مفهوم شهید در جنگ‌های جدید باید به لحاظ فقهی بررسی شود رئیس سازمان حج و زیارت منصوب شد (۲۸ مهر ۱۴۰۴) توصیه‌های عملی آیت‌الله تقوایی برای کسب آرامش «آهات» نوحه‌های محرم با موضوع جنگ ۱۲روزه را تحلیل می‌کند افتخارآفرینی قاری ایرانی در مسابقات بین‌المللی قرآن روسیه + فیلم اعضای هیئت انتخاب شانزدهمین جشنواره تئاتر بسیج «سودای عشق» معرفی شدند ثبت‌نام پنجمین دوره کاروان حج تمتع اساتید دانشگاه آغاز شد | شرایط اختصاصی کاروان اساتید اولین جشنواره قرآنی «حفظ و مفاهیم قرآن کریم» برگزار می‌شود عمل نکردن به استخاره چه حکمی دارد؟ تسهیل خرید خانواده‌های شهدا و ایثارگران با اجرای سراسری «دیباکارت» جنگ ۱۲ روزه روحیه مقاومت ملت ایران را تقویت کرد انتشار مجموعه روایت‌ها و تجربیات زیسته سردار علیرضا افشار رقابت ۱۲ مؤذن برتر کشور در چهل و هشتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم نسخه الهی برای درمان بحران‌های مدرن تجسس و بدگمانی، آفت خانواده | درباره یک صفت اخلاقی ویرانگر حقوق مؤمن بر مؤمن در نگاه امام‌رضا(ع) | از دوستی دل تا یاری در میدان عمل آیت‌الله علم‌الهدی: اساتید در رشد و ترویج نقد سازنده و گفت‌وگوی آزاد نقش مؤثر دارند | هزینه‌کردن «دین» برای حفظ انسجام، اشتباه بزرگی است تجلیل از ۳۷۷ امام‌جماعت مشهد در طرح «تکریم ائمه جماعت» تقدیر رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، از مواضع نخست‌وزیر اسپانیا درخصوص لزوم رسیدگی به جنایات در غزه اعلام نتایج آزمون سمت‌های ارتقایی حج تمتع ۱۴۰۵ تا پایان هفته جاری
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->