اعزام کاروان‌های هیئات مذهبی مشهد به قم در سالروز وفات حضرت معصومه (س) یادی از رشادت‌های آتش‌نشان مشهدی هم‌زمان با روز آتش‌نشانی | درخشان مثل رضا فخریان ابلاغ پیام تبریک تولیت آستان قدس رضوی به تولیت جدید آستان مقدس امامین کاظمین (ع) ظرفیت پروازهای حج عمره ۲برابر شد اهدای سمعک به بچه‌های کم‌شنوای مشهدی، از سوی آستان قدس رضوی حافظان قرآن کریم از سراسر کشور میهمان خانواده شهیدپرور مشتاقیان شدند چگونه اقامه نماز جماعت در مدارس تقویت شود؟ شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد؛ خطیبی آتشین، مبارزی نستوه و شهیدی ماندگار در مشهد آتش نشانان، نگهبانان بی‌ادعا در دل حرم مطهر رضوی رونمایی از ۴۶ اثر دفاع مقدس میدان شهدا مشهد، میزبان مراسم نخستین سالگرد شهادت سیدحسن نصرالله (۸ مهر ۱۴۰۴) کهن‌ترین نسخه خطی «دیوان کبیر مولانا» در حرم مطهر امام رضا(ع) رونمایی می‌شود بهروز آذر: بیش از ۱۷ هزار زن در جنگ تحمیلی هشت‌ساله، شهید، جانباز و اسیر شدند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سکاندار جدید سازمان حج و زیارت را معرفی کرد حمله فرانسه به مساجد از سر گرفته شد بودجه دولتی برای ساخت مسجد نداریم | خیرین، پیشگام در ساخت مساجد پیشنهاد داور برنامه «محفل» برای دعوت از قاریان جهان درخصوص برگزاری فینال فینالیست‌ها در ایران همسر سرلشکر شهید حسن آبشناسان به دیار باقی شتافت استراتژی نوین فرهنگی-رسانه‌ای دارالقرآن محمدی مشهد اجرا شد
سرخط خبرها

قدم قدم تا کربلا

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۲
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۶
قدم قدم تا کربلا
سید محمدرضا هاشمی - روزنامه نگار

یکهو از بلندگوهای حسینیه صدای مداحی پخش شد، بعد یکی از مسئولان دانشگاه که همراه ما به عراق آمده بود، میکروفون را گرفت دستش و گفت: صبح بعد از نماز پیاده راه می افتیم سمت کربلا ، هنوز هوا گرگ و میش بود که بچه ها یکی یکی آمدند و خیلی منظم همه راه افتادیم تا خود را شب اربعین به کربلا برسانیم. رو به حرم حضرت علی(ع) سلام دادیم و یاعلی به سمت کربلا.

همیشه شنیده بودم که مردم عراق به خصوص در شهرهای نجف و کربلا در روزهای منتهی به اربعین همه زندگی شان را تعطیل می کنند تا در خدمت زائران باشند. اما چیزی که من در آن سفر دیدم، فراتر از آن بود. خدمت به زائران حسین(ع) برای عراقی ها سن مشخصی ندارد، هرکسی هرکاری از دستش بر بیاید، انجام می دهد. حتی شده بسته دستمال کاغذی بگیرند دستشان وسط پیاده روی بایستند.

عمودها نشانه راه بودند، دانه به دانه می شمردمشان. ظهر که شد خبری از بچه های دانشگاه نبود، بچه ها دو سه نفری افتاده بودند در راه و می رفتند سمت کربلا. چای عراقی و قهوه به سبک عراقی ها بهانه ای بود تا هر چند ساعت دم یکی از موکب ها بایستیم تا گلویی تازه کنیم.

آدم هایی که در مسیر پیاده روی بودند، هرکدامشان در حال و هوای خاص خود بودند. یکی با خانواده، یکی با دوستانش، یکی با فرزندش اما همه یک هدف داشتند، بین الحرمین. وقتی به شب اول رسیدیم و مجبور بودیم یک جا بایستیم و استراحت کنیم، حساب قدم هایمان دستم آمده بود. من، یوسف و خاشعی اگر با همین سرعت ادامه می دادیم، فردا ۶ عصر کربلا بودیم.

صبح روز دوم نزدیکی ظهر بود که گمشان کردم. نزدیک ساعت ۸  رسیدم کربلا. یکی شان را پیدا کردم. باهم رفتیم سمت حرم.

به یک خیابانی رسیدیم که گفتند، بپیچی گنبد و گلدسته حرم آقا قمر بنی هاشم دیده می شود، همین که پیچیدم، دستم را بردم بالا و شعر مرحوم سید حسن حسینی تنها چیزی بود که به زبانم آمد: به گونه ی ماه نامت/ زبانزد آسمان ها بود/ و پیمان برادری ات با جبل النور/ چو آیه های جهاد محکم...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->