حمیده وحیدی | شهرآرانیوز؛ روزهای نزدیک اربعین است. نسیم خنک بالای پارک خورشید آمدن پاییز را یادآوری میکند. دو دختر که هنوز کودکیشان را تمام نکردهاند در کنار مزار شهدای مدافع حرم، محمداسدی و جواد جهانی، نشستهاند. گویی تصویر شهید محمد اسدی از روی سنگ به دخترانی که پوشیدهاند و پیشانیبند حضرت زهرا (س) به سر دارند لبخند میزند. جلو میروم و با موبایل عکس میگیرم. دخترها میخندند. مادرهایشان نزدیک میشوند. صدای اذان مغرب فضا را پر میکند. ماه به نیمه رسیده، انگار سرکشیده است وسط روضه، در میانه کتابهای زیارت عاشورا.
دورتادور سیاهپوش شده است. از ابتدای ماه محرم، این مکان شکل دیگری است. بانو معصومه سادات بهشتی که مسئول بخش خواهران هیئت بیعت با شهدای مدافع حرم است کنارم میآید. چای آورده است. میبیند دلم گیر کرده است در این مکان به نسیم خنک. به چهره پرمهر شهدا و مرور خاطرات اولین مصاحبه با خانوادههایشان بعد از شهادت. یادم میآید وقتی مادر شهید اسدی خبر شهادت فرزندش را شنید، از ته دل «یا زینب» گفت.
تازه از سفر کربلا آمده بود. جمعی به همراه احمد واعظی مداح مشهدی رفته بودیم خانهشان. محمد اسدی قبلتر از حاج احمد واعظی در سوریه خواسته بود اگر شهید شد برایش مداحی کند و چه مراسمی شده بود آن روز که دل را میبرد به کنار مرقد مطهر حضرت زینب (س). همینطور چهره معصوم دختر شهید جهانی یادم آمد که درست چند ساعت بعد از شهادت پدرش به خانهشان رفتم. اشک نمیریخت. میگفت: «من طی دو سال گذشته همیشه لباسهای پدرم را به جالباسی آویزان میکردم تا یادم باشد همیشه هست. حالا هم که شهید شده میدانم ما را ترک نکرده است.»
به خودم که میآیم، در کنار مزار شهدا، خانم بهشتی در کنارم است و میگوید: «اینجا هر کسی با هر اعتقادی در کنار مزار شهدا به هیئت میآید. افراد زیادی با فرهنگ و اعتقادات متفاوت به این مکان آمدهاند، اما امام حسین (ع) و شهدا ما را به هم پیوند دادهاند.»
دختر جوانی وارد میشود. پوشش مرسوم در مراسم عزاداری را ندارد. نزدیک مزار شهدا میشود. چند سلفی میگیرد و یک گوشه مینشیند. مقصدش را مشخص کرده است. خانم بهشتی لبخندی میزند و میگوید: «صاحب این خانه خودش مشخص کرده است. ما چهکارهایم؟ دخترهای زیادی آمدهاند و از کنار همین مزار شهدا به روضه ما وصل شدهاند. اصلا اینجا را بدون سر و صدا برگزار کردیم که هر کسی خودش دلش میکشد همراهمان باشد.»
چشم که میچرخانم، همه بانوانی که دور و اطرافم میبینم جوان هستند. در این هیئت، سنوسالدارها کمتر دیده میشوند. اولویت را علاقه جوانترها گذاشتهاند. یک گوشه را هم با پارچه به شکل مهد کودک برای بازی بچهها شکل دادهاند. در برنامهشان به کودکان هم جایزه اهدا میکنند. «به نظرم، باید فضایی لبریز از آرامش برای مادران ایجاد کنیم و بگذاریم جوانترها خودشان را صاحب مراسم بدانند و در همه کارهای آن دخیل باشند.»
برنامه شصتروزه مراسم در پارک خورشید امسال سهساله شده است واین روزها جمعیت بیشتری در این مکان گرد هم آمدهاند، آدمهایی که معتقدند شهدا آنها را طلبیدهاند، حتی از شهرهای مختلف. «روزی بانویی که از افراد فرهیخته و دانشگاهی بود، با حالی معنوی به هیئت آمد و گفت شب قبل خواب شهید جهانی را دیده و هیچ خبر نداشته است در این مکان مراسم حسینی هم برگزار میشود. در کناری نشست و خلوتی عجیب داشت که ما به حالش غبطه خوردیم.
بعد هم گفت اگر حاجتش برآورده شد، در این مکان یک دهه روضه خواهد خواند. حتی موردی داشتیم که خانوادهای از زاهدان آمدند و در کنار مزار شهید تشیع را پذیرفتند و شیعه شدند و رفتند. آنها هم به خواست شهید جهانی طلبیده شده بودند.»
مراسم هیئت شهدای مدافع حرم هرشب از بعد از نماز تا ساعت ۹:۳۰ تا انتهای صفر در پارک خورشید پابرجاست و دعوتنامه آن توسط شهید جهانی و اسدی نوشته شده است.