب درسی بخرند و پشت نیمکتها یا صندلیهای چوبی بنشینند.
مدیران سازمانهای دیگر که مسئلۀ مهاجران را به یک بحران امنیتی تبدیل میکنند و حضور آنها را یک تهدید میدانند، به این سؤال ساده پاسخ بدهند:
محدودکردن، تحت فشار گذاشتن و سلب حق تحصیل از صدها هزار کودک، تبدیل یک امر ساده به مسئلهای پیچیده است و از دل یک خواستۀ به حق، بحرانی امنیتی بیرون میآورد؛ یا رفع موانع تحصیل برای کودکان مهاجر افغانستانی ساکن ایران؟
برای برخورد با مدیران مهاجرستیز میشود آنها را برکنار کرد و برای کاهش میزان مهاجرستیزی در جامعه میتوان از تمام ظرفیتهای رسانهای استفاده کرد و حقوق اولیه و انسانی مهاجران را برای مردم جامعۀ مقصد بیان کرد.
اطمینان دارم با یک برنامۀ منظم پنجساله میتوان حجم زیادی از مشکلات مهاجران افغانستانی در ایران را کاهش داد و چه بسا از بین برد.